تامین ۲۴/ این افزایش نسبت سالمندی چندان غیرمنتظره نیست. بالتبع امید به زندگی در حال افزایش است و جمعیت کشور هم رو به سالخوردگی میرود. در محافل جمعیتی سالمندی جمعیت دارای سه مرحله 7 تا 14 درصد، 14 تا 21 درصد و بالای 21 درصد است که مطابق آمارها جمعیت ایران هنوز به مرحله اول نرسیده ولی شاید بتوان پیشبینی کرد در سرشماری آینده، سهم سالمندان کشور از کل جمعیت به 7 درصد برسد. شکی نیست که جامعه ایران به سمت سالمندی در حال حرکت است و برای سازمانها و نهادهای حوزه رفاه و تامیناجتماعی شناسایی نیازهای سالمندان به صورت دقیق بسیار حیاتی است. به آمارها که نظر میکنیم، رشد جمعیت در دو دوره اخیر سرشماری تقریبا مشابه بوده و حدود 5 میلیون نفر به جمعیت کشور اضافه شده و کاهش رشد اتفاق افتاده در علت پایه است.
بدین معنا که در سرشماری سال 90، رشد جمعیت به ازای 70 میلیون نفر محاسبه شده در حالی که در دوره اخیر، جمعیت 75 میلیونی فرض قرار گرفته است. نکته دیگر آنکه قاعده هرم جمعیتی ایران در حال وسیعتر شدن است که با مفهوم «گشتاور جمعیتی» توضیح داده میشود. بدین معنا که متولدین بعد از دهه 60 هماینک به سن ازدواج رسیدهاند و تعداد موالید بالاتر رفته که اثر خود را در قاعده هرم جمعیتی کشور نشان میدهد.
با این حال این تغییر در قاعده هرم مقطعی است و در دورههای آینده به جای خود برمیگردد. در چنین شرایطی باید به فکر سیاستهایی بود که الگوها و روندهای تحول جمعیت کشور و حرکت آن به سمت سالمندی را مدیریت کرد. در وهله اول سیاستگذاران باید به فکر خیل سالمندانی باشند که در سالهای آینده اضافه میشوند و دیگر اینکه به 6 درصد سالمندان کنونی بپردازند. گرچه سالمندی لزوما به معنای ناتوانی نیست، سالمندی که ناتوان است، مسئلهساز میشود. مسئله کلیدی افزایش سهم سالمندان آینده کشور است که در این رابطه «علاج واقعه قبل از وقوع» باید کرد تا قبل از اینکه افراد به سالمندی برسند، فکری به حال آنها شود.
در این رابطه مهمترین سیاست، گستردهتر کردن پوشش بیمههای اجتماعی اجباری در کشور است که تاثیر چشمگیری بر آینده سالمندی جمعیت و پاسخگویی به نیازهای این گروههای سنی خواهد داشت و همزمان نظامهای بهداشت و مراقبت هم در کشور گسترش یابد تا در آینده سالمندان سالمتری داشته باشیم. بدیهی است واهمه ما از سالمندی جمعیت تا حدود زیادی به راهحلهای منطقی و شناختهشده وابسته است. برای مثال عدهای این دیدگاه را دارند که با بالا بردن نرخ باروری کل در کشور، سالمندی و خطرات آن کنترل میشود. در حالی که این نظر مطلقا نادرست است و با افزایش باروری، تنها سهم سالمندان از جمعیت کل کمتر میشود اما تغییری در تعداد سالمندان ایجاد نخواهد شد. به عبارت دیگر ما با سالمندان ناتوان روبهرو میشویم.
به اعتقاد من اگر سیاستهای بیمههای اجباری با جدیت بیشتری پیگیری شود، نگرانی سازمانها و صندوقهای بازنشستگی هم به میزان زیادی مرتفع میشود. چراکه از اساس یکی از نگرانیهای نظام تامیناجتماعی در فرآیند سالمندی، ناتوانی آنها در پرداخت تعهدات و مزایای بلندمدت بازنشستگی است. در حالی که با گسترش چتر بیمهای به آحاد ملت، اندوختههای صندوقهای بازنشستگی نیز بیشتر میشود. مسئله دیگر تناسب نداشتن سنین بازنشستگی با شاخص امید به زندگی است. سیاست فعلی بازنشستگی مربوط به دورانی است که امید به زندگی در کشور 60 سال بود اما امروزه امید به زندگی به 74 سال رسیده است. طبیعی است با افزایش این شاخص، بیشترین فشار به صندوقها وارد میشود. علت این است که در گذشته زمانی که فردی بازنشسته میشد، به طور متوسط 6-5 سال بیشتر زنده نبود اما امروز با بازنشستگی، بیش از 15 سال مستمری دریافت میکند. از طرف دیگر با بازنشستگی در سنین فعلی، افراد زودتر از عرصههای اجتماعی کنار میروند. بنابراین لازم است در قانون سن بازنشستگی تجدیدنظرهای اساسی اما تدریجی صورت گیرد. اگر ما به این سمت نرویم، صندوقها با زیان سنگینی روبهرو میشوند. ضمن اینکه از نظر اجتماعی نیز باید عرصه بر نیروهای کار تا زمانی که قادر به کار باشند، باز باشد. این نکات به ما گوشزد میکنند که در مسائل جمعیتی باید جامعنگر بود و از نگاه تکبعدی و نسخهپیچیهای شتابزده خودداری کرد.