تامین ۲۴/ بحران صندوقهای بازنشستگی، پدیده جدید، غیرمترقبه یا نادری نیست. در خیلی از کشورهای جهان، این بحران گاه و بیگاه رخ میدهد؛ بهویژه در بازههایی که اقتصاد دچار رکود میشود یا آمار بیکاری افزایش پیدا میکند، صندوقهای بازنشستگی هم به تبع آن دچار وضعیت بحرانی میشوند و در برآوردهکردن تعهدات خود به مشکل برمیخورند. مسئله بحران در صندوقهای بازنشستگی از یک معادله خطی ساده سرچشمه میگیرد: وقتی مصارف یا خروجیهای یک صندوق بر منابع یا ورودیهای آن پیشی بگیرد، بدون تردید صندوق بازنشستگی در آستانه بحران قرار میگیرد و خطر ورشکستگی جدی میشود، حتی گاهی صندوقها در معرض انحلال کامل قرار میگیرند. در ایران نیز سالهاست زمزمههایی شنیده میشود که صندوقهای بازنشستگی دچار بحران هستند و مدتهاست که مصارفشان بر منابعشان پیشی گرفته است. برای اینکه بیشتر با شرایط فعلی صندوقهای بازنشستگی آشنا شویم و بهتر اوضاع فعلی را دریابیم به سراغ عباس اورنگ، کارشناس بیمههای اجتماعی و عضو هیأتمدیره صندوق بیمه اجتماعی روستاییان و عشایر رفتیم و در ارتباط با بحران فعلی صندوقهای بیمهای با او به گفتوگو نشستیم:
در شرایط فعلی عدهای معتقدند که در کشور با بحرانی به نام بحران صندوقهای بازنشستگی مواجهیم. این بحران محدود به یک صندوق خاص هم نیست، از صندوق بازنشستگی فولاد یا نفت گرفته تا صندوق بازنشستگی کشوری و در نهایت صندوق تأمین اجتماعی، همه را دربرگرفته است. بحران پیشآمده، در اصل یک ریشه واحد دارد و آن اینکه مصارف صندوقها بر منابع آنها پیشی گرفته است. بهطور کلی دلایل بروز این بحران و ریشههای آن چیست؟
یک اصل حتمی است و در صندوقهای بازنشستگی وجود دارد و آن هم اینکه در تمام دنیا روزی فرامیرسد که مصارف صندوقها بر منابع پیشی میگیرد. دلیل عمده آن هم تفاوت صندوقهای بازنشستگی با بیمههای متداول دیگر یا به اصطلاح بیمههای بازرگانی است. در بیمههای بازرگانی همه بیمهشدگان مشمول استفاده از تعهدات نمیشوند، نرخ حق بیمهها براساس توزیع ریسک تعیین میشود و شرایط بهطور کلی متفاوت است؛ برای مثال، در سال همه ماشینهایی که حق بیمه پرداختهاند، تصادف نمیکنند یا در سال، همه خانهها آتش نمیگیرند ولی در صندوقهای بازنشستگی همه بیمهشدگان، خودشان یا خانوادهشان، همواره و در همه حال به نوعی از تعهدات صندوق بیمهای استفاده میکنند و باید گفت دلیل اینکه صندوقهای بازنشستگی در تضمین دولتها قرار دارند نیز همین است. دلیل این که در دنیا اساسا صندوقهای بازنشستگی در عداد صندوقهای دولتی یا نهادهای عمومی غیردولتی هستند هم دقیقا همین مسئله است زیرا وظیفه پوشش کسری این صندوقها در همه جهان برعهده دولتهاست و در تمام کشورهای دنیا این دیده میشود. هنر مدیران و هنر سیاستگذاران صندوقهای بازنشستگی این است که بتوانند دوره افول یا نقطه سربهسری یا دوره پیشیگرفتن مصارف بر منابع رو به تعویق بیندازند. متأسفانه در کشور ما یکسری اتفاقات افتاد که خواسته یا ناخواسته عمر توازن صندوقهای بازنشستگی کاهش پیدا کرد. صندوقهای بازنشستگی برای اینکه بتوانند تعهدات خود را در بلندمدت پرداخت کنند، ناگزیرند ارزش حق بیمههایی را که از مردم دریافت میکنند، حفظ یا آن را افزایش بدهند. به عبارتی هم ارزش ریالی حق بیمهها را حفظ کنند و هم آن را به انحای مختلف افزایش بدهند که معمولا این عمل، از طریق سرمایهگذاری انجام میشود. حال در ایران یکسری اتفاقات افتاد که این اتفاقات قابل کنترل توسط صندوقهای بازنشستگی نبودند و نیستند. پدیده بزرگی در کشور به نام جنگ اتفاق میافتد، در دوران جنگ، زیرساختهای اقتصادی کشور آسیب میبیند، تورم افزایش پیدا میکند، ارزش سرمایه صندوقها که همان پول مردم است و بهصورت امانت در دست مردم است، کاهش پیدا میکند. صندوقها این پول را از مردم گرفتهاند اما مسئله اصلی اینجاست که در شرایط جنگ در کدام بازار میتوانند سرمایهگذاری کنند؟ در کدام فضای اقتصادی میتوانند ارزش سرمایه را حفظ کنند؟ بنابراین در یک دوره تقریبا 10 ساله، صندوقها نتوانستند پول مردم را سرمایهگذاری کنند زیرا کارخانهها تعطیل بودند، تولید خوابیده بود و بهطور کلی فضای اقتصاد مشکل داشت. خب، این یک اتفاق غیرمترقبه که بر عملکرد صندوقهای بازنشستگی تأثیر منفی داشت. اتفاق دیگر به خود بافت اقتصادی کشور برمیگردد؛ طبیعی است وقتی که کارخانهها و شرکتها دچار بحران میشوند، صندوقها هم که مالک یا سهامدار یکسری کارخانه یا شرکت هستند، دچار بحران میشوند. نمیتوان که در فضای رکود، فقط کارخانهها و شرکتهایی که خارج از حیطه صندوقها هستند، دچار بحران شوند و آنهایی که صندوقها در آنها سرمایهگذاری کردهاند، سرپا بایستند.
آیا میتوان گفت منظور شما این است که کارخانهای که دچار بحران میشود، ورشکسته میشود یا تعطیل کرده، بحران را بهطور مستقیم به صندوق هم منتقل میکند؟
بله، دقیقا زیرا صندوق صاحب کارخانه است، سرمایهگذار آن واحد تولیدی یا خدماتی است. سرمایهگذار اصلی تعدادی از کارخانهها یا شرکتها یا صندوقهای بازنشستگی هستند. وقتی این واحدها نتوانند سودده باشند یا در حالت کلی ادامه حیات اقتصادی بدهند، طبیعی است که صندوق سرمایهگذار هم دچار اشکال میشود.
بحران در اقتصاد بهصورت دیگری هم بر حیات صندوقهای بازنشستگی تأثیرگذار است. فرض کنید بهدلیل بحران ناشی از رکود، کارگران زیادی در واحدهای مختلف اخراج یا تعدیل میشوند، در این صورت حق بیمه که همان آورده اصلی صندوق است، به صندوق پرداخت نمیشود. آیا این مسئله هم در تعمیق بحران صندوق میتواند مؤثر باشد؟
بله، درست است؛ در شرایط بحران اقتصادی، حق بیمه مرتب پرداخت نمیشود اما از طرف دیگر مصیبت این است که در همین شرایط بحرانی، صندوق باز هم موظف است که تعهدات خود را همچنان اجرایی کند. اینها دلیل اصلی بحران صندوقها نیستند ولی مجموعهای از دلایلی هستند که بهشدت تأثیرگذاری دارند. خب، این برایند شرایط در دهه 60 و اوایل دهه 70 بود. بعد از آن سالها با پدیده دیگری به نام تحریمها مواجه بودیم. تحریمها هم به نوبه خود مشکلات عدیدهای در حوزه اقتصاد و صنعت ما ایجاد کرد؛ صنایع مادر مشکلدار شدند، واردات مواد خام اولیه با مشکل مواجه شد، تولیدات با مشکل مواجه شد، بحران بیکاری داشتیم، بحران اشتغال داشتیم، بالاخره وقتی که سالهای پیاپی نامگذاری سالها با اقتصاد و تولید معنا و مفهوم پیدا میکند، به این معنی است که تولید و اقتصاد دچار مشکل بوده و بنابراین طبیعی است که سرمایهگذاریهای صندوقهای بازنشستگی هم که در حوزه صنعت و تولید است، با مشکلات بسیار مواجه است. وقتی در اقتصاد، مشکل ساختاری هست، وقتی بحران همهگیر هست، ما نمیتوانیم انتظار داشته باشیم که یک صندوق بازنشستگی مثلا صندوق تأمین اجتماعی یا صندوق بیمه روستاییان یا صندوق فولاد، در سرمایهگذاری دچار مشکل نشود یا بحران ساختاری پیدا نکند. طبیعی است زمانی که همه صنایع، بحران پیدا میکنند، بحران به صندوقها هم منتقل میشود؛ یعنی در چنین فضای اقتصادی که دچار بحران است، صندوقها نمیتوانند افزایش ارزش داشته باشند. خب، صندوق پولی از مردم گرفته اما شرایط بازار به گونهای نیست که بتوان حفظ ارزش کرد یا افزایش ارزش انجام داد، درعینحال، زمان بدون توجه به این شرایط میگذرد و بیمهشده میخواهد که از صندوق تعهدات بگیرد، خب در این شرایط، چطور صندوق میتواند این تعهدات درخواستی را انجام دهد؟ مسئله مهم دیگر این است که سالهاست ما در کشور بحران بیکاری داریم، در این بحران، از تعداد نیروی کار کاسته میشود و بهدنبال آن، درآمدهای حاصل از حق بیمه شاغلان کم میشود. این هم دلیل دیگری است که به بحرانی که دامنگیر صندوقها شده، بهشدت دامن میزند. دلیل دیگر هم انتخاب و اعمال راهکارهای آسیبزاست. شما در نظر بگیرید کشور با یک بحران بیکاری و اشتغال مواجه است و آقایان به جای رفع بنیادین مشکل، میآیند از یک مُسَکِنهای به ظاهر منطقی ولی فاقد وجاهت کارشناسی استفاده میکنند؛ مثلا بهخاطر اینکه اشتغال جدید ایجاد کنند، بازنشستگیهای پیش از موعد را اجرایی میکنند، با این هدف که یک عده از بازار کار بیرون بروند و یک عده جوان بیکار، فرصت اشتغال داشته باشند. این سیاست بیشترین فشار را بر گرده صندوقهای بازنشستگی وارد میکند زیرا کسی که قرار بوده 30 سال حق بیمه بپردازد، بعد اعمال سیاست بازنشستگی پیش از موعد، فقط 20 سال میپردازد، به عبارت دیگر بیمهپرداز فقط 20 سال حق بیمه میپردازد اما بعد از بازنشستگی، ممکن است بیش از 30 سال بخواهد از مستمری استفاده کند، یعنی بهطور متوسط 10 سال کمتر حق بیمه میدهد و 10 سال بیشتر مستمری میگیرد، خب مشخص است که این سیاست منابع صندوقها را بهطور قابلتوجهی کاهش میدهد. اینها که گفتیم همه دلایل بروز بحران را دربر نمیگیرد؛ اینها فقط دلایل بیرونی است. یکسری دلایل نهادی هم داریم. یکسری مشکلات از درون هم وجود دارد. این دلایل درونی، زیرساختیتر هستند. مهمترین دلیل نهادی یا درونی، این است که ساختار مدیریتی صندوقهای بازنشستگی بهدلیل اینکه دولت، حکمران و دولت خوبی نیست (منظورم این دولت یا آن دولت نیست، منظورم ساختار حکمرانی دولتهاست) دچار مشکل است. قانون به دولتها این اجازه را داده است که ناظر بر عملکرد صندوقها باشند تا این حافظان امانات مردم، به راه خطا نروند اما دولت به جای استفاده از این ظرفیت نظارتی، ظرفیت دخالتی ایجاد میکند، در انتصابات هیأتمدیرهها، در انتصابات مدیران مداخله میکند و این مداخله را حق خود میداند؛ به عبارت دیگر، کارشناسی عمل نمیکند بلکه سیاسی عمل میکند، از صندوقها بهعنوان حیاط خلوت استفاده میکند؛ بنابراین در شرایطی که فضای بیرونی، فضای معقول و درستی نیست، مزید بر این علت، دولتها هم انتخابها و انتصابهای معقولی انجام نمیدهند، همه اینها دست به دست هم میدهند و روزبهروز فضا برای صندوقها تنگ و تنگتر میشود. باید گفت مدیریت سیاسی هم در حوزه خود صندوقها و هم در حوزه شرکتهای زیرمجموعه آنها، یکی از اساسیترین مشکلهاست. استفادهنکردن از ظرفیت کارشناسان، میتواند خطرساز باشد. اگر شما دو دهه گذشته را مطالعه کنید، هر انتخاباتی را که ملاحظه کنید، در یک سال قبل از انتخابات، صندوقهای بازنشستگی مرغ قربانی عروسی و عزا هستند، حالا فرقی نمیکند چه انتخاباتی باشد، چه ریاستجمهوری، چه مجلس و چه انتخابات شوراها، بهخاطر مانور دادن در کانونهای رأیگیری، از صندوقها استفاده ابزاری میشود. مجلس شورای اسلامی هم معمولا همواره قوانین آسیبزننده به صندوقها تصویب کرده است؛ قانون بازنشستگی پیش از موعد، قانونهای بیمههای تشویقی و تکلیفی و بهاینترتیب برای دولت تکلیف تعیین میکند؛ دولت قرار میشود که براساس تکلیف مشخصشده پرداخت کند اما این پرداخت انجام نمیشود؛ بهطور مثال، در سازمان تأمین اجتماعی بالای 12 هزار میلیارد تومان مطالبات صندوق از دولت است؛ به این مطالبات سالانه رقمی نزدیک به 20 میلیارد تومان اضافه میشود.
مسئله این است که به حجم بدهیهای دولت افزوده میشود بدون اینکه راهکاری برای بازپسگیری این مطالبات وجود داشته باشد.
از کجا؟ واقعا از چه منبعی دولت باید این مطالبات را پرداخت کند؟ دولت قادر نیست مطالبات گذشته را بپردازد؛ هر سال هم به بدهی دولت افزوده میشود و این رویه برای صندوقها خطرساز میشود. پس همینطور که گفتم اگر بخواهیم دلایل بروز بحران در صندوقهای بازنشستگی را برشماریم، به دو دسته دلایل پیرامونی و بیرونی و دلایل نهادی و درونی برمیخوریم و اتفاق بدتر این است که دولتها باز به این هم بسنده نمیکنند؛ در یک کارخانه در اصفهان که یک صندوق بازنشستگی سرمایهگذار آن است، فقط در دولت قبل، 5-6 هزار نفر نیروی مازاد استخدام شدند، مگر این کارخانه فولاد چه درآمدی دارد که بتواند هم برای صندوق سرمایهگذار سودده باشد و کسب درآمد کند و هم حقوق و مزایای این پرسنل مازاد را پرداخت کند؟ در عمل آن کارگرانی که مازاد استخدام شدهاند هم دچار مشکل میشوند؛ بنابراین با این مدیریتهای اشتباه و این دخالتهای بیمورد، هر هنرمندی و توانی هم داشته باشی، در صحنه کم میآوری.
سؤال بعدی را مطرح کنم. شرایطی که شما توصیف کردید، نگرانکننده است. به هرحال برهم نهاد همه این عوامل مشکلزای بیرونی و درونی، اینجاست که اکنون ایستادهایم. حالا یک بازنشسته که 30 سال حق بیمه پرداخت کرده، برای مثال در صندوق فولاد یا حتی صندوق تأمین اجتماعی، از سطح مستمری و خدمات درمانی که دریافت میکند، راضی نیست. از آن طرف هم صندوق دچار یک وضعیت بنبست و بحرانی است و خودش نمیتواند راه خروج از این حالت را پیدا کند. این وسط شما راه خروج را در چه میبینید؟ خارج کردن صندوقها از این حالت وظیفه کیست؟ شما این مسئولیت را وظیفه دولت میدانید یا مجلس که باید تأمین اعتبار انجام دهد؟ در کل وظیفه چه نهاد یا نهادهایی میدانید؟ درواقع چه نهادها و ارگانهایی باید وارد میدان شوند و دوطرف را یعنی هم بیمهشونده و هم بیمهگذار را از این حالت بنبست خارج کنند؟
اینکه دو طرف در بنبست هستند، هم صندوقها مشکل دارند و هم مردم مشکل دارند، این کاملا درست است ولی باید به این مسئله دقت کرد که یک زخم را اگر میشود مداوا کرد، باید به سرعت مداوا کرد؛ اگر نمیشود، باید جلوی تعمیق آن را گرفت؛ اگر جلوی تعمیقش را نمیتوانیم بگیریم، حداقل جلوی سرعت تعمیقش را باید گرفت. در شرایط فعلی، بدیهی است که دولت و مجلس نمیتوانند مشکل را بهطور کامل حل کنند چون مشکل خیلی عمیق است اما میتوانند طوری عمل کنند که حداقل از امروز به بعد مشکل ایجاد نکنند. از امروز قوانین تکلیفی و اعتبار پیشبینی نشده تصویب نکنند. این کار که دیگر سخت نیست؛ مگر واقعا نمیدانیم فضای عمومی درآمدی کشور چقدر است؟ صندوقهای بازنشستگی، فقط صندوقهای بازنشستگی نیستند بلکه سوپاپهای ایجاد امنیت نظام هستند. این سوپاپها اگر خوب کار نکنند، نظام سیاسی کشور به چالش کشیده میشود؛ اعتراضها و تحصنها رخ میدهد و مسئله این است که اعتراضات و تجمعات مستمریبگیران صندوقهای بازنشستگی با باقی اعتراضات مدنی مثلا تجمعات دانشجویی فرق میکند؛ اینجا مخاطب یک عده جوان نیستند بلکه گروهی پیرمرد و پیرزن بازنشسته هستند که اعتراض آنها جامعه را بهشدت دچار بحران خواهد کرد. اگر مستمریبگیران در عرصه اجتماع دچار نارضایتی عمیق باشند و اعتراض کنند، سیستم در حالت کلی به مشکل برخواهد خورد. پس عقلای سیستم و زمامداران باید نسبت به بحرانهای صندوقهای بازنشستگی بیش از این حساس باشند و توجه داشته باشند. موضوع صندوقهای بازنشستگی، موضوع امنیت کشور است. شما کشورهای مختلف را مطالعه کنید، در یونان، شیلی، آلمان یا مثلا کره، میبینید وقتی که نارضایتی از بحران صندوقهای اجتماعی به اوج میرسد، هیچ راه چارهای اثرگذار نیست. من اعتقاد دارم در چند مرحله دولتها و مجلس باید اقدامات اساسی انجام بدهند، اول اینکه در کوتاهمدت، رفتار خودشان را در قبال صندوقها، عقلانیتر کنند و از ایجاد تعهدات جدید جلوگیری کنند. قوانین نظارتی صحیح اگر وجود ندارد، تقنین کرده و اگر وجود دارد، به درستی اجرا کنند. با سیاسیشدن صندوقها بهشدت برخورد کنند و اجازه ندهند که صندوقهای بازنشستگی، حیاط خلوت دولت و مجلس باشند، استفاده نابجا از صندوقها و امکانات آنها چه استفاده ابزاری برای رأی جمع کردن در کانونهای رأی و چه استفاده ابزاری برای انتصاب واماندهها باید متوقف شود. نهادهای نظارتی باید با قدرت تمام این مسئله را رصد بکنند. باز هم تکرار میکنم، حتی اگر نیاز است باید قوانین نظارتی جدید و مؤثر وضع شود زیرا صندوقهای بازنشستگی و بحران آن، اصلا شوخی نیست و تعارف با کسی ندارد؛ بنابراین اعتقاد دارم که این راهکارها در کوتاهمدت میتواند از گستردهتر شدن بحران جلوگیری کند و در نهایت، یک پیشنهاد اساسی دارم و آن، این است که مجلس شورای اسلامی به مدیران عامل صندوقهای بازنشستگی یا کارشناسان این حوزه اجازه بدهند که حداقل سالی یک بار، آن هم فقط یک ساعت در صحن علنی، مسائل صندوقهای بازنشستگی را تبیین کنند و نمایندگان و قانونگذاران به این مشکلات گوش بدهند و به این وسیله، این مشکلات را به فضای کارشناسی رسمی کشور منتقل کنند تا بلکه بتوان برای آنها راهکارهای عملی پیدا کرد. کمیسیونهای مجلس مکلف باشند نهفقط مدیران دستگاهها بلکه کارشناسان را دعوت کنند و این مسئله خیلی مهم است و بدون تردید میتواند در درازمدت هم مؤثر واقع شود. اگر بخواهم جمعبندی کنم باید بگویم اینها راهکارهایی است که هم حائزاهمیت بوده و هم پیشگیرانه است.
یعنی درواقع با توجه به اینکه شما بحران صندوقهای بازنشستگی را یک زخم توصیف کردید، میشود گفت اینها راهکارهایی هستند که حداقل در کوتاهمدت یا میانمدت میتوانند از تعمیق این زخم جلوگیری کنند. آیا این برداشت کلی صحیح است؟
بله، دقیقا همینطور است، در شرایطی که درحالحاضر در آن قرار داریم، این راهکارهای حداقلی میتوانند از تعمیق زخمی به نام بحران صندوقهای بازنشستگی تا حد ممکن جلوگیری کنند و هر دو طرفی را که درگیر این بحران هستند، یعنی هم خود صندوق و هم خدماتبگیران آن را تا حدودی از حالت بنبست فعلی خارج کنند.
منبع: روزنامه وقایع اتفاقیه
اختتامیه نمایشگاه صندوق های بازنشستگی باحضور وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی و نمایندگان مجلس شورای اسلامی عصر دیروز ۲۶ بهمن ماه در مصلی تهران برگزار شد.
در هفته ملی جمعیت، زایشگاه بیمارستان تامین اجتماعی شهید دکتر بهشتی به عنوان برترین زایشگاه سطح استان فارس شناخته شد.