در مشاغل سخت و زیانآور، از کارگران معدن و کارخانه تا کارکنان خطوط تولید، آرزوی بازنشستگی زودتر از موعد بهوفور دیده میشود. این خواسته نه از سر بیمیلی به کار، بلکه بیشتر ناشی از فشار طاقتفرسای فیزیکی و روانی محیط کار است. بسیاری از این افراد با ارائه مستندات مربوط به سختی شغل، تلاش میکنند از امتیاز بازنشستگی پیش از موعد بهرهمند شوند تا پیش از فرسودگی کامل، فرصتی برای بازیابی توان و سلامت بیابند. در نقطه مقابل، در محیطهای اداری و سازمانهایی همچون تأمیناجتماعی، تمایل به ماندن در کار بسیار بالاست. برخی کارمندان حتی بهدنبال ارتقاء رتبه یا بهرهگیری از امتیازاتی نظیر مزایای ایثارگری هستند تا سالهای بیشتری در سیستم باقی بمانند و جایگاه خود را حفظ کنند. این دو گرایش بهروشنی در آمار و مشاهدات میدانی قابل رؤیت است؛ کمتر از ۱۰ درصد کارکنان صنایع مایلند پس از رسیدن به شرایط بازنشستگی، همچنان به کار ادامه دهند، اما در نهادهای دولتی این میزان به بیش از نود درصد میرسد. با این حال، بازنشستگی زودهنگام نیز همواره به معنای آسودگی نیست. افرادی که در سنین جوانتر اما با سابقه کامل بیمه از کار کنار میروند، اغلب با محدودیتهای قانونی روبهرو میشوند که امکان ادامه فعالیت رسمی را از آنان میگیرد. برخی کارفرمایان میکوشند با بازگرداندن این نیروهای مجرب بهعنوان «مشاور» از توان آنها استفاده کنند، بیآنکه تعهدی به پرداخت حق بیمه داشته باشند. اما این راهکار محدود و غیرعمومی است و قانون نیز سقف پرداخت حقوق را به ۳۵ سال سابقه بیمه مقید کرده است.
در چنین شرایطی، لازم است با رویکردی حمایتی و همهجانبه به بازنشستگی نگریسته شود تا هیچ فردی، بهویژه بازنشستگان جوانتر، دچار احساس طردشدگی یا بیهویتی شغلی نشود. این گروه، که همچنان سرشار از انرژی، تجربه و توانمندیاند، میتوانند با ایجاد فرصتهای متنوع فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی، همچنان در چرخه فعال جامعه باقی بمانند. توسعه زیرساختهای حمایتی، گسترش برنامههای فرهنگی و ورزشی، و ایجاد بسترهای اشتغال پارهوقت یا مشاورهای، از جمله اقداماتی است که میتواند از انزوای اجتماعی پیشگیری کند و حس ارزشمندی را در این قشر تقویت نماید.