ما امنیت شغلی و بیمه و بازنشستگی نداریم. جانمان را روی موتور میگذاریم و از آن نان میخوریم. در شهری مثل تهران هرروز احتمال وقوع شدیدترین تصادفها برای ما وجود دارد. ما باید در گرما و زیر آفتاب، در سرما و سوز شدید آن کار کنیم.
تامین ۲۴/ هوا سرد باشد یا گرم، باران بیاید یا برف، به قول خودشان از آسمان سنگ هم که ببارد آنها سوار بر موتورشان دنبال مسافر میگردند و سر چهارراهها میایستند و فریاد میزنند: «موتور؛ موتور...» هیچ کس، هیچوقت نفهمید آنها کی وارد چرخه مسافربری شهری شدند، اما حالا تقریبا همه وقتی کارشان گیر میافتد و برای رفتوآمد میان گره کور ترافیک تهران هیچ راهی پیدا نمیکنند، به موتوریها فکر میکنند. گاهی تنها و گاهی در گروههای چندنفره کنار موتورهایشان میایستند و در انتظار مسافر فریاد میزنند: «موتور، موتور آقا؟ موتور خانم؟»
اسمش اسماعیل است یا اسفندیار یا اسحاق، هرچه باشد «اسی موتوری» صدایش میزنند. او هم خودش را به مسافران جدیدش اسی معرفی میکند. طولانیترین مسیرهای تهران را از شمال تا جنوب یا شرق تا غرب، هرجا که باشد، در کمترین زمان طی میکند. کنار دیگر همکارانش در میدان توحید ایستاده و مشغول شوخی و خنده است. دوستانش به شوخی «اسی سرعت» صدایش میکنند. یک کلاه ایمنی روی دسته موتورش گذاشته و آن را به مسافرهایش میدهد. میگوید: «دوتا کلاه ایمنی را که نمیشود با یک موتور حمل کرد. همین یکی را دارم. اگر خدایی نکرده اتفاقی برای مسافرها بیفتد دردسرش بیشتر است. من پولی ندارم که برای خسارت و دیه به کسی بدهم.» یک جفت دستکش زهواردررفته هم دارد که برای جلوگیری از سوختن دستهایش در سرما و گرما، آنها را به دست میکند. میگوید: «7 سال است که در پیک موتوری کار میکنم. لیسانس صنایعدستی دارم و تا دو سال قبل از اینکه وارد این شغل شوم در هنرستانهای کهریزک هنر درس میدادم. تازه با خواهرم از شهرستان به تهران آمده بودم و با هم خانهای کوچک اجاره کرده بودیم. حقوق معلمی کفاف زندگیمان را نمیداد. ظهرها که از مدرسه تعطیل میشدم با موتور مسافرکشی میکردم تا شب. وقتی به خانه میرسیدم حتی توان غذا خوردن نداشتم. وزنم بهشدت کم شده بود و کمکم انواع بیماریها به سراغم میآمد. اینطور بود که زمستان و تابستان مریض بودم. از آنجایی که کار معلمی برایم درآمد چندانی نداشت تصمیم گرفتم پیک موتوری را ادامه بدهم. خواهرم بیماری قند دارد و نمیتواند چند ساعت پشت سر هم کار کند. به خاطر همین همه هزینهها با من است. حالا با ماهی دو و نیم میلیون تومان درآمد، هم اجارهخانه را میدهم و هم خرج بخور و نمیرمان را درمیآورم.» علیرضا اینها را میگوید و حواسش نیست که تکهتکه پوست دستهایش را میکند. آرامآرام صدایش آهسته میشود و سکوت میکند. ناگهان چشمهایش از دور مردی را میبیند که سراغش میآید. در پلک برهم زدنی ناگهان چهرهاش زیرورو میشود. سرش را که پایین انداخته بود و دستهایش که به جان هم افتاده بودند جان میگیرند و به چشمهای مسافر خیره میشود. مسافر عجله دارد و میگوید که میخواهد در چشم برهم زدنی به میدان تجریش برسد. قیمت 28 هزار تومان است و با چانهزنیهای مسافر به 23 هزار تومان میرسد. مسافر کلاه ایمنی را بر سر میگذارد و دوتایی با هم میروند.
مرتضی 25 ساله است. به قول خودش با هزار امید و آرزو یک موتور قراضه خریده تا خرج زندگی خودش و همسرش را درآورد. میگوید: «سالهای اولی که با موتور در خیابانها مسافرکشی میکردم، هر نقطه تهران که میایستادم صاحب داشت و با موتوریهای آنجا درگیر میشدم. به خاطر همین تصمیم گرفتم با شرکتهای پیک موتوری کار کنم. 20 درصد از پولی را که از مسافرها میگیرم به آنها میدهم؛ اما در عوض هیچکدام از سختیهای درگیر شدن با همصنفیهایم را ندارد.» درباره درآمدش میگوید: «تقریبا روزی 100 هزار تومان درآمد دارم. اما از صبح تا شب کار میکنم. خیلی کم پیش میآید که از این مبلغ کمتر کار کنم، یعنی تا این مقدار کار نکنم به خانه نمیروم. اما خطرهای کار ما خیلی زیاد است. همین چند روز پیش یکی از بچههای شرکت در یکی از مسیرهایش تصادف کرد و فوت شد. تقریبا هیچکدام از بچههایی که مثل ما کار میکنند بیمه نیستند. با اینکه چندین سال از آغاز به کار پیکهای موتوری میگذرد، گویا هنوز کسی شغل ما را به رسمیت نمیشناسد. تقریبا تمام جابهجاییها را در بازارهای مختلف تهران، پیک موتوریها انجام میدهند اما باز هم کسی ما را نمیبیند. درآمد ماهانه من 3 میلیون تومان است. اما نه تفریحی دارم و نه میتوانم به خانوادهام برسم.»
رضا هم که چند سالی است بهعنوان پیک موتوری فعالیت میکند از همین موضوع شکایت دارد. میگوید: «ما امنیت شغلی و بیمه و بازنشستگی نداریم. جانمان را روی موتور میگذاریم و از آن نان میخوریم. در شهری مثل تهران هرروز احتمال وقوع شدیدترین تصادفها برای ما وجود دارد. ما باید در گرما و زیر آفتاب، در سرما و سوز شدید آن کار کنیم.» محمود، رفیق مرتضی است اما مثل بقیه ناراضی نیست. او از 3 میلیون تومان درآمدش راضی است و میگوید: «خداوند به هرکسی روزی خاصی میدهد که باید از آن راضی باشد. من هم راضی هستم به رضای خدا. همین که هرشب جلوی بچههایم سرم را پایین نمیاندازم و در سفره نانی برای خوردن داریم خدا را شکر میکنم.» محمودآقا پیش از این در دفتر اسناد رسمی کار میکرده و کارش نقلوانتقال سند و جوش دادن معامله خریدوفروش مسکن بوده است. او میگوید: «بعد از راکد شدن بازار مسکن با وجود اینکه ماشین پراید زیر پایم بود و میتوانستم با آن کار کنم، یک موتور خریدم و مسافرکش موتوری شدم.»
اتحادیهای با قدمت 40 سال
محسن طاقدار، رئیس اتحادیه وانتبار و پیک موتوری تهران، با اشاره به نقش اعضای این صنف در اقتصاد کشور میگوید: «این اتحادیه قدمتی ۴۰ساله دارد و از سال ۱۳۵۱ تنها متولی قانونی صدور مجوز فعالیت پیک موتوری و تاکسیبارهای تهران است.» او توضیح میدهد: «این اتحادیه در حال حاضر بیش از ۲ هزار عضو دارد. شاید از منظر یک اقتصاددان فعالیتهای تجاری و بازرگانی و بازدهی کارخانهها قلب اقتصاد کشور باشد، اما این صنف نیز با توجه به زحمت و تلاش و امنیت کاری اندک و جابهجایی روزانه چندین تن بار، کانونی برای حمایت از اقتصاد کشور است.» رئیس اتحادیه تاکسیبار و پیک موتوری تهران در ادامه اصلیترین چالش این صنف را نداشتن بیمه تامیناجتماعی عنوان میکند و میگوید: «از سه سال پیش اتحادیه پیگیری این موضوع را در دستور کار خود قرار داده اما متاسفانه با وجود خطرات بالای این شغل و اینکه قشر ضعیف جامعه در این شغل فعال هستند، هنوز به نتیجهای مشخص نرسیدهایم.» طاقدار با اشاره به اینکه رانندگان تاکسی و مینیبوس زیرپوشش بیمه تامیناجتماعی قرار دارند، اضافه میکند: «به دنبال دریافت سهمیه سوخت موتورهای پیک و وانتبار هستیم و در کنار آن برای شناسنامهدار کردن پیکیها به دنبال بستهای برای جذب آنها هستیم تا به این طرح ورود کنند.» موقعیت جغرافیایی استان تهران و ناهمواریهای خیابان موضوع دیگری است که رئیس اتحادیه تاکسیبار و وانتبار تهران به آن اشاره میکند و میگوید: «مجموع این شرایط موجب میشود اعضای صنف از موتورهای تولیدی شرکتهای معتبر استفاده کنند که دارای ضمانت چندساله است. متاسفانه بههیچعنوان از این اتحادیه که یک مرجع قانونی به شمار میرود در جلسات تصمیمگیری سازمانها و ارگانها دعوت به عمل نمیآید. موضوعی که جای تامل دارد. هدف ما این است که با ارتقای کیفی خدماترسانی و جابهجایی کالا و بار، ضریب ایمنی جابهجایی کالاها را افزایش دهیم و ناوگان را ساماندهی کنیم. همچنین به دنبال رفع مشکلاتی هستیم که این قشر فعال در حوزه جابهجایی بار و کالا با آن مواجه است.»