تامین ۲۴/آقا داوود یک دونگ مغازهاش را به نام بچههای سرطانی و بیسرپرست کرده است. صندلیهای قدیمی را در کوچه لولاگر گذاشتهاند و آقا داوود یکییکی پیتزاها را آماده میکند و تحویل مشتریها میدهد.
او پیرمرد ریشسفیدی است که وقتهایی که حال و حوصله شوخی دارد با مشتریها میگوید و میخندد و وقتی حالش خوب نباشد سکوت میکند. روی دیوار مغازه پر از تکه روزنامههایی است که مصاحبههای آقا داوود را با رسانههای ایرانی و خارجی نشان میدهد. آقا داوود به جوانی که برای سفارش 5 پیتزا برای 5 نفر آمده میگوید: «سه تا پیتزا بسه واستون.»
آقا داوود روی جعبههای پر از شیشه نوشابه، یک تخته گذاشته تا مشتریها برای انتظار روی آن بنشینند. مشتری نشسته و ننشسته آقا داوود برایش یک بشقاب پر از کالباس داخل فویل پیچیده میآورد که گاهی کیفیت چندانی ندارد. روی کالباسها را هم پر از سس و آویشن میکند. داخل بشقاب خبری از چنگال نیست و مشتریها باید آن را با دست بخورند. نوشابهها هم نی ندارد و آقا داوود وقتی این انتقادها را میشنود میگوید: «مشتری ما نیاز به این چیزا نداره.»
در رستوران آقا داوود هیچچیز به غیر از پیتزا و نوشابه فروخته نمیشود، اما اگر داوود تصور کند کسی از پس خوردن حجم غذای سفارش داده شده برنخواهد آمد، سفارش را نمیپذیرد. آقا داوود بعد از خوردن غذا از همه مشتریها میپرسد که سیر شدهاند یا نه. اگر جوابشان منفی باشد به آنها کالباس بیشتری میدهد تا بخورند و سیر شوند. آقا داوود وقتهایی که احساس کند مشتریان دارند برای هم خالی میبندند، با به صدا درآوردن صدای زنگ صحبت آنها را قطع میکند و با تابلویی به صورت آشکار هشدار داده که خالیبندی و مخزنی در رستوران او ممنوع است. ضمنا اگر موقع پرداخت با دوستانتان تعارف کنید، آقا داوود تعیین میکنند چه کسی باید حساب کند. آقا داوود اینجا را در سال 1340 همراه شریک ارمنی خود تاسیس کرده است. ظاهر مغازه مثل همان روز اول است. نه چیزی اضافه شده، نه کم شده. اما آقا داوود نمیتواند با شریکش به تفاهم برسد و از او جدا میشود. شریک آقا داوود پیتزا پنتری را که پیتزافروشی مجللی است افتتاح میکند و آقا داوود همانجا میماند.
منبع : هفته نامه آتیه نو