در دنیای امروز، نقشهای حرفهای دیگر محدود به مسیرهای سنتی نیستند. تحولات تکنولوژیک و شبکههای اجتماعی – از اینستاگرام و تلگرام تا پلتفرمهای محتوا و آموزش آنلاین – امکانات جدیدی برای دیده شدن، تعامل با جامعه و درآمدزایی فراهم کردهاند. در ایران، بر اساس گزارش دیتاک، گردش مالی فعالیت اقتصادی مبتنی بر اینستاگرام و تلگرام بیش از ۱۳۰ هزار میلیارد تومان در یک سال برآورد شده است. همچنین بیش از ۹ میلیون نفر در ایران از طریق اینستاگرام کسب درآمد میکنند.
درآمد بلاگرها و اینفلوئنسرهای ایرانی در سالهای اخیر نیز رشد چشمگیری داشته؛ گزارشها نشان میدهد، درآمد آنها از اینستاگرام به ۶ هزار میلیارد تومان رسیده است.
این آمارها نشان میدهد، چند نقش بودن در فضای دیجیتال دیگر پدیده کوچکی نیست، بلکه بخش مهمی از اقتصاد دیجیتال کشور را شکل داده است.
در سطح جهانی نیز تحولات مشابه با سرعت زیادی در حال وقوعاند. برآوردهای اخیر نشان میدهد، حدود ۴۳۵ میلیون نفر در سراسر جهان در اقتصاد گیگ آنلاین (کارهای کوتاهمدت، فریلنس، پلتفرمی) فعالیت میکنند. تقاضا برای کارهای گیگ آنلاین در بازه زمانی ۲۰۱۶ تا اوایل ۲۰۲۳ حدود ۴۱ درصد رشد داشته. این یعنی بازار کار به سمت نقشهای منعطفتر و بینرشتهای حرکت میکند.
چند نقش بودن فرصتهای بزرگی ایجاد میکند: افراد میتوانند تخصص خود را در یک حوزه حفظ کنند و در عین حال در پلتفرمهای دیجیتال نقش مکمل مثل مشاوره، تولید محتوا یا آموزش آنلاین داشته باشند. این مدل به ویژه در میان کسانی که مهارت دیجیتال دارند یا از رسانه برای رشد حرفهای استفاده میکنند، بسیار جذاب است.
اما فشار روانشناختی چنین مسیری را هم نمیتوان نادیده گرفت. افرادی که همزمان چند نقش دارند، ممکن است با اضطراب مدیریت زمان، سردرگمی هویتی یا احساس خستگی مواجه شوند. تحقیقات نشان دادهاند، افرادی که مهارت «مرزبندی حرفهای» (یعنی تشخیص اینکه کدام نقش برایشان اولویت دارد و چه فرصتهایی را باید رد کنند) دارند، احتمال خستگی روانیشان کمتر است.
سازمانها هم باید تغییرات را جدی بگیرند. ساختارهای سنتی با نیروی کاری چندوجهی هماهنگ نیستند؛ برای استفاده از این پتانسیل، شرکتها باید تیمهای بینرشتهای تشکیل دهند، سیاستهای کاری انعطافپذیر داشته باشند و فرهنگ نوآوری را در سازمان تقویت کنند. بدون این تغییر، استعدادهای چندوجهی ممکن است به سمت فعالیت شخصی روی پلتفرمهای دیجیتال بروند یا تحتاستفاده بمانند.
موانع نیز وجود دارند: در سطح فردی، بسیاری از مردم به آموزش دیجیتال دسترسی کامل ندارند، یا نمیدانند چگونه مهارتهای خود را برای نقشهای جدید به کار ببرند. در سطح سازمانی، نگرانی درباره هزینهها، تغییر مدل کسبوکار و مقاومت مدیریت سنتی میتواند مانع تحول شود.
اما جامعه هم میتواند نقش فعالی ایفا کند: برنامههای آموزشی دولتی یا خصوصی برای توسعه مهارتهای دیجیتال و مدیریت محتوا، حمایت قانونی و مالی از مشاغل جدید و استارتاپها، و ترویج دیدگاه مثبت نسبت به شغلهای بینرشتهای، همه میتوانند به تسهیل این تحول کمک کنند.
در سطح بینالمللی، برخی کشورها در این زمینه اقداماتی کردهاند. مثلاً در اتحادیه اروپا، قوانین جدید «اقتصاد پلتفرمی» (Platform Work Directive) در حال تصویباند تا وضعیت حقوقی کارگران گیگورکر را روشنتر کنند: این قوانین قرار است حق دسترسی به مزایایی چون مرخصی با حقوق و پرداخت بیماری را برای پلتفرمورکرها به رسمیت بشناسند.
در کشورهایی مانند لهستان هم تحقیقات نشان میدهد، جمعیت کارگران پلتفرمی به مرور در حال رشد است و کارفرمایان باید مدلهای جدید اشتغال را بپذیرند.
در نهایت، مقابله با این «توفان نقشها» نیازمند شجاعت انتخاب «بودن واقعی» است، نه صرفاً نمایش ظاهری. توانایی مرزبندی، شناخت محیط دیجیتال، استفاده هوشمندانه از فناوری و انعطافپذیری سازمانی، کلید موفقیت پایدار است. انتخاب بین «بودن» و «نمودن» امروز، دیگر فقط چالش شخصی نیست؛ چالشی اجتماعی و سازمانی است که اگر به درستی پاسخ داده شود، میتواند فرصتهای بزرگی برای پیشرفت و نوآوری در جامعه ایجاد کند.




