تامین ۲۴/کمکم دستهایش مشت میشوند و بدنش با شدت بیشتری تکان میخورد. صدای هواکش عظیم که چهار روز است در دهانه تونل معدن زمستان یورت مشغول کار شده برای لحظاتی پشت صدای مرد گم میشود. مرد شروع کرده به فریاد کشیدن بر سر کوه و تونل تاریک، جسد یک پسرش را چهارشنبه شب از معدن بیرون کشیدهاند و هنوز پسر دیگر و دامادش پشت آوار ماندهاند.
بیحال که میشود نیروهای هلال احمر دواندوان خودشان را میرسانند. معدن زمستان یورت هنوز در حال زخم زدن است. چهار روز پس از حادثه، آنهایی که عزیزشان هنوز در دل کوه مانده در حالتی بین امید و یأس تاب میخورند و مجروح میشوند.
حالا تنها امید باقیمانده برای کارگران مشغول کار و خانوادههای منتظر هوای فشردهای است که وارد تونل میشود. یکی از نیروهای فنی معدن در مورد این امید کمرنگ میگوید: «اینجا هوای فشرده تا انتهای شبکه رفته است و ما امیدواریم که انفجار، لوله هوا را نترکانده باشد. اگر لوله سالم باشد کارگران میتوانند تنفس کنند. ما تا عمق ١٣٠٠ متری دنبال کردیم و لوله سالم بود.»
اما حرفی از احتمال ریزش بخش انتهایی معدن نمیزند. اگر دالان بخش استخراج نشست کرده باشد دیگر اکسیژن نمیتواند دردی را دوا کند. میگوید: «بهشان میرسیم، شما هم بگویید انشاءالله!» همه میگویند: انشاءالله! اما ته صدایشان تردید پررنگی هست.
کسی میگوید: «شاید یک درصد زنده باشند.» این چند روز نسبت یک درصد را کارگران معدن زیاد به کار میبرند. با محاسبات عقلی و احساسی به این عدد رسیدهاند. وقتی میگویند یک درصد یعنی تجربهمان میگوید نباید امید داشت یعنی ٩٩ درصد احتمال این هست که بخش انتهایی معدن ریزش کرده باشد و کارگران مانده باشند زیر آوار اما چون هنوز راه باز نشده و به چشم خودمان ندیدهایم دل این را نداریم که بگوییم مردهاند؛ یک درصد را کنار گذاشتهاند برای معجزه.
رسول در تونل پاییندست مشغول به کار است، یکی دیگر از تونلهای معدن که در بخش پایینی کوه حفر شده و از آغاز عملیات امداد تبدیل شده است به مسیری برای رسیدن به انتهای تونل شماره یک، باید از این تونل مسیری به سمت تونل فروریخته حفر کنند. همزمان با کار آواربرداری در تونل بالا، معدنچیان چهارشیفته مشغول کار در تونل دوم هستند تا شاید زودتر به هدف برسند. کی قرار است این راه به مقصد برسد؟ آمارها براساس اظهارنظر آدمها و شرایط کار لحظه به لحظه تغییر میکند. یکی میگوید اگر با همین شدت کار کنند تا شب تمام است، یکی دیگر میگوید هنوز یک روز و نیم دیگر کار مانده. رسول میگوید: «تا نصفههای راه رسیدهایم، محیط سرد و پر از آب است و باید مدام شیفت عوض کنیم. کار احتمالا یک روز یا یک روز و نیم دیگر طول میکشد.»
نام معدن از فاصله آزاد شهر تا یورت مدام تکرار میشود. کارمند هتل اهل روستای فارسیان است و عکس تشییع جنازه یکی از همسایگانشان را نشان میدهد، راننده تاکسی در مسیر آزادشهر تا جاده معدن به جای تقریبی روستاها در دل کوهها اشاره میکند و میگوید که اهالی سوسرا، فارسیان، دهنو و وطن همه داغدار شدهاند، همه با هم قوم و خویشند.
در دو، سه روز گذشته چند مراسم تشییع در روستاها برگزار شده اما هنوز برخی از اجساد در سردخانه ماندهاند. یکی از معاونان فرمانداری میگوید خانواده برخی از آن ٢٢ نفری که از تونل بیرون کشیده شدهاند هنوز منتظر خبری از باقی دوستان و آشنایان خود هستند که سرنوشتشان با باز شدن راه تونل مشخص میشود: «منتظرند که اگر قرار است جنازههای بیشتری بیرون کشیده شود، مراسم تشییع و تدفین همه را یکجا برگزار کنند. میگویند خانوادهها و اهالی روستا طاقت برگزاری چندباره مراسم تدفین و ختم را ندارند.»
نقشه امید
در سردخانه از چهرههای بیجان کارگران معدن عکس میگیرند و برای شناسایی به خانوادهها میدهند. یکی از کارگران دارد تصویر پسر همان مردی که رو به کوه فریاد میکشید را نشان همکارانش میدهد، یکی دیگر فهرستی را روی گوشی تلفن همراهش نشان میدهد حاوی نام تمام کسانی که هنوز داخل معدن هستند. فهرست او ٢٠ نام دارد، ٢٠ مفقودی در دل آوار. عددی که او دارد با آن عدد ١٤ نفری که از ابتدا اعلام شد، تفاوت دارد. کسی که فهرست را در دست گرفته برادر یکی از همان نامهایی است که دارد نشان میدهد. خودش بعد از ١٠ سال کار در معدن به سراغ کار آزاد رفته اما حالا هر روز به معدن میآید تا شاید خبری از «مهدی» برسد: «امیدمان این است که محوطه بخش استخراج سالم مانده باشد و هوایی که دارد به داخل تونل منتقل میشود بهشان برسد. اگر از تونل شماره دو بتوانند زودتر راه باز کنند از زیر پای بچهها درمیآیند.»
یکی از معدنچیان دفتر و قلم را میگیرد و نقشه تونل را میکشد و توضیح میدهد: «اینجا دهانه تونل است، اینجا راسته پیشرو، اینجا عمق ١٢٠٠ متر، اینجا محل ریزش، اینجا محل انفجار، اینجا هم جایی که بچههای استخراج و پیشرو هستند.»
نقطهای که روی کاغذ نشان میدهد در انتهای ١٨٠٠ متری تونل است. همه کارگران بیوقفه مشغول کارند تا به همین نقطه روی کاغذ برسند.
«شاید یک درصد زنده باشند.» دهها خانواده، دهها پدر و مادر و همسر و فرزند و خواهر و برادر از چهارشنبه با همین «شاید» و «یک درصد» روزگار میگذرانند. در دهنو، وطن، سوسرا و فارسیان و در محوطه معدن زمستان یورت یک درصد نام دیگر امید است.
منبع: روزنامه اعتماد
تامین ۲۴حادثه معدن یورت آزادشهرکارگران محبوس در معدن