صندوقهای بیمهای کشور در شرایط فعلی هم در آستانه ورشکستگی هستند. در حالی که این صندوقها باید در جای خود بتوانند با پشتوانه لازم نقش حمایتی خود را ایفا کنند. این مصوبه بار جدیدی را به صندوق تحمیل میکند که در توان این صندوق نیست.
تامین ۲۴/ مشارکت زنان در فضای کسبوکار کشور و مسئله اشتغال آنان، فانتزی روشنفکرانه و از سر شکمسیری طبقه متوسط نیست! حرف از امکان تاثیرگذاری در سرنوشت کشور و بیش از آن در سرنوشت خویشتن است. اما اشتغال زنان از روزگار دیرین تا امروز همواره دستخوش مشکلاتی بوده است. بانی این موضوعات در بیشتر موارد فرهنگ مردسالارانه حاکم بر روندهای سیاسی و ساختار حقوقی کشور است. درباره فرهنگ مسلط بر جامعه ایرانی و بسترهایی که زمینهساز تولید و بازتولید محدودیت و ممنوعیت مشارکت زنان در عرصه های مختلف اجتماعی میشود و قوانینی مانند ماده الحاقی برنامه ششم توسعه که بازنشستگی پیش از موعد زنان با 20 سال سابقه کار را سهولت بخشید و اشتغال بانوان را به مخاطره میاندازند، با مهندس آذر منصوری، فعال اجتماعی و عضو جمعیت زنان نواندیش گپ و گفتی حاصل شد که در ادامه میخوانید.
روز شنبه هفته گذشته، در آخرین لحظات کار مجلس بر روی لایحه برنامه ششم، بهارستاننشینان با الحاق مادهای به برنامه ششم مقرر کردند دستگاهها، سازمانها و شرکتهای دولتی و عمومی غیردولتی تابع صندوقهای بازنشستگی اعم از کشوری یا تأمیناجتماعی موظفاند با درخواست بازنشستگی بانوان شاغل که دارای حداقل 20 سال سابقه خدمت هستند و بدون محدودیت سنی، موافقت کنند. از نظر شما چنین مادهای با چه هدفی تدوین و تصویب شده است؟
به نظر می آید الحاق این مصوبه به گفته مدافعان آن دو هدف را دنبال می کند: ١. ایجاد جای خالی برای زنانی که فرصتی برای اشتغال آنان وجود نداشته و ٢. حضور بیشتر زنان در کنار خانواده که گفته شده این حضور میتواند به گرم شدن کانون خانواده کمک کند، که هر دو هدف به نظر من با این مصوبه دستنیافتنیتر خواهد شد؛ متاسفانه این طرح با نگاهی روبنایی و نه عمیق به مسائل و چالشهای زنان ایران به تصویب رسیده و به دلایل متعدد، شکافهای جنسیتی موجود در شاخص اشتغال زنان ایران را بیشتر میکند. متاسفانه بخشی از مشکلات و چالشهای امروز زنان ایران ناشی از همین نگاه سطحی به مسائل زنان ایران است. مشابه این رویکرد را درقانون کاهش ساعات کاری زنان هم میبینیم. در آن قانون هم هدف کمک به زنان شاغل با مختصاتی ویژه بود اما متاسفانه در درازمدت همین فرصت شغلی اندک نیز از زنان مورد اشاره در این قانون، گرفته میشود. موضوع صندوقهای بازنشستگی هم بخش دیگری از چالش پس از این قانون است که باید در جای خود به آن پرداخته شود.
بهنظر میرسد برخی از سیاستهای اجتماعی و قوانین ما در حوزه اشتغال بانوان، نقش بازدارندگی ایفا میکند. از منظر حمایت از اشتغال زنان، فراهمشدن امکان بازنشستشدن زنان آن هم در سن 40 تا 45 سالگی که اوج پختگی یک شاغل به حساب میآید، چه تبعاتی به همراه خواهد داشت؟
ببینید قاعده مرسوم و تجربیات کشورهایی که توانستهاند در این زمینه موفقتر از ما عمل کنند، پیش روی ماست؛ فقط کافی است نگاهی به این تجربیات داشته باشیم و ببینیم چگونه میتوان از آنها برای پرکردن شکافهای جنسیتی موجود استفاده کرد. این تجربه به ما میگوید بهبود وضعیت خانواده با حذف زنان از اجتماع، اقتصاد و سیاست نهتنها امکانپذیر نیست بلکه محدودکردن زنان به خانواده و حذف آنان از سیاست، اجتماع، اشتغال و اقتصاد، در نهایت آثار و تبعات منفی خود را بر ارکان خانواده نیز باقی میگذارد. طبیعی است این مصوبه زنانی را که میتوانند در محیط کار خود بهعنوان یک صاحب فن و تجربه پس از سالها کار، اثرگذار باشند تشویق به بازنشستگی زودتر از موعد میکند؛ آن هم در شرایطی که ما با شکاف جنسیتی بالایی در زمینه اشتغال در کشور مواجهیم. این یعنی نادیدهگرفتن سرمایههای انسانی که میتوانند در محیط کار خود نقشآفرین باشند، این یعنی کنار گذاشتن ظرفیتی که سالها برای ساختن و شکلگیری آن سرمایهگذاری شده است و هیچ تضمینی نیز وجود ندارد که کارفرمایان، زنان جویای کار و جوان را جایگزین این زنان کنند. از طرف دیگراین مصوبه در تناقض با عدالت جنسیتی نیز هست که در برنامه ششم توسعه به آن پرداخته شده است. درواقع با این مصوبه، زمینه برای حذف زنان از محیط کار و جایگزینی آنان توسط مردان فراهمتر میشود.
آماری که داریم نشان میدهد اکنون از افراد شاغل بیمهپرداز حدود 81 درصد مرد هستند و تنها 19 درصد آنان را زنان تشکیل میدهند. با این وجود مسئله مهم نوع بینش مثبت زنان شاغل نسبت به چنین قوانینی است؛ بسیاری از زنان اینگونه قوانین را حمایتکننده میپندارند و از تبعات آن در راستای خانهنشینکردن زنان، باخبر نیستند. فرهنگ حاکم بر نگرش زنان شاغل در ایران را چه میدانید و چرا این استقبال از چنین قوانینی (این قانون و نیز قانون 9 ماه مرخصی زایمان و...) وجود دارد؟
طبیعی است این مصوبه و قوانین به این زنان که در حال حاضر مشغول به کار هستند کمک میکند، اما فقط به خود آنان. ضمن اینکه همین ٩ ماه مرخصی زایمان موجب حذف بلندمدت آنان از محیط کار و جایگزین شدن افراد دیگر به جای آنان میشود؛ در حالیکه مثلا کشورهای دیگر هم به پدر و هم به مادری که صاحب فرزند جدید میشوند، مرخصی میدهند. این یعنی ضمن اینکه هر دو زمان زیادی در محل کار غایب نیستند، در نگهداری فرزند نیز مشارکت میکنند. این میتوانست و میتواند شامل سن بازنشستگی نیز بشود. به همان میزان که حضور مادر در کنار خانواده لازم است، حضور پدر نیز لازم است، ضمن اینکه میتوان سهم زنان را نیز از بازار کسبوکار و اشتغال افزایش داد. این یک نگاه کوتاهمدت است و به تبع آن توجهی را به شکاف جنسیتی که با این مصوبه در شاخص اشتغال ایجاد می شود، برنمیانگیزاند. از طرف دیگر مشکلی که زنان شاغل ایران دارند، این است که در کنار کاری که در بیرون از خانه دارند، تمام مسئولیتهای خانه و خانواده نیز با آنان است و طبیعی است که بازنشستگی زودتر از موعد مطلوب این زنان باشد. در واقع به شخصه معتقدم این مصوبه در حکم سرپوشی است بر تبعیضها و شکافهای جنسیتی که در واقع ناقض برخی موارد عدالت جنسیتی است.
از طرف دیگر حامیان این طرح میگویند زنان در برخی از مشاغل خسته میشوند و باید زودتر از مردان بازنشسته شوند؛ اما آمارها نشان میدهد در طی این سالها بیش از نیمی از زنان متقاضیان کار را افرادی تشکیل میدهند که قبلا سابقه حضور در بازار کار را داشتهاند اما به دلایلی که بازنشستگیهای پیش از موعد نیز یکی از آنهاست، از گردونه اشتغال خارج شده و در زمان و مکان دیگری بهناچار خود را به بازار کار (اغلب در بخشهای غیررسمی) تحمیل کردهاند. یعنی این بازنشستگیهای پیش از موعد، به تعداد شاغلین بخشهای غیررسمی افزوده است. نگاه شما به این موضوع چیست؟
دقیقا همینطور است؛ در پاسخ سوال قبل هم توضیح دادم. ببینید معمول سن بازنشستگی در دنیا مشخص است و البته که ندیدم جایی این موضوع را تبدیل به یک بحث زنانه یا مردانهاش کرده باشند. اینکه گفته میشود زنان خسته میشوند هم درست نیست؛ این برمیگردد به ساعت کار نابرابر زنان و مردان. یعنی زنی که شاغل است علاوه بر کار بیرون، تقریبا تمام کارِ خانه را نیز عهدهدار است. این هم یک مسئله فرهنگی است و هم یک مسئله حقوقی. قاعدتا وقتی زن و مرد هر دو شاغل هستند باید کارِ خانه هم بین دو نفر تقسیم شود که بحث جداگانهای است. البته در خصوص زنانی که تقاضای بازنشستگی پیش از موعد کنند، بعید به نظر میرسد در مشاغل غیررسمی دیگری مشغول به کار شوند. این موضوع را البته نه میتوان بهطور مطلق پذیرفت و نه رد کرد. ضمن اینکه طبیعی است کار در مشاغل غیررسمی نیز مصایب خود را برای این دسته از زنان که عموما ممکن است سرپرست خانواده و یا بدسرپرست باشند هم به دنبال داشته باشد.
طبق آمار رسمی، اکنون تعداد زنان شاغل با 20 سال سابقه کار حدود 30 هزار نفر است. یعنی با تصویب این قانون، این تعداد از بازار اشتغال و بیمهپردازی خارج می شوند و چیزی حدود 1200 میلیارد تومان فقط برای سنواتشان باید پرداخت شود. از این رو چنین قانونی علاوه بر حذف کردن تدریجی زنان از بازار کار، سیاستی ضدبیمههای اجتماعی نیز تفسیر میشود؛ چراکه صندوقهای بیمهای کشور در آستانه ورشکستگی هستند و تحمیل این هزینهها آنها را با سرعت بیشتری به سمت سقوط پیش میبرد. نظر شما چیست؟
همانطورکه گفتید، صندوقهای بیمهای کشور در شرایط فعلی هم در آستانه ورشکستگی هستند. در حالی که این صندوقها باید در جای خود بتوانند با پشتوانه لازم نقش حمایتی خود را ایفا کنند. این مصوبه بار جدیدی را به صندوق تحمیل میکند که در توان این صندوق نیست.