متولد سال ۵۹ است. فارغالتحصیل دانشگاه امیرکبیر اما اهل سفر بود و در سفرهایی که هرساله با دوستانش به شهرهای مختلف ایران میرفت، فهمید که میخواهد در زمینه دیگری جدای آنچه به صورت آکادمیک خوانده است فعالیت کند و این نقطه آغاز زندگی متفاوت او بود.
تامین ۲۴/ روز پیادهروی او و همسرش در میان جنگلهای قاسمآباد بود که تماس گرفتم. هنگام مصاحبه داشت راه میرفت. در میانه راه ناگهان یک گراز دید و بعد یک جغد. هیجانزده شده بود. میخندید و صدایش پر از انرژی بود. میگفت: «خیلی وقت بود که گراز را آنقدر نزدیک به خودم ندیده بودم.» او را خیلی پیشتر دیده بودم، در جلسهای که زنان کارآفرین در آن حضور داشتند تا با هم گپوگفتی داشته باشند. مهین شمسیخانی زنی است که توانسته در سه سال گذشته نامش را در فهرست زنان کارآفرین ثبت کند. برای رسیدن به آن راهی طولانی را طی کرده است. حالا او و همسرش در گیلان، خانههای بومگرد گیله بر پا کردهاند و چند سالی است که صنایعدستی مردم گیلان را احیا میکنند. مهین میگوید برای احیای صنایعدستی و رسیدن به درآمدزایی در این حرفه باید صبور بود. او صبور است و گشادهرو. همین ویژگیها او را در زمینه کارآفرینی گردشگری موفق کرده است. آیا شما دوست دارید در این عرصه پرخطر کارآفرین شوید؟ در این گزارش مهین شمسیخانی از فرازونشیبهایی که طی کرده است میگوید.
از مهندسی کامپیوتر تا بومگردی
مهین متولد سال 59 است. فارغالتحصیل دانشگاه امیرکبیر اما اهل سفر بود و در سفرهایی که هرساله با دوستانش به شهرهای مختلف ایران میرفت، فهمید که میخواهد در زمینه دیگری جدای آنچه به صورت آکادمیک خوانده است فعالیت کند و این نقطه آغاز زندگی متفاوت او بود. او گریز میزند به آن روزها: «در دوران دانشگاه ما یک گروه دوستانه کوهنوردی داشتیم. در سفرهایی که به روستاهای مختلف میرفتیم با مردم محلی ملاقات میکردیم و پای صحبتهای آنها مینشستیم. یک بار که به سیستان و بلوچستان سفر کرده بودیم، مهتاب نوروزی سوزندوز را دیدم. از نزدیک با مشکلات و مسائل او آشنا شدیم. این اتفاق چنان تاثیری بر ما گذاشت که تصمیم گرفتیم با همگروههایمان کارهایی در زمینه کمک به صنایعدستی ایران انجام دهیم.» مهین فعالیت در زمینه احیای صنایعدستی ایران را همان سالها آغاز میکند. نخستین قدمی هم که برمیدارد، آغاز مطالعه و پژوهش در این زمینه است: «برای اینکه بتوانم قدمهای استواری در زمینه احیای صنایعدستی بردارم، کتاب خواندم و جمعآوری اطلاعات در این حیطه گسترده را در برنامه کاری خودم قرار دادم. همین زمانها هم بود که از تهران به جنوب رفتم.» کار همسرش باعث میشود او سال 88 راهی خرمشهر شود. چند سالی را آنجا به تحقیق و بررسی میگذراند تا اینکه تصمیم میگیرد با همسرش به روستای قاسمآباد گیلان برای زندگی و آغاز فعالیتهای بومگردی و گردشگری برود: «در این مدت کلاسهای تورگردانی رفتم. در پیگیریهایم متوجه شدم تعدادی از روستاهای جنوبی و شمالی ایران برنامه بومگردی را اجرا میکنند، با این حال هنوز گیلان و روستای قاسمآباد فاقد خانههای بومگرد بود. بنابراین سال 92، من و همسرم راهی گیلان شدیم تا ایدههایمان را به صورت جدی اجرایی کنیم.»
در راه گیله
آنها راهی روستای قاسمآباد میشوند. خانهای میخرند و فعالیتهای گردشگری خود را در این روستا آغاز میکنند. کارهای آنها دو بخش میشود، تهیه اقامتگاه و فعالیت در زمینه احیای صنایعدستی روستاهای گیلان و زنده کردن آدابورسوم از یاد رفته.
مهین میگوید: «در ابتدای کارمان تلاش کردیم مواد اولیه تولید صنایعدستی مانند پارچه و شال و... را برای تولیدکنندگان فراهم کنیم. از طرف دیگر اقامتگاهی مطابق با برنامههای بومگردیمان بسازیم.» گام بعدی آنها آشنایی با مشاغل بومی منطقه بود. آنها توانستند این مشاغل را شناسایی کنند و برای آن جایی در برنامهشان باز کنند و آن را کنار برنامههای طبیعتگردی خود قرار دهند. مرحله بعدی برای آنها این بود که محصولات تولیدشده را در فضایی به فروش برسانند. «یکی از کارهای ما این بود که فروشگاه صنایعدستی را در مجموعه افتتاح کنیم تا بازدیدکنندهها بهراحتی بتوانند محصولات صنایعدستی بومی را خریداری کنند و از مردم و بهویژه خانمهای روستایی خواستیم محصولات پارچهبافی سنتی خود را که آنها را با الیاف طبیعی احیا کرده بودند اینجا به فروش بگذارند.» آنها مسیری برای طبیعتگردی و پیادهروی در روستا مشخص میکنند و در این مسیر سعی میکنند مولفههای بومی را در جایجای راه به مسافران نشان دهند تا تصویر ویژه و کاملی از تاریخ و فرهنگ مردم آنجا در گنجینه خاطرات مسافران جای بگیرد.
دستاورد رعایت اصول و قوانین
مهین که از اشتیاق پر است و مهربانی در جانش سرشته حالا تمام تلاش خود را میکند که به زنان روستا هم یاری برساند: «تعدادی از زنان روستا کار آشپزی را برای مجموعه ما انجام میدهند. بخشهای خدماتی هم به چند خانم دیگر سپرده شده. اینها نیروهایی هستند که ما به صورت مستقیم با آنها کار میکنیم اما بخش عمده کار ما با کارگاههای صنایعدستی است. حدود 15 کارگاه به صورت مستمر برای ما کار تولید میکنند. مجموعه ما صنایعدستی روستاهای رشت و لاهیجان را پوشش میدهد.» او توانسته در این مدت بسیاری از کارهای سخت را آسان کند: «در گشتهای منطقهای ما با آدمهای مختلفی ارتباط برقرار کردیم که به صورت غیرمستقیم برای ما کار تولید میکنند. به واسطه این کار یکسری از مشاغل خرد هم فعال شدند. سه سال فعالیت کردیم تا بتوانیم اصول کار را بهخوبی بیاموزیم و رعایت کنیم. بحث احیای جوامع محلی یکی از اهداف ما بود که خوشبختانه تا امروز توانستهایم در حد خودمان در راستای این هدف گام برداریم.» یکی از دغدغههای بسیاری از کسانی که میخواهند کار را شروع کنند، نداشتن سرمایه اولیه است. مهین میگوید: «ما هیچوقت از سازمانهای دولتی تقاضای کمک نکردیم، با اینکه مجوزهای دولتی داریم اما سعی کردیم به خودمان متکی باشیم و آرامآرام کارها را پیش ببریم.» این نگاه مستقل برای آنها نیروی مضاعفی بود تا کارهایشان را خودجوش پیش ببرند: «خوشبختانه گیلانیها به مهماننوازی معروفاند. شاید برای همین بود که ما استان گیلان را انتخاب کردیم. ارتباط برقرار کردن با روستاییها برای ما دشوار نبود، چون از اول هدف ما ایجاد فضایی برای سود دوطرفه بود. آنها هم وقتی دیدند ما صداقت داریم با ما همراه شدند.» مهین اما تاکید میکند: «البته این را هم نباید فراموش کرد که ما اصول و قوانین خاصی در کارمان داریم. از اول بنا را بر این گذاشتیم که نباید حضور گردشگران برای محلیها و محیطزیست دردسرساز شود و امروز دستاورد کارهایمان را میبینیم.»
چرا اقامتگاه را گسترش نمیدهند؟
«همیشه سعی میکنیم در مناسبتهایی چون چهارشنبهسوری، شب یلدا و دیگر مراسم سنتها و رسوم را با جزئیاتش برگزار کنیم. حتی طی این مدت مراسمهایی که فراموش شده بودند و دیگر محلیها اجرایشان نمیکردند را هم احیا کردیم. در گیلان آیینهای پاسداشت آب دارند که از یادها رفته بود اما با کمک روستاییها این مراسم را دوباره زنده کردیم.» مهین از احیای این مراسم با شادی سخن میگوید، و از اینکه نمدمالی که جزو حرفههای منسوخشده بود و حالا جانی تازه گرفته: «شاید باورتان نشود، امروز دیگر ما مشکل تولید داریم. سفارشهایمان زیاد است و تولیدمان کم. برای همین جوانان را تشویق میکنیم بیایند و رشتههای سنتی فراموششده را دوباره از سر بگیرند.» این کارآفرین از تغییر اهداف اولیه با توجه به شرایط تجربهشده طی این مدت فعالیت در استان گیلان میگوید: «ما در ابتدای کار میخواستیم ظرفیتهایمان را افزایش دهیم و به اقامتگاههای اولیه اضافه کنیم اما دیدیم بهتر است به جای افزایش ظرفیت، کیفیتمان را بالا ببریم. خلاقیت بیشتری در کار داشته باشیم و با مطالعه و گرفتن تجربههای داخلی و خارجی کارمان را به بهترین شکل اجرایی کنیم.» حالا بسیاری از مسافران اقامتگاه بومگردی آنها را میشناسند. در این مدت مهین به همراه همسرش توانسته کارهای بزرگی در قاسمآباد انجام دهد. آنها زوجی هستند که عاشقانه دل به طبیعت و فرهنگ دادهاند و همراه با زنده کردن فرهنگ و پاسداشت طبیعت رونق به کار خود بخشیدهاند. مهین میگوید: «ما تمام آخر هفتهها کار میکنیم و سرمان شلوغ است. تنها زمانهایی که فرصت کوهنوردی داریم وسط هفتههاست که بههیچعنوان این زمانها را از دست نمیدهیم. با هم میزنیم به دل جنگل و راه میرویم، راه میرویم و راه میرویم.»