تامین ۲۴/پوپولیسم یا سیاستهای عوامگرایانه به سیاستهایی گفته میشود که با رویکرد کوتاهمدت یا کوتهنگرانه برای جلب آرای مردم در سیاست ترویج میشوند. پوپولیسم در جهان فعلی چند ویژگی دارد. نخست آنکه منافع کوتاهمدت را بر منافع بلندمدت ترجیح میدهد. دوم آنکه منافع خاص را بر منافع ملی ترجیح میدهد. به عبارت دیگر، افق آن عمدتا کوتاه است و آینده را به گروگان میگیرد. سوم، پوپولیسم در بیشتر موارد، از مشکلات و بحرانهای موجود در یک جامعه مانند نرخ بالای بیکاری، نرخ بالای فقر و نابرابریهای موجود، یا یک رویداد خاص سوءاستفاده کرده و سعی میکند با تحریک و تهییج احساسات و عواطف مردم به صورت قومی و منطقهای دست به بهرهبرداری سیاسی بزند. این وقایع دامنه وسیعی دارد.
از واقعهای تلخ مثل سیل و زلزله گرفته تا یک تصادف میتواند دستاویزی برای پوپولیسم باشد. پوپولیسم از این رویدادها فرصتطلبانه بهره میگیرد و سوار آن میشود. پوپولیسم در غالب کشورها حتی در کشورهای توسعهیافته نیز وجود دارد. با این حال در کشورهای توسعهیافته و مبتنی بر نظام و دولتهای حزبی، رفتار پوپولیستی و مردمفریبانه کمتر است. کشورهای در حال توسعه عموما دارای دو مشخصه مهم هستند که امکان رویش پوپولیسم در آنها را بیشتر میکند: نخست، فقدان نظامهای حزبی و در نتیجه فقدان پاسخگویی حزبی در قبال سیاستها و عملکردهای دولت. دوم، عدم وابستگی دولت به طبقات اجتماعی. این دو خصیصه در کنار عوامل دیگری همچون نظام محدود رسانهای و سطح پایین گفتوگوی اجتماعی، فقدان شکلگیری جامعه فراگیر برای بررسی شعارها و وعدهها و فقدان پاسخگویی و شفافیت، موجب میشود در کشورهای درحال توسعه پوپولیسم رواج بیشتری داشته باشد. اما تاکید میکنم که مساله پوپولیسم اختصاص به کشورهای در حال توسعه ندارد.
ما در همین دهه اخیر نمونههای بارزی از پوپولیسم را در برخی از کشورهای توسعهیافته مثل برلوسکونی در ایتالیا، ترامپ در آمریکا و سارکوزی در فرانسه دیدهایم. در کشورهای توسعهیافته شعارهای دولت برای توسعه خدمات عمومی و ارتقای سطح رفاه، معمولا باید با پاسخگویی به این سوال همراه شود که منابع مالی آنها از کجا تامین خواهد شد. برای مثال در دوره قبلی ریاستجمهوری آمریکا و در رقابت میان اوباما و میت رامنی، بسیاری از افراد وعدههای اوباما را پوپولیستی ارزیابی میکردند اما اوباما در قبال منابع مالی این وعدهها، پاسخهای روشنی ارائه داد و انگ پوپولیسم را از خود زدود. در کشورهای توسعهیافته هزینه طرحهای پوپولیستی خیلی زود در قالب نرخهای بالای مالیات آشکار میشود و مردم نسبت به هزینههایی که دادهاند، آگاه میشوند.
اما در کشورهای در حال توسعه مثل کشور ما که عمدتا اقتصادهای نفتی دارند و منابع مالی دولت نه وابسته به مالیات بلکه وابسته به منابع مستقل دیگری مثل نفت و گاز و دیگر منابع است، دولتها این توانایی را دارند تا با اتکا به منابع نفتی بهخصوص در دورههای غلیان یا فوران این درآمدهای مستقل، وعدههایی بدهند. در نتیجه مردم در کوتاهمدت هزینهای را بابت رأی به پوپولیسم متحمل نمیشوند اما در دورهای طولانیتر مثلا یکی دو سال بعد، هزینه این شکل از سیاست در قالب نرخ بالای تورم و بیکاری و غیره آشکار میشود. اما این دولتهای پوپولیستی بازهم میتوانند این هزینهها را نیز با روشها یا وعدههای دیگری مثل واردات گسترده پوشش دهند و مخفی کنند. در تجربه خود ما، یکی از بدترین انواع پوپولیسم در دولتهای نهم و دهم به وضوح خود را نشان داد. پادزهر در مقابل سیاستهای پوپولیستی، سیاستهای رفاهی قرار میگیرند. سیاستهای رفاهی به عنوان مغز یا گوهر توسعه، اساسا سیاستهایی بلندمدت هستند.
سیاستهای رفاهی نه بر اساس هدفگذاریهای کوتاهمدت و نه بر اساس منافع گروهی خاص بلکه براساس برنامههای بلندمدت و منافع ملی فراگیر اعمال میشوند. رفاه در سیاستهای رفاهی نه به صورت موقت و باسمهای و لرزان بلکه بهشکل بلندمدت و توسعهای درنظر گرفته میشود. بنابراین اساسا سیاستگذاری رفاه قابل تفکیک از سیاستگذاری توسعه نیست و نباید باشد. رفاه، محصول توسعه است. توسعه رفاهگرا یعنی رشد اقتصادی بالا و بلندمدت، باید با تکیه بر منابع درونی باشد و عوارض و عواقب رشد اقتصادی باید با سیاستهای دموکراتیک اجتماعی به صورت فراگیر توزیع شود. بنابراین تحقق رفاه در بلندمدت محصول ارتقای درآمد سرانه در میان همه کشورها با تحقق عدالت نسبی است.
سیاستهای رفاهی و اجرای آن هم مستلزم آگاهی سطح بالا و هم مشارکت شهروندان در نهادهای اجتماعی است. جز این شکل دیگری از رفاه ممکن نیست و اگر هم ممکن باشد، رفاهی شبیه کشورهای عربی خواهد بود که در بلندمدت قابل تداوم نیست. بنابراین در وضعیت کنونی ما دو راهکار میتواند مانع پیروزی و سلطه پوپولیسم شود. اول، کمک به شکلگیری گفتگوی فراگیر اجتماعی است. در این زمینه رسانهها و احزاب و جامعه مدنی نقش اساسی و محوری دارند. دوم، سیاستهای رفاهی بلندمدت میتواند مانع شکلگیری بحرانهایی از قبیل فقر و بیکاری گسترده و همچنین مانع از تاثیر حوادث بر افکار و آرای مردم شود. حوادث در همه کشورها وجود دارد ولی در کشور ما دفعات و تنوع این حوادث اجتماعی ممکن است بیشتر باشد. آنچه میتواند تاثیر این حوادث را کاهش دهد و مانع از آن شود که موجسواران یا پوپولیستها سوار این حوادث شوند، برخورداری از نظامهای قدرتمند تامیناجتماعی و مدیریت بحران است.
یعنی هم نظامهای تامیناجتماعی باید وجود داشته باشند تا در زمان حوادث، هزینههای درمان مردم را تامین کنند و هم نظامهای پوشش ریسک و بیمهای قدرتمند که بتوانند آسیبهای ناشی از بلایای طبیعی را کاهش دهند و مانع آن شوند که مردم زیاندیده به سربازان پوپولیستها بدل شوند. مهمترین کاری که دولتها در کوتاهمدت و بلندمدت باید مدنظر قرار دهند، افزایش کارآمدی و تقویت این دو نظام است. صرف وجود دفترچه بیمه برای تامیناجتماعی کافی نیست. در کنار اینها پیدایش گفتگوی فراگیر اجتماعی در جامعه مدنی نیز بسیار مهم است؛ چون هم دولتها را پاسخگو میکند و هم به اطلاعرسانی درست و به موقع به مردم کمک میکند. در ۱۵ سال اخیر ما هرچه جلوتر آمدهایم، برد سیاستهای پوپولیستی کمتر شده است، منتها به شرط اینکه سیاستهای توسعه و رفاه بلندمدت کارآمدتر شود. در بسیاری از موارد، صرفا ناآگاهی نیست که به پوپولیسم دامن میزند بلکه ناچاری مردم مهمتر است.
یعنی مردم در عین آگاهی به عواقب مخرب این سیاستها، ممکن است از سر ناچاری به این سیاستها رضایت دهند. جهت مقابله با سیاستهای پوپولیستی، هم دولتها و هم جامعه مدنی باید در کنار هم قرار گیرند. البته نقش دولتها برای حفاظت از جامعه مدنی کلیدی است. به خاطر دارم در زمان تودیع یکی از چهرههای تاثیرگذار فرهنگی گفتم یکی از دستاوردهای مهم ایشان این بود که جامعه مدنی را در دانشگاهها توسعه داد. کسانی در آن جلسه به من اعتراض کردند که جامعه مدنی «دولتساخته» که فایده ندارد. در جواب گفتم که شما تجربه ندارید اما دیدهایم که دولتها چگونه میتوانند جامعه مدنی را دچار قبض و بسط کنند. دولتها هم میتوانند تسهیلگر توسعه جامعه مدنی باشند و هم میتوانند آن را سرکوب کنند. بنابراین، نقش دولتها بسیار مهم و کلیدی است. در جوامعی مانند کشور ما، دولتها هستند که با نظام صدور مجوز و نظارتها، حمایتهای غیرمستقیم و سعهصدر میتوانند مسیرهایی را باز کنند و به بسط و توسعه جامعه مدنی کمک کنند.
ما هردو نوع مواجهه تقویتکننده و منزویکننده جامعه مدنی را در دولت اصلاحات و دولت بعد از آن تجربه کردهایم. کارنامه دولت یازدهم در زمینه سیاستهای رفاهی دولت یازدهم زمانی کارش را آغاز کرد که هم بنیانهای سیاستگذاری توسعه از بین رفته و بنیانهای جامعه مدنی شدیدا تضعیف شده بود. بنابراین دولت یازدهم کار بسیار دشواری در پیش رو داشت. در آغاز کار دولت یازدهم و پیش از سال 92، تحلیلهای اقتصاددانان و جامعهشناسان نشان میداد دستکم چهار سال نیاز است تا ما به نقطه صفر برنامهریزی توسعه برسیم؛ تجربه نشان داد که چنین تحلیلی درست بود. یعنی در خیلی موارد ما نتوانستیم به نقطه صفر هم برسیم؛ چراکه بازسازی نظام تصمیمسازی و برنامهریزی دولت کار بسیار سختی است.
هنوز هم ما نسبت به سال ۸۴ از حیث سرمایه انسانی و نظام مدیریت و فضای نهادی و سلامت اداری خیلی عقب هستیم. سیاستگذاری رفاه که با قانون «نظام جامع رفاه و تامیناجتماعی» در دولت اصلاحات به بلوغ رسیده بود و همچنین ساختار جدید سیاستگذاری رفاه یعنی وزارت رفاه، در دولت نهم و دهم از بین رفت. صندوقهای بازنشستگی که منبع اصلی تاثیرگذاری در حوزه رفاه بود، با اضمحلال بسیار بزرگی مواجه شد و در آستانه ورشکستگی قرار گرفت. کار بزرگی که دولت در چهارسال گذشته توانست انجام دهد این بود که برای بخشهای بزرگی از جامعه، سطح رفاه حفظ شود و برای بخشهای پایینی جامعه نیز اجازه ندهد وضع آنها از بدتر از وضع فعلی شود و رفاه آنها را ارتقا دهد. برای مثال دولت طرح تحول نظام سلامت و ایجاد سامانهها و بانکهای اطلاعاتی که وضعیت گروههای آسیبپذیر و حاشیهای از قبیل کودکان محروم از تحصیل، معلولان و مستمریبگیران را به خوبی ارزیابی و آنها را حمایت کند، اجرا کرد. این سیاستها در گامهای نخست خود قرار دارد و امیدواریم تداوم یابد.
منبع: ماهنامه قلمرو رفاه
پوپولیسم ضد رفاهحجت الله میرزاییرفاه مردموعده های انتخاباتی