تامین ۲۴/در دانشگاه نیز رشتهای در این حوزه وجود نداشت. اما او میخواست با ابزار کار کند و کارگاه داشته باشد. برای همین آستینهایش را بالا زد. ابتدا به کلاسهای فنیوحرفهای رفت اما به دلیل زن بودن او را نپذیرفتند. بهناچار سراغ نجاران زیر پل چوبی رفت. به هر کارگاهی برای کارآموزی سر میزد، روی خوش نشانش نمیدادند. مردان به او میگفتند: «این کار به درد زنان نمیخورد.» ناهید اما هرگز ناامید نشد. عزمش را جزم کرده بود. سرانجام علیآقا، یکی از نجارهای قدیمی پل چوبی، راضی شد به او بیاموزد. کارگاه محیطی مردانه داشت و کارگری. علیآقا به او گفت باید خودش کار را بیاموزد و این ابتدای راه پرفرازونشیب ناهید رحمانپور بود. زنی که خیلی زود توانست با ابزارهای نجاری آشنا شود و در استفاده از آنها ماهر. اما چطور شد که او از کارگاه نجاری پل چوبی، توانست یکی از استادان دانشگاه الزهرا شود و نامش در فهرست زنان کارآفرین برتر ایران جای بگیرد؟ پاسخ را در این گزارش بخوانید.
علاقه عجیب به مبلمان
ناهید رحمانپور 42ساله است و داستان زندگیاش را از 15سالگی روایت میکند: «میخواستم در هنرستان ادامه تحصیل بدهم. نمراتم خیلی خوب بود. ابتدا خانواده و معلمهایم راضی نبودند که این کار را کنم. آن زمان تصور این بود که هر کس درسش خوب نیست به هنرستان میرود. با این حال تصمیم خودم را گرفته بودم. پس وارد هنرستان معماری شدم. از تابستان سالی که اول هنرستان بودم به یک شرکت ساختمانی رفتم و کارم را در زمینه نقشهکشی آغاز کردم. به مسئولان شرکت گفتم حقوق نمیخواهم و فقط میخواهم کار یاد بگیرم. این آغاز فعالیت کاریام بود.» علاقه او به مبلمان و دکوراسیون مسیر او را در زندگی مشخص میکند: «آن زمان دانشگاه رشته طراحی مبلمان نداشت یا باید از ایران میرفتم یا اینکه باید دنبال رشتهای میگشتم که مرا به آرزویم نزدیک کند. تنها رشته نزدیک به آنچه میخواستم، صنایعدستی گرایش چوب بود. دانشگاه الزهرا در این رشته سرآمد بود و من سال 74 وارد این دانشگاه شدم. در دانشگاه هنرهای چوبی آموزش داده میشد اما درودگری و ساختوساز مبلمان جز واحدهای درسی نبود.» ناهید نقب میزند به آن سالهای پرهیجان زندگیاش، روزهای پرفرازونشیب: «آن سالهایی که کارم را شروع کردم، همه میگفتند به چه دردی میخورد که تو اصلا کار با چوب را یاد بگیری. میخواهی چه کار کنی؟ همه جا مسخرهام میکردند و برایشان جای سوال بود. اما من میخواستم هر طور شده کار با چوب را یاد بگیرم.»
کارگاه نجاری علیآقا
«برای اینکه کار را یاد بگیرم، شروع کردم به گشتن دنبال کارگاه نجاری. تا اینکه رفتم پل چوبی. هیچ استادکاری موافقت نمیکرد که مدتی پیشش کارآموزی کنم. در این مدت جز تمسخر و نیشخند ندیدم. با این حال ناامید نشدم. خوشبختانه خانوادهام آرزوهای مرا نادیده نگرفتند و خواهر و برادرم هم مانند کوه حامی من بودند. تا اینکه یک روز اتفاقی وارد کارگاه علیآقا شدم.»
علیآقا سواد نداشت اما به او میگوید که هر کاری از دستش برمیآید انجام میدهد. ناهید به او پیشنهاد میکند که با دستگاهها قاب بسازد. استادکار به این کار رضایت میدهد و او کارش را آغاز میکند. «استادکارم کمسواد بود. بنابراین آنجا من ابزار و کار با دستگاهها را به صورت علمی و دانشگاهی یاد نمیگرفتم. هر کاری به من یاد میداد، آن را مینوشتم. چگونگی کار با ابزارها و خطرات دستگاهها و... آن زمان اینترنت اینقدر فراگیر نبود که بتوانم سوالاتم را جستجو کنم. به هر کسی که آن سوی آب میرفت، سفارش میدادم مجلات خارجی برایم بیاورد تا با آخرین روشهای نوین در دنیا آشنا شوم.»
وقتی خاطرات گذشته یکییکی به یادش میآیند، لبخند میزند: «دستگاهی هست به نام گندگی. اولینبار که میخواستم با آن کار کنم به دلیل ناآشنایی با نحوه کارش مسخرهام کردند. بههرحال محیط جو مردانهای داشت و حضور من برای آنها عجیب بود. دختری 20ساله بودم و پر از انگیزه. به هر حال اصول اولیه را یاد گرفتم و سعی کردم به صورت علمی آنها را تدوین کنم.»
راهاندازی کارگاه
ناهید همزمان با تحصیل در دانشگاه، اصول نجاری را میآموزد. برای موضوع پایاننامهاش، «تاریخ مبلمان ایرانی» را انتخاب میکند. در این پایاننامه از 4 هزار سال قبل از میلاد تا دوره قاجار را بررسی میکند: «ابتدا میگفتند امکان ندارد این پایاننامه به جایی برسد، چون اغلب مبلمان را شیئی وارداتی به ایران میدانستند. با این حال من توانستم در هر دوره تاریخی، اطلاعات دقیقی در زمینه مبلمان ایرانی به دست بیاورم.»
بعد از پایان دانشگاه، دست از هر کاری میشوید تا بتواند کارگاه دلخواهش را بنا کند: «جالب بود که سازمان میراث فرهنگی آن سال برای راهاندازی کارگاهها وام میداد. من هر روز میرفتم تا ببینم وام من چه میشود، بالاخره مسئول آن به من زنگ زد و وام را دادند.» او روی سکوی پرتاب قرار میگیرد: «با آن وام در منطقه کن کارگاهم را احداث کردم. سالی بود که از دانشگاه فارغالتحصیل شده بودم. نه تجربه کار بازار را داشتم و نه هیچ تجربه دیگری. با این حال کار را شروع کردم.»
با اینکه سال 79 کارشناسی ارشد هم قبول میشود، ادامه تحصیل نمیدهد: «یکی از استادانم به من گفت اشتباه نکن و دانشگاه برو. با این حال به او گفتم دارم کارگاه میزنم و باید آن را روبهراه کنم. دو سال دیگر درسم را ادامه میدهم و همین کار را کردم.»
آرزویم احیای مبلمان ایرانی بود
«اوایل توان گرفتن نیرو نداشتم. با ابزارهای ساده و کوچک کار میکردم. کمکم به ابزارهایم اضافه کردم اما از همان اول سعی میکردم نوآوری داشته باشم. آن زمان دنیای مجازی نبود. همیشه یک نمونه از کارم را میبردم و ارائه میدادم. در پروژههایم سعی میکردم مردم را قانع کنم مبلمان ایرانی اصلا چیست و دکوراسیون ایرانی به معنای قهوهخانه سنتی نیست. از دورههای مختلف تاریخی مانند سلجوقی و تیموری میگفتم که هرکدام ویژگی خودشان را دارند و قابلاحیا هستند.» کارگاه او روزبهروز رونق میگیرد. سال دوم فرا میرسد و او برای ادامه تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد رشته صنایعدستی گرایش طرح و تولید را انتخاب میکند و در سال86 از پایاننامه خود با عنوان «سبکشناسی مبلمان ایرانی» دفاع میکند. سال 82 به او پیشنهاد میدهند بهعنوان مدرس مدعو در دانشگاه هنر تدریس کند. از سال87 تدریس در دانشگاه الزهرا را آغاز میکند و سرانجام از سال 90 عضو هیئتعلمی دانشگاه میشود: «من در دانشگاه روی خلاقیت و نوآوری تاکید دارم. خودم ابزارها را بهسختی شناختم اما سعی میکنم همه اطلاعاتی را که طی این سالها به دست آوردهام در اختیار دانشجویانم قرار دهم.» در حال حاضر تعدادی از دانشجویان به صورت مستقیم در کارگاه او کار میکنند، اما خودش میگوید: «مهمترین هدف من در دانشگاه این است که دانشجویانم را تشویق کنم برای خودشان کارگاه راه بیندازند و خودشان کارآفرین شوند. دلیلی نمیبینم همه زیر نظر من کار کنند. خیلی از دانشجویان در شهرستان زندگی میکنند. میخواهم آنها کسبوکاری در شهر خودشان داشته باشند. بسیاری از آنها در حال حاضر کارگاه زدهاند و ما به صورت زنجیرهای با هم کار میکنیم.»
کارآفرین برتر
در رزومه ناهید رحمانپور حالا دستاوردهای بزرگی دیده میشود. سال 85 در اولین دوره دانشجویان کارآفرین سراسر کشور، و سال 92 در همایش زنان کارآفرین در حوزه صنایعدستی، جزو زنان کارآفرین برتر انتخاب میشود. سال 93 میراث فرهنگی در حوزه کارآفرینی به او نشان فیروزه هنر میدهد. امسال هم در همایش اجتماع دانشآموختگان صنایعدستی دانشگاههای سراسر کشور بهعنوان دانشآموخته کارآفرین برگزیده میشود. او حالا نهتنها در عرصه کارآفرینی پیشرو است، بلکه الگوی موفقی است برای دخترانی که علاقهشان چندان با ذائقه جامعه همراه نیست: «سعی میکنم به دانشجویانم نشان دهم که برخی از کارهایی که معمولا زنان در جامعه انجام نمیدهند به این دلیل نیست که نمیتوانند. بلکه نگاه مسلط جامعه به آنها اجازه نمیدهد. بنابراین قسمت عمده مشکلات خود زنان هستند. آنها باید با همه توان دنبال کاری باشند که دوست دارند، نه آن کاری که جامعه به آنها تحمیل میکند.»
ناهید یاد خاطرهای میافتد: «یک بار هنگام اجرای پروژهای کارفرمای آن از ما سوال کرد شما چه رشتهای خواندهاید. به ما گفت من دختری دارم که کلاس پنجم است. خیلی دلم میخواهد با کار شما آشنا شود. شاید علاقهمند شد. میخواهم بگویم کمکم مردم متوجه میشوند که دلیلی ندارد یکسری کارها لزوما مردانه باشد.»
کوهنوردی ورزش مورد علاقه این زن کارآفرین است. او در منطقه هیمالیا صعود داشته و علاوه بر قلههای ایران، کلیمانجارو را نیز فتح کرده است. با ذوق از کوهنوردیهایش تعریف میکند: «من از کودکی عروسک دوست نداشتم. خوشبختانه خانوادهام هم با من سلبی برخورد نمیکرد. پدرم همیشه برایم تفنگ و ماشین میگرفت. اسباببازیهایی که واقعا دوست داشتم. هرگز از سوی خانواده عقیده یا رفتاری به من تحمیل نشد. به نظر من برخی خانوادهها دخترانشان را ناتوان بار میآورند و این مغایر با تعریف زن بودن است.» ناهید در سیسالگی ازدواج کرده و همسرش را همراه و حامی معنوی خود میداند: «خانواده و همسرم همیشه در راه رسیدن به آرزوهایم همراه من بودهاند، این همراهی به معنای حمایت مالی نیست چون همواره سعی کردهام مستقل باشم. آنها مرا باور دارند و این باور تواناییهای مرا دوچندان میکند.»