
مسکن، مهمترین دغدغه زنان سرپرست خانوار
یکی از دغدغههای جامعهشناسان و سیاستگذاران اجتماعی و اقتصادی این است که مبادا زنان از قابلیتها و امکاناتی که برای کاهش فقر لازم است محروم هستند.
یکی از دغدغههای جامعهشناسان و سیاستگذاران اجتماعی و اقتصادی این است که مبادا زنان از قابلیتها و امکاناتی که برای کاهش فقر لازم است محروم هستند.
تامین۲۴/ نگرانی از پیوستن جمعی از زنان به گروه «فقیرترین فقرا» سبب طرح رویکردهای متفاوت ازجمله «توانمندسازی زنان» شده است. فرآیند توانمندسازی زنان فقیر نیازمند تعامل تمام نهادهایی است که آنها را از کسب قابلیت محکوم کرده و در معرض خطر فقر و تنها «فقر درآمدی» قرار دادهاند.
دکتر ژاله شادیطلب در مقالهای با عنوان «فقر درآمدی»، که فقط یک جنبه از فقر زنان سرپرست خانوار است، به کاستیهای مادی و معنوی زنان سرپرست خانوار در میان 200 نفر از زنان سرپرست خانوار شهر اراک پرداخته است. بر اساس یافتههای او، فقر زنان فقط مربوط به درآمد نیست بلکه قدرت، اعتماد، خودباوری، پذیرش اجتماعی و... در حل آن مهم است. درک این مسئله باعث شکلگیری رویکردهای متفاوتی شده است از تاکید بر نیازهای اساسی زنان گرفته تا وضعیت برابر قانونی در همه امور و جنبههای زندگی در میان زنان.
سطح سواد زنان سرپرست خانوار حتی در گروههای سنی نسبتا جوان بسیار پایین است و از میان زنان سرپرست خانوار در اراک حدود ۳۶ درصد بیسواد و ۴۲ درصد سوادی در حد خواندن و نوشتن و کمتر از آموزش ابتدایی دارند. تحصیلات تعداد بسیار کمی از آنها بیش از راهنمایی و دبیرستان است که غالب آنها جوان هستند و طلاق دلیل اصلی سرپرستی آنها است. با توجه به این سطح از آموزش، امکان اشتغال آنان به حداقل کاهش یافته و فقط حدود ۴ درصد از کل زنان در جامعه آماری مورد اشاره حقوقبگیر و یا کارکنان مستقل هستند.
زنان نسبتا مسنتر (بالاتر از ۳۵ سال) فرزندانی در سن کار و دانشگاه دارند که در بسیاری از موارد پسران و دختران حدود ۱۸ سال برای کمک به معاش خانواده، ترک تحصیل، و مدرسه و دانشگاه را رها کردهاند. یکی از دغدغههای اصلی این گروه از زنان مسکن است؛ ۴۱ درصد در منزل اجارهای زندگی میکنند، و یکسوم در منزلی سکونت میکنند که متعلق به خانوار (پدر، فرزندان، شوهر فوتشده) است. حتی این گروه نیز به وضعیت بسیار بد ساختمان مسکونی، مخروبه بودن آن، سقف در حال ریزش اشاره میکنند. 70 درصد زنان سرپرست خانوار یک تا سه نفر را تحت تکفل خود دارد. مهمترین دلیل سرپرستی در بین زنان مشارکتکننده فوت همسر با ۴۱ درصد، طلاق ۳۹ درصد و ازکارافتادگی همسر ۱۳ درصد است. اغلب زنان در سنین بسیار پایین بین ۱۲ تا ۱۶ سالگی و با تصمیم پدر ازدواج کردهاند.
یافتههای پژوهش ضمن تاکید جدی بر فقر درآمدی حاکی از آن است که زنان سرپرست خانوار توانمندی روانی و اجتماعی مناسبی ندارند که همین مسئله آنها را بیشازپیش فقیر میکند. بخش عمدهای از فقر زنان فقیر، به ساختار و قوانین بازمیگردد و همین مسئله نابرابری در فرصتها را تشدید میکند. نابرابری در فرصتها در تمام طول زندگی این گروه از زنان، زمانی که مسئولیت خانواده بهناچار بر دوش آنها گذاشته شده، بیشازپیش خود را نشان میدهد. نابرابری در دسترسی به آموزش، مشارکت در جریان تصمیمگیریهای خانواده، عدم امکان کسب مهارت، اتکا به مرد خانواده برای تامین زندگی، همراه با مستحیل شدن در وظیفه مادری و نادیده گرفتن حتی نیازهای اولیه خود در برابر خوشنودی دیگران بهویژه فرزندان، زنان را از قابلیتهای لازم برای کاهش فقر محروم ساخته است. زنان سرپرست خانوار «خود» را به قیمت تداوم زندگی و حفظ «دیگران» فراموش کردهاند.
منبع : هفته نامه آتیه نو