
از مهارتهای کوچک تا کارآفرینیهای بزرگ
پدرم همیشه تاکید داشت که در کنار درس خواندن حتما حرفه و فنی را بیاموزم چون کسی که هنری داشته باشد و کاری بلد باشد هرگز بدون کار نمیماند و محتاج نمیشود.
پدرم همیشه تاکید داشت که در کنار درس خواندن حتما حرفه و فنی را بیاموزم چون کسی که هنری داشته باشد و کاری بلد باشد هرگز بدون کار نمیماند و محتاج نمیشود.
تامین ۲۴/ برخی گمان میکنند کارآفرینان کسانی هستند که به اتکای منابع مالی سرشار، کسبوکاری جدید راه میاندازند و علاوه بر کسب سود برای خود، زمینه اشتغال تعدادی دیگر از کارجویان را نیز فراهم میآوردند، اما یک بانوی خلاق ایرانی خلاف این تصور رایج را به اثبات رسانده و نشان داده است که با دستهای خالی و تنها با امید و اعتمادبهنفس و در سایه تلاش و زحمت هم میشود کارآفرینی کرد. آشنایی با فرازوفرود زندگی شغلی «سهیلا ابوالحسن چوبدار» که همصنفانش او را به نام «خانم کلاهی» میشناسند، لذتبخش است. با توجه به تلاش معاونت فرهنگی و اجتماعی سازمان تامیناجتماعی در راستای اجرای برنامههای مصوب سال 1395 خود بهمنظور شناسایی مسائل، مشکلات و چالشهای حوزه تولید و کارآفرینی و ثبت و مستندسازی تجربیات کارفرمایان و کارآفرینان و مخترعان، گزارشگر هفتهنامه آتیهنو این بار با کارشناسان دفتر فرهنگی و اجتماعی کارفرمایان و سازمانها همراه شد و به دیدار این بانوی کارآفرین رفت. کارآفرینی که کارش را با یک چرخخیاطی شروع کرده و در سایه همت بلندش، اکنون به تولیدکننده برتر پوشاک نظامی تبدیل شده است.
علم پدر، چراغ راهش
سهیلا ابوالحسن چوبدار (کلاهی) اردبیلی است. خانوادهاش آشنا به امور بازرگانی و پدربزرگش در کار خریدوفروش دام بود و به روسیه گوسفند میفروخت: «پدرم تعریف میکرد گاهی تعداد گوسفندان به حدی زیاد بود که وقتی به مرز میرسیدند هنوز ته صف در اردبیل بود.» پدرش اما در کار تجارت پارچه و واردات پوستین از شوروی آن روز بود و کلاه میساخت، به همین دلیل به حاجآقا کلاهی معروف میشود و این لقب همواره با خانواده آنها میماند. سهیلا کلاهی میگوید: «هیچکس کارآفرین نمیشود مگر در درون خود سرشت آن را داشته باشد. اگر علم هم به آن اضافه شود سرمایهای گرانبها و باارزش به وجود میآورد که با هیچچیز قابلمقایسه نیست.» تفکر پدر هم چراغ راه او میشود: «پدرم همیشه تاکید داشت که در کنار درس خواندن حتما حرفه و فنی را بیاموزم چون کسی که هنری داشته باشد و کاری بلد باشد هرگز بدون کار نمیماند و محتاج نمیشود.» مادر هم برای او الگوی بزرگی بود: «او مسلط به تمام هنرهای خانهداری مثل خیاطی، گلدوزی و آشپزی بود. مادرم اهل کار بود، گاهی با ته پارچههایی که از یک توپ پارچه باقی میماند برای ما لباسهای عالی میدوخت.» سهیلا کلاهی در 9سالگی موفق میشود اولین لباس را برای خودش ببافد: «کودکی من نه به شیطنت که بیشتر در کنار مادر و یادگیری هنرها و کارهای دستی و تحصیل گذشت.» روش تربیتی پدر او را به سمت کار و تلاش سوق میداد: «از یک سنی به بالا پدرم پولتوجیبی را منوط به گرفتن نمره 20 کرده بود و ما میدانستیم که اگر پول بیشتری میخواهیم باید بیشتر تلاش کنیم. به این طریق عزتنفس ما هم بالا میرفت.»
زندگی دور از تهران
با همسرش که دانشجوی مکانیک است ازدواج کرده و به تبریز نقلمکان میکند. قبولی برادر در رشته پزشکی دانشگاه تهران و ازدواج خواهران و نقلمکان آنها به تهران باعث نقلمکان پدر و مادر او به تهران میشود و او که در تبریز تنها شده برای پر کردن اوقات فراغت خود به کار بافتنی رو میآورد: «خواهرم در میدان محسنی (میرداماد) تهران و جاهای دیگر مشتریانی برایم پیدا میکرد و من تولیدات بافتنیام را برایشان میفرستادم. تنوع کار باعث رونق کارم شد و بهتدریج سفارش روتختی، رومبلی و سرویس خواب گرفتم و به مغازهداران فروختم.» با بازگشایی دانشگاهها و مدارس بعد از پیروزی انقلاب اسلامی دوخت لباس فرم مدارس دخترانه را شروع میکند.
موشکباران شهرهای بزرگ آغاز میشود و او به زادگاه همسرش آذرشهر میرود و با اجاره خانهای بزرگ بخشی از آن را به کارگاه خیاطی تبدیل میکند. بعد از مدتی چند چرخخیاطی دیگر به این کارگاه اضافه میکند و از خانمهای اطرافش دعوت به همکاری میکند: «بعد از سه چهار سال به تولیدکنندهای قوی تبدیل شده بودم.» در سال 1370 به منظور ساماندهی مشاغل در شهرها برای دریافت جواز کسب از سازمان فنیوحرفهای فراخوان دادند. به این ترتیب او موفق میشود مدرک خیاطی بگیرد و اولین جواز کسبش را با عنوان سریدوزی پوشاک دریافت کند.
دل کندن از کارگاه آذرشهر
با اتمام تحصیلات همسرش، دوری از خانواده و دلتنگی باعث میشود راهی تهران شود. در تهران مدتی از راه دور کارگاه را در آذرشهر تبریز اداره میکرد اما درنهایت با واگذاری کارگاه از آنجا دل میکند و بار دیگر کار را از زیرزمین خانه پدریاش در تهران آغاز میکند. اینبار با گسترده شدن کار یک سوله 500 متری میگیرد و تعداد چرخها را افزایش میدهد. سعی میکند از زنان سرپرست خانوار برای کار استفاده کند تا آنها هم بتوانند زندگیشان را اداره کنند. همان زمان از طرف شهرداری اجرای طرحی با عنوان «ایجاد مراکز مهارتآموزی» پیشنهاد میشود، آن را میپذیرد و اولین مرکز مهارتآموزی را در خیابان ستارخان تهران و بازارچه سنتی آن ایجاد میکند: «با اینکه این طرح کاری عامالمنفعه بود و در آن هیچ سودی عاید من نمیشد، موفقیتهای زیادی را نصیبم کرد.» همزمان با این کار دو کارگاه دیگر خیاطی در کرج راهاندازی میکند و تنها با دوربینهای مداربسته بر آنها نظارت میکند. او در آن زمان حدود 100 نفر پرسنل بیمهای داشت که در کنار هم با رضایت کار میکردند.
17 هزار دست اورکت
روزی آگهی مناقصه دوخت اورکت فرم برای پرسنل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی توجهش را جلب میکند. دوخت 17 هزار دست اورکت! اگر میتوانست در مناقصه برنده شود به آرزوهایش میرسید: «با اعتقاد به خود و پرسنلم در مناقصه شرکت کردم و جزو شرکتهایی قرار گرفتم که باید مورد ارزیابی قرار میگرفتند.»
سر موعد مقرر ماموران ارزیابی میآیند و درنهایت با تایید کار، او در مناقصه پیروز میشود: «پیروزی بزرگی محسوب میشد، پیروزی یک زن در مناقصه از نظر خیلیها اشکال داشت. ایرادهای زیادی گرفته میشد. سنگاندازی زیادی از سوی شرکتهایی که قبلا متولی این کار بودند صورت گرفت، اما من میخواستم نشان دهم که در شایستگی چیزی از رقبا کم ندارم.» او درنهایت 17 هزار دست اورکت تولید کرد و از سازمان سفارشدهنده لوح تقدیر گرفت. این پیروزی باعث شد به فکر دوختودوز لباسهای نظامی بیفتد. همیشه آرزو داشت کیفیت لباسهای نظامیان ایران مانند سایر کشورها باشد. با فرماندهی آماد و پشتیبانی نیروهای مسلح وارد مذاکره میشود و عزم این فرماندهی در ارتقای کیفیت پوشاک نیروهای مسلح منجر به ایجاد و شکلگیری اولین کارخانه تولید پوشاک نظامی به صورت کاملا صنعتی توسط خانم کلاهی میشود: «برای این کار زحمت کشیدم، مطالعه و تحقیق کردم، لباسهای نظامی سایر کشورها را بررسی و آسیبشناسی کردم.»
شروع دوباره از صفر
در حالی که شرکتش در اوج کار و تلاش بود، به دلیل اختلاف با شرکایش ناگزیر شد آنجا را که ثمره تمام تلاشها و آرزوهایش بود رها کند و بار دیگر کارش را از نقطه صفر آغاز کند: «آن شرکت را در اوج کار ترک کردم و در اواخر سال 1389 شرکت جدیدی را در شهرک صنعتی بهارستان، نرسیده به شهر هشتگرد، به شکل مستقل پایهگذاری کردم.» با روحیه و تجربهای که به دست آورده بود شرکت جدید را در عرض 40 روز تجهیز و به مرحله تولید رساند. بهتدریج کارخانهاش تبدیل به مجتمع تولیدی شد و حالا کلاه، کیف، کولهپشتی و سایر ملزومات انفرادی را هم تولید میکرد: «در حال حاضر عمده محصولات ما تولید پوشاک نظامی، جلیقه، اورکت، لباسهای سرهمی خلبانان، مانتو شلوار، پیراهن مردانه و... است.» کلاهی، که عضو هیئت نمایندگان اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی استان البرز هم هست، معتقد است نتایج عملکرد و تصمیمات تمام سازمانها و نهادهای حوزه کار و اشتغال بر کار تولیدکنندگان تاثیر مستقیم میگذارد و اگر قرار است تولید داخل رونق بگیرد، راهکار آن حمایت از تولیدکنندگان، کارآفرینان و کارفرمایان است: «رویکرد فرهنگی و اجتماعی سازمان تامیناجتماعی و تعاملات این سازمان با کارفرمایان، که در چند سال اخیر گسترش یافته است، بسیار پسندیده و باعث خوشحالی است اما انتظار میرود که مسئولان سازمان تامیناجتماعی آثار و تبعات تصمیمات و بخشنامههای مختلف را بهدقت بررسی کنند.»
منبع: هفته نامه آتیه نو