
درک درستی از روابط کار و سرمایه داشت
دکتر غلامرضا سلیمانی امیری، مدیرعامل پیشین سازمان تامیناجتماعی از سیاستهای اقتصادی و اجتماعی آیتالله هاشمی رفسنجانی میگوید .
دکتر غلامرضا سلیمانی امیری، مدیرعامل پیشین سازمان تامیناجتماعی از سیاستهای اقتصادی و اجتماعی آیتالله هاشمی رفسنجانی میگوید .
تامین۲۴/ دکتر غلامرضا سلیمانی امیری، مدیرعامل پیشین سازمان تامیناجتماعی و مدیرعامل کنونی گروه سرمایهگذاری غدیر، از سیاستهای اقتصادی و اجتماعی آیتالله هاشمی رفسنجانی میگوید .
گرچه مسئله توسعه و دستیابی به سطحی از توسعهیافتگی در برهههای تاریخی مختلف کشور ایران موضوع مورد علاقه همه دولتها بوده، اما بسیاری معتقدند در اواخر دهه 60 و در زمان دولت پنجم است که برای اولین بار رویکرد توسعهمحور در دستور کار قوه مجریه گرفت. همان زمانی که کشور تازه از جنگ هشتساله رهایی یافته بود اما بیکاری وسیع و رشد منفی اقتصادی در کنار ویرانههای برجایمانده از جنگ تحمیلی، کار را بیشازپیش سخت و دشوار کرده بود. در چنین شرایطی، آیتالله تازه از جنگ فارغ شده، سکاندار بدنه اجرایی کشور شد تا زیرساختهای کشور را از نو بنیان نهد. خود او در شرح وضعیت کشور در آن مقطع زمانی گفته بود: «انبارها خالی و کارخانهها فرسوده بود و نبود قطعات و مواد اولیه، خطهای تولید را متوقف کرده بود. درآمد ارزی کشور حدود 7 میلیارد دلار بود و میزان بدهیهای خارجی هم 12 میلیارد دلار. از لحاظ روحی هم به خاطر جنگ و شرایطی که پیش آمده بود، خیلیها نوعی سرخوردگی داشتند...» این چنین بود که «فرمانده جنگ» سبک و سیاقی متفاوت در رویکرد توسعهای کشور در پیش گرفت و پایههای جدیدی استوار نهاد که تا آن زمان سابقه نداشت. دکتر غلامرضا سلیمانیامیری که آن روزها در وزارت بازرگانی مشغول خدمت بود و بعدها به ریاست سازمان اقتصادی کوثر رسید و در برههای (سالهای 83-84) هم عهدهدار مدیرعاملی سازمان تامیناجتماعی شد، با نگاهی اجتماعی، شخصیت و عملکرد آیتالله هاشمی رفسنجانی را بررسی میکند. مدیرعامل کنونی «صندوق سرمایهگذاری غدیر» ویژگی بارز رئیس فقید دولت سازندگی را «عالم به زمانه بودن» میداند که همراهیاش با هوش سرشار و قوه درکی مثالزدنی، دستاوردهای گرانبهایی برای اقتصاد بهبنبستخورده آن سالها به همراه آورد. عضو هیئتعلمی دانشگاه الزهرا (س) تاکید دارد آیتالله هاشمی رفسنجانی از اساس معتقد به برقراری عدالت اجتماعی و اقتصادی و کاهش فقر و بیکاری از رهگذر بهبود فضای کسبوکار بود. وی سعی میکند در جایجای صحبتهای خود زوایایی از این نگرش را روشن کند.
پرسش اول من در رابطه با خاطرات شما از سالها تجربه کاری دور و نزدیک با دولت آیتالله هاشمی رفسنجانی است. قدری از نوع این ارتباط و تاثیر سیاستهای دولت ایشان بر حیطه فعالیتهای دستگاههایی که شما از مسئولان ردهبالای آن بودید و نوع رابطهتان چه در تعریف و تدوین سیاستها و برنامهها و چه در روشهای حصول به اهداف دولت بگویید.
درگذشت آیتالله رفسنجانی از این رو که ناگهانی بود و کسی انتظار آن را نداشت، اثر اندوهناکی بر جامعه برجای گذاشت و بسیاری از علاقهمندان و طرفداران ایشان را بهتزده کرد. در چنین شرایطی که انتظار میرفت پس از برجام، حضور ایشان در جامعه پررنگتر دیده شود، با مسئله فقدان او مواجه شدیم که به نظر من بسیار برای کشور سنگین است. امیدواریم با همت افراد متفکر، مصلح و علاقهمند به کشور، مسئله فقدان او به نحوی حل و جبران شود. البته امیدواریم در سایه حضور و درایت رهبری، از این فرصتی که پس از برجام برای کشور به وجود آمده است، استفاده ببریم و برای حل مشکل بیکاری جامعه و برای رشد و شکوفایی جامعه و ایجاد اشتغال و بالا بردن تعاملات بینالمللی از این شرایط به نحو احسن استفاده کنیم. تقریبا تمام ملت ایران با نام و تفکر و برنامههای آیتالله رفسنجانی از آستانه انقلاب تاکنون آشنا هستند. نسلهایی مانند ما حتی قبل از دوران انقلاب آیتالله رفسنجانی را میشناختیم و وجود و اثرگذاری ایشان را در برهههای حساس و در مواقعی که تصمیمهای کلان و سرنوشتساز گرفته میشد، کاملا احساس میکردیم. با توجه به اینکه من در آن سالها در سازمان گسترش و نوسازی صنایع و بخشهای اقتصادی حضور داشتم جلسات و ارتباطاتی با آیتالله رفسنجانی داشتم. در جلسهای که همین اواخر با ایشان داشتیم با وجود اینکه قرار اولیه گفتوگویی 10 دقیقهای بود اما حدود 35 دقیقه به طول انجامید. در این جلسه، ایشان از من درباره وضعیت پسابرجام و اثرات آن بر اقتصاد کشور پرسیدند و از من خواستند درباره آن توضیح دهم. آیتالله هاشمی انسان بسیار باهوشی بودند و بنابراین نمیشد حرفهای کلی زد. داستانسرایی اصلا برای ایشان مفهومی نداشت. جملاتی که میگفتیم اگر دقیق و با آمار و ادله نبود به طور حتم صحبتهای گوینده را قطع میکرد و میگفت که این حرفها بر چه اساس و منطقی است. به همین دلیل وقتی توضیح میدادم که توانستهایم شرکتهای خارجی بهخصوص سرمایهگذاران اروپایی را ترغیب به حضور در بازار ایران و سرمایهگذاری و انتقال تکنولوژی و آموزش نیروی انسانی کنیم، سوالهای متعددی از من درباره نوع شرکتها و نحوه سرمایهگذاری آنها پرسیدند. زمانی که توضیحات دقیق را به ایشان دادیم، در پاسخ به من گفتند: «شما وظیفه دارید اینها را به مردم بگویید. مردم خبر ندارند و فکر میکنند برجام هیچ اثر مثبتی نداشته است.» عین جمله ایشان این بود که «بروید با رسانهها و بهخصوص با رسانه ملی صحبت کنید و برای مردم بگویید که چه اتفاقاتی افتاده است.» احساس او این بود که با وجود کار بزرگی که در کشور انجام شده، آگاهی مردم نسبت به آن بالا نرفته است. من هم به ایشان گفتم تحولات اقتصادی، اتفاقی و سریع نیست بلکه اثرات آن در بلندمدت مشخص خواهد شد. برای ایشان مثال زدم که اگر امروز بخواهیم یک پالایشگاه بسازیم و نقدینگی و سایر پیشنیازها را هم داشته باشیم، طبق استاندارد جهانی حداقل 4 تا 5 سال زمان نیاز است تا پروژه به بهرهبرداری برسد و یا احداث یک نیروگاه، نیازمند حدود 3 تا 4 سال زمان است. این مسئله چیزی نیست که انتظار داشته باشیم مردم متوجه باشند که در حال احداث نیروگاه و یا پالایشگاه هستیم. ایشان که کاملا به مباحث تسلط داشتند تایید میکردند که چون اثرات اقتصادی پسابرجام طولانیمدت است از همین رو باید به مردم گفته شود. حتی این بحث هم مطرح شد که در واردات بهمحض ورود کالا مردم سریع متوجه میشوند. ایشان میگفتند اثر اقتصادی پسابرجام نباید اینطور باشد که درِ گمرک بر کالاهای خارجی باز شود بلکه شرایط نوین پسابرجام زمانی ارزشمند خواهد بود که منجر به تقویت زیرساختها و جذب سرمایهگذاری خارجی شود. آیتالله رفسنجانی معتقد بودند که مردم کاملا در جریان این اتفاق نیستند و از این بابت بسیار نگران بودند و تاکید داشتند باید به مردم گفته شود. خاطرم هست که برای ارائه گزارشی در خصوص خرید گاز از کشور ترکمنستان با محوریت یک شرکت خصوصی به حضور ایشان رفته بودیم، ایشان از شنیدن این خبر بسیار خوشحال شدند و گفتند که در سال 73 و در زمان ریاستجمهوریشان، آرزوی دیرینهای برای پیوند اقتصادی میان ایران و کشورهای همسایه شمالی داشتهاند تا پیوندی استراتژیک و بلندمدت میان ایران و کشورهای این حوزه بر اساس منافع مشترک و حمایت متقابل در فرازونشیبهای جهانی ایجاد شود. ایشان ابراز خوشحالی کردند و گفتند که شما امروز موفق شدهاید این آرزو را محقق کنید. این موضوع نشان از آیندهنگری او دارد که جریانات را بهخوبی میدیدند و تحلیل و تبیین میکردند.
آیتالله هاشمی طی سالها حلقه واسط مردم و حاکمیت در حوزههای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بودند و این مهم را با میانهروی دنبال میکردند. این چیزی است که میتوان رگههای آن را در پس اندیشهها و کنشهای سیاسی و اقتصادی ایشان هم مشاهده کرد. فکر میکنید برای جبران نبود چنین شخصی چه میتوان کرد؟
گفتمان آیتالله هاشمی رفسنجانی، که در سالهای اخیر بسیار به آن پرداختهاند، اثرات خود را بر جامعه گذاشته است. گفتمانی که مبتنی بر بیان خاطرات مختلف ایشان با امام خمینی (ره) در رابطه با بحثها و مذاکرات با سران کشورهای مختلف بوده و در جلسات مختلف نیز بیان شده چیزی نیست که بهراحتی از بین برود. ممکن است گفته شود این گفتمان در دوران فقدان فردی که پیگیر آن بود، تضعیف خواهد شد اما به نظر من این گفتمان نهادینه شده است. اعتقاد من این است که نسل جوان امروزی که قریب بهاتفاق آنها تحصیلکرده و باسواد هستند، به طور جدی به این گفتمان روی آوردهاند. اعتقاد شخصی من این است که حضور پرشور مردم در مراسم تشییع آیتالله هاشمی رفسنجانی بهترین نماد از نهادینه شدن گفتمان ایشان در سطح کشور است که هم در تهران مشاهده شد و هم در سایر شهرها و استانهای کشور اقشار مختلف مردم از رحلت او متاثر شدند. به نظر من حضور مردم در مراسم تشییع پیکر ایشان، نشان میدهد که گفتمان آیتالله هاشمی نهادینه شده و از آن سو مردم طرفدار تفکر رشد، توسعه، تعادل، سازندگی و تعامل هستند. اتفاقهای روزهای اخیر در کشور همین موضوع را نشان میدهد.
ایشان در سیاستهای سازندگی خود تعدیل ساختاری را طی هشت سال پی میگیرند، خصوصیسازی گسترده را در دستور کار قرار میدهند و از مردم نیز مشارکت در بازسازی را طلب میکنند. همه این سیاستها در شرایطی دنبال میشود که ترس از سرمایهگذاری در کشور نیز جدی بود. قدری برای ما که از دور به ارزیابی کارنامه اقتصادی دولتهای سازندگی نشستهایم، وضعیت را شرح دهید. چقدر این سیاستها در بهبود فضای کسبوکار و تجدید ساختارهای اقتصاد کشور مثمر ثمر واقع شد؟
لازم است قبل از پاسخ به پرسش شما، به موضوعی اشاره کنم. ما معتقدیم که فرد مصلح و یا مدیر مدبر کسی است که به شناخت درستی از زمانه خود دست یافته باشد. اگر دقت کنید آیتالله هاشمی رفسنجانی در برهههای قبل و بعد از انقلاب، تغییراتی در روش کار و نوع مدیریت خود به وجود آوردند. این تغییر روشها اگرچه در مورد همه افراد صادق است اما برای برخی به دلیل علم بیشتر به زمانه خودشان، بیشتر مورد توجه است. آیتالله رفسنجانی عالم به زمان خود بودند و میدانستند که دوران جنگ برای کشور بسیار سخت بوده است. جنگ تحمیلی بهنوعی اقتصاد کشور را هم از پای درآورد و شرایط اقتصادی به وضعیتی بحرانی رسیده بود. وقتی آیتالله هاشمی متوجه شدند که جنگ حالت فرسایشی به خود گرفته و بر وضعیت اقتصاد کشور اثرات مخربی برجای گذاشته، کمک زیادی برای پایان یافتن جنگ کردند. با پایان جنگ نیز با تشخیصی که از موقعیت داشتند، سریع برگشتند و نه در مقام جانشین فرمانده کل قوا، بلکه در مقام یک مصلح در کوتاهترین زمان ممکن و در شرایطی که مردم در رنج و سختی زیادی به سر میبردند و زیرساختهای کشور از بین رفته و رشد اقتصادی نیز منفی شده بود، بازسازی زیرساختهای کشور و سازندگی دوباره را آغاز کردند. آیتالله هاشمی در هشت سال بعد از جنگ، در کشور کارگاه سازندگی ایجاد کردند. خاطرم هست که تنوع و پراکندگی بازسازی و ایجاد زیرساختها در کشور اینقدر زیاد بود که ایشان هرازگاهی روحانیون، علما و سیاستمداران را به محل پروژهها دعوت میکردند و گزارشی از روند انجام کارها به آنها ارائه میکردند. تمام مدیران کشور نیز در راستای برنامههایی که ایشان گذاشته بودند شبانهروز با دل و جان کار میکردند.
در میان سیاستمداران و اقتصاددانان اتفاقنظری بر سر سیاستهای اقتصادی دولت ایشان وجود داشت؟
یکی از بزرگترین کارهایی که ایشان توانستند انجام دهند، همراه کردن همه دلسوزان و مدیران کشور با برنامههای بلندمدت دولت بود. بخشی از این همراهی به دلیل قدرت مدیریتی بالای وی بود. این نکته مهمی است. با وجود اثرات منفی که برخی سیاستهای تعدیل اقتصادی دولتهای سازندگی بر شاخصهایی مانند تورم و شکاف طبقاتی داشت، حقیقت این است که همه مردم و مسئولان به فکر سازندگی بودند و اکثر زیرساختهای کشور که پس از انقلاب با تاخیر یا آسیب مواجه شده بودند، در زمان ایشان به مرحله بهرهبرداری رسیدند. جالب این است که دولت هفتم نیز که بعد از ایشان بر سرکار آمد همان مسیر و برنامهای را دنبال کرد که آیتالله هاشمی رفسنجانی آغازگر آن بود. از همین رو ما متعددیم که هرچند سازندگی در زمان ایشان با سرعت زیاد در حال انجام بود اما این ماموریت هشتساله نبود بلکه عملا 16 سال پی گرفته شد. این 16 سال طلاییترین دوران بعد از جنگ بود و اهمیت و ارزش زیادی در رشد و توسعه کشور ایفا کرد.
به شکاف طبقاتی اشاره کردید. عدهای معتقدند بخشی از سیاستهای اقتصادی و اجتماعی آیتالله هاشمی برای کشور نتایج مطلوبی به همراه نداشته و مثلا بر افزایش شکاف طبقاتی در کشور انگشت میگذارند. این در حالی است که ایشان عمیقا به عدالت اجتماعی و برقراری آن معتقد و پایبند بودند. تحلیل محتوای خطبههای ایشان در دهههای 60 و 70 و تحلیل همهجانبه اهمیت عدالت اجتماعی در این خطبهها، همین واقعیت را اثبات میکند. ارزیابی شما از اهمیت برقراری عدالت اجتماعی در نگاه آیتالله هاشمی رفسنجانی چیست؟
آیتالله هاشمی رفسنجانی اعتقاد راسخی داشتند که تحقق عدالت اجتماعی و اقتصادی زمانی میسر است که زیرساختهای اقتصادی کشور فراهم و رشد اقتصادی نیز مثبت باشد. بدین مفهوم که فضای کسبوکار برای همه مردم مهیا باشد. ایشان اعتقاد داشتند که اگر ما بتوانیم این فضا را آماده کنیم، عملا عدالت اقتصادی و اجتماعی نیز برقرار میشود. به همین دلیل مفهومی که دولت اشتغالزایی دنبال میکرد ایجاد مستقیم شغل نبود بلکه زمینهسازی برای ایجاد شغل بود. زمینهسازی به این معنا که وقتی زیرساختهایی مانند جاده و نیروگاه و سد و ارتباطات بینالمللی فراهم باشد، خود عاملی میشود در آمادهسازی فضای کسبوکار برای جامعهای که برخورداری از امنیت اقتصادی و اجتماعی خواسته نهاییشان است. دولت آیتالله هاشمی رفسنجانی به نظر من در همین مسیر حرکت کرد و بسیار هم موفق بود. طبیعی است که برخی هم به سیاستهای ایشان در آن سالها در زمینه عدالت اقتصادی و اجتماعی و بهویژه افزایش شکاف طبقاتی نقدهایی داشته باشند.
برخی و بهخصوص گروهی از اقتصاددانان دلیل عدم موفقیت کامل دولت ایشان در دستیابی به حاشیه امن اقتصادی و اجتماعی را همراهی نکردن برخی از دستگاهها و نهادها میدانند. نظر شما چیست؟
خیر. من چنین نظری ندارم. معتقدم پس از جنگ که بحث زیرساختها مطرح شد، به نوعی بخش خصوصی بیشتر توانست رشد کند و طبیعی است که درآمد بیشتری هم کسب کرد. وقتی رشد اقتصادی ایجاد میشود، عملا نقدینگی در کشور افزایش مییابد و افزایش نقدینگی هم به تورم بالاتر منجر میشود. این وضعیت بهمثابه فرصتهای بیشتر برای طبقات و بخشهایی از جامعه و افزایش فاصله و شکاف با دیگر طبقات است. به همین دلیل معتقدم در پارهای از اوقات حدی از تورم بهتر از رکودی است که اثرات زیانباری بر بیکاری و تولید دارد.
شما حدود دو سال در رأس سازمان تامیناجتماعی خدمت کردید. سازمانی که ارتباط تنگاتنگی با نیروی کار و حمایت از آنها بر اساس قوانین کار و تامیناجتماعی دارد. بررسی تحولات سالهای تصویب قانون کار نشان میدهد که آیتالله هاشمی رفسنجانی در فرآیند تدوین و تصویب قانون کار بهمثابه سندی که تنظیمکننده روابط میان سه ضلع دولت، کارگر و کارفرماست، نقش برجستهای داشتهاند. به نظر شما آیتالله هاشمی تا چه اندازه در بهبود روابط این اضلاع و بهطور مشخصتر حمایت از نیروی کار موفق بوده است؟
آیتالله هاشمی رفسنجانی در سالهایی که بحث رشد اقتصادی و سازندگی کشور را پیگیری میکردند به طور طبیعی هدفشان این بود که با ایجاد اشتغال بیشتر در کشور، سطح رفاه مردم را بالاتر ببرند. زمانی که بحث قانون کار پیش آمد تلاشهای زیادی کردند که به نحوی رابطه کارگر، کارفرما و دولت را تبیین کنند. بدین معنا که دولت نقش بسترساز و حامی داشته باشد و میان کارگر و کارفرما نیز رابطهای منطقی برقرار شود که هم ایجاد اشتغال و سرمایهگذاری برای کارفرما جذابیت داشته باشد و هم حق کارگران برای دستیابی به سطحی از رفاه و آسایش تامین شود. زمانی که من در سازمان تامیناجتماعی مشغول به کار بودم کاملا این را احساس میکردم که قانون کار مصوب در زمان ایشان تا حد زیادی در احترام به حقوحقوق کارگران موفق بوده است. آیتالله هاشمی رفسنجانی معتقد بودند در کشور اسلامی ایران میبایست عدالت اجتماعی برقرار باشد و قانون کار و نوع حمایت از قشر کارگر نمیتواند بهگونهای باشد که مانند جوامع سرمایهداری با افزایش اختیارات کارفرما، حقوحقوق قشر کارگر نادیده گرفته شود. از همین زاویه ایشان به برقراری رابطهای منطقی میان کارگر و کارفرما باور داشتند.
دکترین اقتصادی آیتالله هاشمی بر چه آرمانهایی استوار بود؟ خاطرمان هست که ایشان در یکی از خطبههای نماز جمعه در میانههای دهه 80 اعلام کردند که به چند راهکار برای بهبود فضای اقتصاد رسیدهاند که نقطه عطف همه آنها نیروی کار است. آیا این اندیشه همانی است که در سالهای سازندگی هم دنبال میشد و در این سالها تقویت شد؟
همانطور که میدانید آیتالله هاشمی رفسنجانی سابقه ضداستعماری طولانی داشتند. در عین حال نیز جهاندیده بودند و در سالهای جوانی به کشورهای خارجی مسافرت کرده بودند. در خاطراتشان مینویسند که به آمریکا رفته و سعی کردهاند با مسافرتهایی که در چندین ایالت این کشور داشتهاند با این کشور آشنا شوند. یا در جایی دیگر مینویسند که به ژاپن هم سفرهایی داشتهاند. آیتالله هاشمی رفسنجانی مسافرتهای زیادی قبل از انقلاب داشتند و تمام تلاششان این بود که به گفته خودشان دنیا را بشناسند. همزمان با تفکرات امیرکبیر و برخی از مصلحان ضداستعماری نیز بسیار آشنا بودند و به آنها علاقه داشتند. این تفکر وقتی به حاکمیت میرسد طبیعی است که تعدیل میشود. تفکر ضداستعماری بدین مفهوم نیست که با جهان رابطه نداشته باشیم و یا حکومتمان کارگری و بهکلی ضدسرمایهداری باشد. بلکه به دلیل آشنایی نسبی ایشان با مفاهیم، این قدرت را داشتند که تعادلی میان رشد و توسعه اقتصادی و عدالت اجتماعی ایجاد کنند. ناگفته نماند که بخشی از این تفکر نیز برگرفته از تفکر اسلامی بود. ایشان مطالعات زیادی در قرآن و احادیث بهخصوص در ایام زندان داشتند. ایام زندان فرصت زیادی برای ایشان فراهم کرد تا غوری عمیق در تفکر و اندیشه اسلامی در حوزه اقتصاد و همینطور عدالت اجتماعی داشته باشند. بنابراین دکترین آیتالله هاشمی در بخش اقتصادی ترکیبی از تفکر اسلامی برگرفته از آیات قرآن و احادیث و عملکرد با آرمانهای مصلحان ضداستعماری جهان بود. یکی دیگر از ویژگیهای آیتالله هاشمی که در حرکتهای ایشان در مباحث رشد و توسعه مهم است، تعامل بینالمللی است. برخورد ایشان به خصوص با کشورهای منطقه موید همین نکته است. دیدگاه آیتالله هاشمی رفسنجانی این بود که رشد اقتصادی بدون پشتوانه تعامل با کشورهای منطقهای و جهانی میسر نیست. در سطح خرد و زندگی روزمره نیز این واقعیت وجود دارد که تعامل داشتن با همسایهها بر آرامش و آسایش شما میافزاید و مسائل و مشکلات را بهتر حل میکند. همین دیدگاه را در مورد کشورهای اروپایی و آسیایی هم داشتند. این نگاه ایشان باعث تغییر نگاه جهانی به ایران انقلابی بهعنوان کشوری طرفدار صلح و آرامش در منطقه شد. بههرحال داراییهای داخلی محدود است و ما ناگزیر از پذیرش سرمایهگذاران خارجی هستیم. بخشی از منابع در جهان سرگردان است. برای جذب این داراییها میبایست در افکار عمومی جهان، کشوری آرام و ایمن و دارای قوانین و مقررات را از خود به تصویر بکشیم که قابلیت سرمایهگذاری دارد. کارنامه و تلاش آیتالله هاشمی رفسنجانی در این بخش نیز بسیار درخشان و موثر بود و امیدواریم دولت کنونی نیز که همین راه را در پیش گرفته به موفقیتهای بیشتری دست یابد.
آیتالله هاشمی رفسنجانی تاکید زیادی بر حکمرانی خوب داشتند. نگاه ایشان به این موضوع و نقش دولت در تنظیم روابط کار به چه نحو بود؟
به طور کلی ایشان یک نگاه داشتند که به نظر من بسیار موفق بود. آیتالله هاشمی رفسنجانی یکسری برنامهها برای دولت تعریف کرد و برنامهای هم برای مردم. آنچه برای دولت در نظر داشت، ساخت یا بازسازی زیرساختهای اقتصادی و قانونی کشور بود. در بحث قوانین و مقررات تامیناجتماعی این نظر را داشتند که وظیفه دولت حمایت از تعامل کارگر و کارفرما با رعایت اصل حفظ حقوحقوق کارگران است. به استناد همان دکترینی که شرح دادم ایشان این نگرانی را داشتند که حقوق کارگران ممکن است قربانی منفعتطلبی بیشازحد برخی کارفرمایان شود. بنابراین سعی داشتند قوانین و مقررات را بهگونهای تنظیم کنند که حقوق کارگران تضییع نشود و در عین حال مراقب بودند که به دلیل حفظ و حراست از منافع کارگران، سرمایهگذاری در کشور دچار مشکل نشود. از همین رو همیشه تاکید داشتند که باید از سختگیریهای بیشازحد در رابطه با کارفرمایان و سرمایهگذاران خودداری شود تا مبادا در فضایی که کمتر کسی حاضر بود سرمایههای خود را در راه آبادانی و پیشرفت کشور به کار گیرد، به بنبست بخوریم.
از موضع فردی که با دغدغههای بخش خصوصی آشنایی نسبتا زیادی دارد، تا چه اندازه معتقدید بخش خصوصی از زمینهها و میراثی تغذیه کرده که زمانی آیتالله هاشمی بنیان آنها را در کشور نهاده است؟
حتما میدانید که در اوایل انقلاب، تفکر ضدیت با بخش خصوصی و سرمایهگذارانی که به نوعی سرمایهدار محسوب میشدند، چقدر زیاد بود. البته باید تاکید کنم بخشی از آن حساسیتها نشاتگرفته از ذات کنش و واکنشهای انقلابیگری است که تا حدودی هم در تمام کشورهای انقلابی قابلمشاهده است. همزمان با این تحولات در سالهای 59 تا 62، جنگ تحمیلی هم در مرزهای غربی و جنوبی کشور آغاز شده بود. پس از جنگ تفکر سازندگی بر اذهان و اعمال مسئولان کشور حاکم شد. این تفکر و نگرش منحصر به ساخت زیرساختهای فیزیکی نشد بلکه به معنای واقعی کلمه «تفکر» و نوعی منطق و دکترین بود. به این مفهوم که سرمایهگذار این امکان را دارد که با امنیت و در چارچوب قانون در کشور جمهوری اسلامی ایران سرمایهگذاری کند. به عبارتی در زمان آیتالله هاشمی رفسنجانی شاهد هستیم که مالکیت بیشاز پیش مشروعیت مییابد. یعنی فردی که دارای پول و دارایی است، این پول و دارایی متعلق به خودش است و اگر دارنده پول و دارایی قوانین و مقرراتی مانند قانون مالیات را رعایت میکرد، دیگران حق تعرض به او را از دست میدادند. اینجاست که میبینیم در ضمن فراهمسازی زمینههای کسبوکار، فضای سرمایهگذاری و رشد برای سرمایهگذاران و کارآفرینان نیز مهیا میشود. یادمان هست که در اوایل انقلاب تقریبا همه چیز دولتی بود و نهادها و سازمانهای دولتی و انقلابی مالک همه چیز بودند. کمتر پیش میآمد بخش خصوصی متولی کارگاه یا کارخانه و مرکز تولیدی باشد. عمده بخش خصوصی در اصناف یا همان کوچهپسکوچههای بازارها و در دکانها و مغازهها حضور داشتند. تقریبا همه امور در ید اختیار دولت بود. در برههای از دهه 60 و در شرایط جنگی حدود 950 قلم از مایحتاج مردم را دولت تامین میکرد. دولت واردات و توزیع همهچیز را در اختیار داشت. پس از جنگ به یکباره این فضا عوض شد. اهمیت نقش آیتالله هاشمی رفسنجانی در اینجا مشخص میشود. ایشان در آن فضای دولتی کامل که غیردولتیها یا وجود نداشتند و یا کاملا از میدان به دور بودند، آرایش را عوض کرد و دگرگونی عمیقی به وجود آورد. اینکه میگویم ایشان عالم به زمان خود بود نکته مهمی است. بسیاری در زمان قبل زندگی میکنند و تغییرات جامعه را نمیبینند. بالاخره واقعیتی وجود دارد که جوانانی آمدند و تغییرات را رقم زدند. به گمان من اگر ما نتوانیم به درکی درست از تغییرات دست پیدا کنیم، پس از مدتی این تغییرات خود را به مسئولان دیکته میکنند. ارزش مدیران و مصلحان در این است که پیشبینیهای لازم را در مواجهه با تغییر و تحولات پیرامونی داشته باشند و خودشان را بر این تغییرات مسلط کنند و با راهبری امور جامعه را به سمت توسعه و پیشرفت رهنمون سازند. آیتالله هاشمی رفسنجانی این توان را داشت که سریعتر تغییرات را درک کند. اگر دهههای مختلف زندگی و فعالیت آیتالله هاشمی رفسنجانی را بررسی کنید متوجه میشوید که ایشان انعطافپذیریهای لازم را از خود نشان دادند و بر اساس درکی که از تحولات داشتند، رفتار و کنش مناسب را داشتند.
منبع : هفته نامه آتیه نو