قانون بازنشستگی بر این منطق استوار است که افراد شاغل با رسیدن به این مرحله، باید دست از فعالیتهای درآمدزا بشویند و با مقرری بازنشستگی زندگی جدیدی را تجربه کنند و بازار کار را در اختیار نیروهای جوانتر قرار دهند.
تامین ۲۴/ البته قرار نیست که آنان بروند و بخوابند، میتوانند به سفر بروند، در امور خیریه فعال شوند، در نگهداری و پرورش و تربیت نوههای خود مشارکت کنند، به کارهای مورد علاقه چون باغبانی یا مطالعه و... مشغول شوند. بنابراین قرار نیست که افراد بازنشسته دوباره عهدهدار کارها شوند. در این میان، باید برای برخی موارد استثنا قایل شد. از میان میلیونها فرد بازنشسته تعدادی واجد تجربیات مهمی هستند که بهتر است همچنان از آن تجربیات به نحوی استفاده شود. مثل مدیران ارشد که موفق بودهاند. مثل پزشکان و استادان معتبر دانشگاه و افرادی که در سطوح بالای تخصصی هستند. این افراد هم باید بیشتر در نقش مشاور ایفای نقش کنند و مسأله درآمد و اشغال پست مدیریتی برای آنان فرعی است و از همه مهمتر اینکه، آنان باید حتیالمقدور در بخش خصوصی حضور پیدا کنند و نه در بخش دولتی. برای حضور در بخش دولتی باید شرایط بسیار استثنایی باشد و به تأیید دولت برسد.
این مقدمه گفته شد تا به اینجا برسیم که چرا در ایران این قاعده رعایت نمیشود؟ به چند دلیل مشخص:
١- متاسفانه به دلایل خاصی سن بازنشستگی را پایین آوردهاند. وقتی که فرد در ٥٠سالگی و حتی کمتر از آن بازنشسته میشود، دلیلی ندارد که از فعالیت و شغل کنارهگیری کند. ٥٠سالگی سن مناسبی برای بازنشستگی نیست، مگر در برخی مشاغل سخت. بسیاری از افرادی که در این سن هستند، تواناییهای فکری و جسمی مناسبی برای ادامه فعالیت دارند. بازنشستگیهای پیش از موعد و زودهنگام نافی مسأله فلسفه بازنشستگی است.
٢- علت دوم شاید مهمتر باشد. پایینبودن حقوق و مستمری بازنشستگی بهویژه با وضع ناخوشایند صندوقهای بازنشستگی، در زمانی که فرد هنوز تنها نشده و هزینههای بالایی هم دارد. کسی که در ٥٠سالگی بازنشسته شود، هنوز فرزندانی در خانه دارد که باید هزینه آنها را تقبل کند و با حقوق اندک بازنشستگی نمیتواند زندگی کند. لذا بسیاری از آنان دست به کار مشاغل جدیدی میشوند. بهویژه اینکه ضرورتی هم به پرداخت حق بیمه نیست، در نتیجه کارفرمایان ممکن است استفاده از آنان را ترجیح دهند.
٣- دو مورد فوق مهمترین علت برای اشتغال بازنشستگان عادی است که واجد تخصص ویژهای نیستند، ولی استفاده از بازنشستگان خاص در سطوح مدیریتهای دولتی بیش از آنکه متأثر از مسائل فوق باشد، چند علت دیگر دارد.
الف- به علت حضور جوانان اول انقلاب در سطوح مدیریتی و تداوم این مدیریت، گسست مدیریتی رخ داده و کمتر اجازه رشد و بالندگی را به نیروهای جوان دادهاند. این امر موجب گسست مدیریتی و طولانیشدن مدیریت یک نسل جوان برآمده از انقلاب شده که پس از آن به نیروهای بعدی کمتر مجال رشد و ظهور را دادهاند و اکنون که به سن بازنشستگی رسیدهاند، نهتنها نیروی جوانتر از خود را قبول ندارند، بلکه همچنان در پی بازگشت به سطوح مدیریتی مذکور هستند، زیرا که آنان در مقطع سنی ٥٠ تا ٥٥سال بازنشسته شدهاند و خود را محق میدانند که در سطوح مدیریتی بالاتر ایفای نقش کنند.
ب- علت مهم دیگر گسستی است که در فاصله سالهای ١٣٨٤ تا ١٣٩٢ و حتی در سالهای اخیر در تربیت نیروهای مدیر و کادرهای سیاسی سطوح بالاتر رخ داده است. این شکاف موجب شکلگیری یک خلأیی جدی در انتقال مدیریت به نسل بعدتر شده و اکنون که فرصت بازگشت دوباره پیش آمده، همان قبلیها مدعی شدهاند.
ج- مشکل مهم دیگر گزینشها و رانتیبودن انتخاب مدیران است که چندان اجازه رشد و ارتقای سایر نیروها را برنمیتابند تا مبادا جای آنان را اشغال کنند! تا وقتی که رانت مدیریتی و سیاسی وجود دارد و اشتغال به پستهای مدیریتی براساس سلیقه و روابط باشد، افرادی که از گذشته تعلقخاطر خود را اثبات کردهاند، شانس بیشتری برای ادامه مدیریت دارند.
د- ضعف بخش خصوصی و کوچکبودن آن در جذب نیروهای کارآمد و بازنشسته، موجب میشود که همچنان نگاه این افراد به سوی پستهای دولتی باشد.
با این ملاحظات میتوان فهمید که چرا هنوز در بسیاری از پستها و هیأتهای مدیره یا فدراسیونها و... افراد بازنشسته مقدم بر سایر نیروها و جوانان هستند!