تامین ۲۴/حاصل این تفکر فراملیگرایی شکلگرفتن اتحادیه زغال و فولاد در سال ۱۹۵۸ که در اصل همان سنگبنای اتحادیه اروپای امروزی است، بود. در آن سالها اروپاییها به این نتیجه رسیده بودند باید ساختاری را دنبال کنند که تکثر فرهنگی را بتوان به کمک آن ساختار تحمل کرد و مرز فرهنگی کشورها را به روی هم گشود. فرانسویها هم از این قاعده مستثنا نبودند، در آن سالها ناسیونالیسم افراطی و فاشیسم رنگ میباخت و تنفر از فاشیسم بین اروپاییان به دلیل نتایج مخرب جنگ بهسرعت گسترش مییافت زیرا جوامع اروپایی شاهد نتایج مخرب اینگونه تفکرات بودند. حال آنکه رسیدن به این جهانبینی تازه را یک دستاورد به شمار میآوردند.
اما حالا با گذشت چندین نسل دوباره شاهد نفوذ موج پوپولیستی و افراطگری میان افراد جامعه اروپا هستیم؛ میتوان این حادثه را نتیجه سیاستهای غلط دولتمردان و نخبگان سیاسی اروپا دانست. یکی از عوامل پیوستگی اروپا رفاه نسبی مردم این قاره در دهههای گذشته بوده است. حال آنکه وضعیت و آینده نیروی کار اروپای امروز در هالهای از ابهام قرار دارد؛ این اوضاع فرصت مناسبی برای گروههای راست افراطی به وجود میآورد تا سیاست دولتهای پیشین را به چالش بکشند. ازجمله موضوعاتی که راستهای افراطی بر آن تأکید دارند حضور مهاجران بهویژه مهاجران مسلمان در فرانسه است. این جریان فکری اظهار میدارد که وضع کنونی مردم و نیروی کار فرانسه، به دلیل اشغال فرصتهای شغلی و منابع این کشور به وسیله مهاجران است. از دیگر موضوعات مهمی که روی آن مانور میدهند مسئله امنیت در اروپاست که دراینباره هم باز انگشت اتهام را به سوی مهاجران و بهویژه مهاجران مسلمان میگیرند. راستهای افراطی با دستمایه قراردادن اتفاقات و حملات تروریستی در پاریس و اتفاقات شب ژانویه در آلمان و همچنین بهگلولهبستهشدن دفتر مجله «شارلی ابدو» و اتفاقات اینچنینی به تنفر اروپاییان از مهاجران دامن میزنند. این رفتار باعث پررنگترشدن مرزهای هویتی جامعه اروپا میشود و این موضوع میتواند نیروی محرکهای برای ایجاد ناسیونالیسم فاشیسمگونه باشد.
علاوه بر شرایط داخلی فرانسه امروزه شاهد اتفاقاتی در جهان هستیم؛ از جمله این اتفاقات میتوان به رأیآوردن دونالد ترامپ در آمریکا، بحث برگزیت در انگلستان و قدرتگرفتن گروه پگیدا در آلمان اشاره کرد. این اتفاقات بهویژه در اروپا نشاندهنده سرایت موج افراطگری در قاره سبز است. این موج هماینک طبقات خاصی از فرانسه، آلمان و هلند را در بر گرفته است؛ بهگونهای که شانس رویکارآمدن افراطیون راست در هلند از دیگر احزاب حاضر در این کشور بیشتر است. نماینده جبهه ملی فرانسه یعنی خانم مارین لوپن یکی از همین راستهای افراطی است. او جانشین پدر خود ژان ماری لوپن در جبهه ملی شد. بعضی جریانات فکری او را با دونالد ترامپ مقایسه میکنند. اما سؤال مهم این است که خانم لوپن واقعا چقدر شبیه به ترامپ است یا تا چه حد با او تفاوت دارد.
باید در ابتدا به این نکته توجه کرد که این دو، نمایندگان چه طبقاتی از جامعه خود هستند. ترامپ از طبقه سرمایهدار آمریکا سر برآورده و یک سرمایهدار بزرگ به حساب میآید که حداقل در طبقه خود پذیرفته شده است. ترامپ بیشتر بهدنبال رونق اقتصادی است؛ اما مارین لوپن یک خردهبورژواز است که تا حدی گرایشهای فاشیستی دارد و بهعلاوه اینکه سیستم اداره اروپا تفاوتهای جدی با آمریکا دارد؛ اروپاییها همیشه با نوعی سوسیالدموکراسی زندگی کردهاند، درحالیکه آمریکا بهگونه سرمایهداری اداره میشود. امانوئل ماکرون نیز که بهتازگی از حزب سوسیالیست جدا شده، دارای طرفدارانی در بین جوانان فرانسه است؛ بهعلاوه اینکه او چهرهای تقریبا نو در میان سیاستمداران است و همانطور که اشاره شد فرانسویها بیشتر به دنبال موضوعاتی تازه هستند. اما در بین همه احزاب فرانسه، وضع سوسیالیستها از همه بدتر است؛ آنان علاوه بر اینکه درون حزب خود درگیر یک سردرگمی تئوریک شدهاند، در خارج از حزب نیز محبوبیت خود را از دست دادهاند چراکه فرانسوا اولاند،
رئیسجمهوری فرانسه، نتوانسته مردم فرانسه را راضی نگه دارد. با همه این تفاسیر، انتخابات فرانسه میتواند نقشی تعیینکننده در آینده اتحادیه اروپا داشته باشد و میتوان اذعان کرد یک تحول تئوریک در فرانسه اتفاق افتاده است.
منبع: روزنامه شرق
اختتامیه نمایشگاه صندوق های بازنشستگی باحضور وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی و نمایندگان مجلس شورای اسلامی عصر دیروز ۲۶ بهمن ماه در مصلی تهران برگزار شد.
گزارشهای رسمی داخلی گویای آن است که در ایران ۵۸ درصد اشتغال غیر رسمی است. اما بر اساس گزارشهای سازمانهای بینالمللی، این آمار به مراتب فراتر بوده و به ۷۵ تا ۸۵ درصد بازار کار میرسد. در بازار پول، سرمایه، ارز، کالا و تجارت خارجی نیز اوضاع از بازار کار هم بدتر است.