حال ما خوب است، باور کن!
سالی که گذشت با وجود برخی تلخیهای فراموشناشدنی، دستاوردهای دلشادکن هم زیاد داشت .
سالی که گذشت با وجود برخی تلخیهای فراموشناشدنی، دستاوردهای دلشادکن هم زیاد داشت .
تامین۲۴/ سال 95 را که نگاه میکنی، سال خوبی بود یا سال بد؟ سال خوبی بود آنقدر که به خودت بگویی «بهترین سال زندگیام» یا آنقدر ناامیدکننده که پیش خودت تکرار کنی: «ما را از این همه ناخوشی چه سود»؟ حقیقت این است که نه امسال و نه هیچ سال دیگری را نمیشود با یک چوب راند و برچسب خوب یا بد روی آن زد. نمیشود برایش نسخهای تمامعیار پیچید و در مقابلش موضع خاصی گرفت. شاید اگر امکانپذیر بود، میتوانستیم در مواجههای واقعی با زندگی قرار بگیریم و برای دل خودمان هم که شده حساب کار را یکسره کنیم و از این امکان سیاهوسفید دیدن جهان به نفع آرامش شخصیمان استفاده کنیم. اما نه کار جهان بر مبنای سیاهوسفید میگذرد و نه اوضاعواحوال زندگی ما بهجز حرکت روی نوار رنگهای خاکستری چارهای دارد. با این حال در سال 95، اتفاقهای بهتآور فراوان پیش آمد. دیدیم که آیتالله هاشمی رفسنجانی از دنیا رفت یا خبر آمد که عباس کیارستمی در پاریس درگذشت. شنیدیم که دونالد ترامپ، بهعنوان رئیسجمهور تندروی آمریکا به کاخ سفید رفت و با چشمهای خودمان تصویر فروریختن برج پلاسکو را دیدیم. دیدیم که چه اتفاقهای ناخوشایندی سال 95 را تبدیل به سال ناخوش و سخت کرد. در همان حال اما اتفاقهای خوشایند هم کم نبودند. اتفاقهایی که شاید کمتر به چشم ما میآیند، صرفا به این خاطر که ذهن ما تمایل بیشتری به غصه خوردن دارد و فجایع را بیشتر از اتفاقهای مثبت رصد میکند. از آنجایی که در بیشتر ویژهنامههای نوروزی دست روی نقاط منفی میگذارند و روایتهایشان از تمام آن روزهای ناخوشایند را آبوتاب میدهند، در اینجا به سراغ مواردی میرویم که برای ما شادمانی به ارمغان آوردند.
مبارزه به نفع ما
از میان تمام مواردی که خواهید خواند، هیچکدام به پای «منشور حقوق شهروندی» نمیرسد. شاید باورتان نشود اما یکی از دستاوردهای سال 95 رسیدن به متن نوشتهشدهای از حقوقمان بود که اینبار نه از سوی کارشناسان و حقوقدانان که از سوی دولت مطرح میشد. در ابتدای متن 120 مادهای این منشور که روایت تمام حقوحقوق واقعی ماست، نوشته شده که دولت روی مواردی از این طرح که در حال حاضر رعایت میشود تاکید میکند و به کوشش در جهت رفع مواردی که وجود دارد و رعایت نمیشود ادامه خواهد داد. به همین دلیل اجازه بدهید روی چند مورد تاکید کنیم به این امید که دولت نیز آنها را فراموش نکند و به تلاشهایش برای تحقق آنها ادامه دهد. مواردی ازجمله «توهین، تحقیر یا ایجاد تنفر نسبت به قومیتها و پیروان ادیان و مذاهب و گروههای مختلف اجتماعی و سیاسی ممنوع است.»، «شهروندان از حق تشکیل، عضویت و فعالیت در احزاب، جمعیتها، انجمنهای اجتماعی، فرهنگی، علمی، سیاسی و صنفی و سازمانهای مردمنهاد، با رعایت قانون برخوردارند.»، «محاکمه شهروندانی که با اتهامات سیاسی یا مطبوعاتی مواجه هستند صرفا در دادگاههای دادگستری، به صورت علنی و با حضور هیئت منصفه انجام میشود. انتخاب اعضای هیئتمنصفه باید تجلی وجدان عمومی و برآیند افکار و نظرات گروههای اجتماعی مختلف باشد.» اجرایی شدن برخی از این موارد در دستان دولت است و برخی دیگر نیز به همکاری نهادهای مختلف کشور با یکدیگر و همدلی سه قوه ارتباط پیدا میکند.
کشوقوسهای پس از برجام
در حالی که در روزهای پسابرجام به سر میبریم، پیش از آنکه فکرش را بکنیم رشد اقتصادی به روایت آمار به کشور بازگشت. آنچنان که روی کاغذ، کشور در روزهای رونق اقتصادی به سر میبرد. برخی کارخانهها بازگشایی شدهاند و برخی دیگر این امکان را به دست میآورند که در روزهای ابتدایی سال 96 کار و فعالیت را از سر بگیرند. البته این رونق و موفقیت در بازگشایی به معنای همهجانبهای که انتظارش را داریم نیست. اینطور نیست که وضعیت یکشبه بهبود پیدا کند و ما بمانیم و درهای گشودهشده صنعت و تحریمهایی که در طول سالهای پایانی دهه 80 اوضاع را به هم ریخت. اما در همین مدتزمان اندک پس از برجام، باز هم اعداد و ارقام به ما نشان دادند که مسیر درستی را آمدهایم و خبرهای خوشایندی به گوش رسید. ازجمله این خبرهای خوشایند، یکی هم آمدن هواپیماهای تازه به ایران بود که اگر بهترین خبر سال 95 نباشد، قطعا یکی از بهترینها خواهد بود. همانطور که رشد 6/6 درصدی اقتصادی و همانطور که خبر افزایش دستمزد بازنشستهها در سال آینده. البته میزان شادمانی ما برای هرکدام از خبرها متفاوت است اما میتوان به همه آنها لبخند زد و امیدوارانه به جهان نگاه انداخت.
نمایش دلبستگی و همبستگی
حقیقت این است که پس از برجام به یاد روزهای سختی که در تحریم گذراندیم، تا توانستیم نفس راحت کشیدیم، اما معنایش این نبود که چشم را روی واقعیت اطراف بستیم. به همین دلیل نبود که پس از فروریختن برج پلاسکو با یکدیگر از غم آتشنشانان صحبت کردیم و چشمهای منتظرمان را به ویرانههای قدیمیترین برج مدرن تهران دوختیم؟ مگر به همین دلیل نیست که همچنان گوشهای از ذهن ما به دنبال مسببان این حادثه میگردد؟ با این حال از دل همین غم مسلم نیز ما به شادمانی خاصی رسیدیم که دنیای سال 95 را رنگ تازهای زد. در این سال بارها پیش آمد که برای رسیدن به یک هدف واقعی، در دنیای مجازی دستبهدست همدیگر دادیم و حتی پیش آمد که در دنیای واقعی نیز همدیگر را فراموش نکنیم. دیدن هموطنانی که برای اهدای خون به حادثهدیدگان پلاسکو به مراکز انتقال خون رفتند، آنقدر تصویر جذاب و خوشایندی بود که در قاب ذهنیمان از سال 95 جای ویژهای برایش باز کنیم. همانطور که تماشای خودمان در تشییع پیکر آیتالله هاشمی رفسنجانی و همانطور آن روز تلخ که روبهروی ساختمان مرکزی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به یاد عباس کیارستمی ایستادیم. در تمام این موارد ما از غم مسلم برای خودمان تسکین ساختیم و برای افرادی به احترام ایستادیم که هرکدام نقشی مسلم و منحصربهفرد در زندگیمان بازی کردهاند.
نمایش خنده و هیجان
اما اجازه بدهید به سراغ روزهایی از سال برویم که دلبستگی و همبستگی در آن موج میزد اما علتش خندههای از ته دل و شوق موفقیت و اقتدار و قهرمانی بود. به احتمال فراوان اول از همه روی جایزه اسکار اصغر فرهادی دست میگذارید. به این خاطر که نزدیکترین اتفاق به این روزهای ماست و به این دلیل که با یدک کشیدن عنوان دومین جایزه اسکار، کارگردان ایرانی را در جمع تاریخسازترین کارگردانهای این آکادمی قرار میدهد. از طرف دیگر این فرهادی و ترانه علیدوستی بودند که با کنار کشیدن از حضور در این مهمانی، به رئیسجمهور تازهرسیده آمریکا و فرمان مهاجرتش اعتراض کردند. اتفاقی که برخی آن را بهترین مقدمه برای دریافت جایزه اسکار میدانند. آن هم یک اسکار تاریخی و اعتراضی. پس بگذارید به اتفاقهای تاریخی ایران در سال 95 نگاه بیندازیم و حواسمان را جمع کنیم تا اسم کیمیا علیزاده از قلم نیفتد. تکواندوکار ایرانی که با رسیدن به مدال برنز المپیک، نخستین مدال کاروان ورزش زنان را برای ایران به ارمغان آورد. همانطور که دیگر ورزشکاران ایران موفقیتهای پیدرپی به دست آوردند و به ما لبخند هدیه دادند. با این حال وقتی از نوار خاکستریرنگ سال 95 صحبت میکنیم، در مواجهه با اتفاقهای المپیک امسال، بیشتر به یادمان میآید که چطور غم و شادی میتوانند در کنار یکدیگر بنشینند و بهت و ناباوری را در کنار خود ببینند. نمونهاش اتفاقی که در فدراسیون تنیس روی میز افتاد و مربی ندا شهسواری که از کاروان جا ماند. بهمحض آنکه خبر رسید رئیس فدراسیون به جای مربی به المپیک میرود، واکنشهای فراوانی از سوی ایرانیها ثبت شد، آنقدر فراوان که دولت مجبور شد هزینه حضور مربی در المپیک را تقبل کند. از این جهت میتوانیم بگوییم که در سال 95، امور ما در دست دولتی بود که نسبت به افکار عمومی توجه از خود نشان میداد و در مقابل کمپینهای مردمی سکوت نمیکرد.
آمارهای امیدبخش
میتوانیم برای آمار و ارقام جایگاه ویژهای در میان اتفاقهای امیدوارکننده سال 95 باز کنیم و از آنجایی که در انتهای متن به سر میبریم، بازهم گوشه چشمی به منشور حقوق شهروندی داشته باشیم. به آنجا که میگوید حق رسیدن به امکانات بهداشتی برای تمام شهروندان محفوظ است و ما در خبرها میخوانیم که در امتداد طرح تحول سلامت، حالا ما به 21 هزار تخت بیمارستانی رسیدهایم. یا آنجا که میخوانیم باید استفاده از امکانات عمومی برای همگان یکسان باشد و ما در جریان هستیم که این روزها برای پرونده پرسروصدای قتل ستایش، دو وکیل به صورت پیگیر و جدی در حال کشوقوس هستند. یا آنجا که از بیمه بیکاری صحبت میکند یا زمانی که در ماده 93 این منشور میآید: «دولت از حقوق بیمهشدگان حمایت میکند و این حمایت شامل تضمین فضای رقابتی، نظارت بر فعالیت بیمهگران و نهادهای بیمهای، تنظیم روابط بیمهگر و بیمهگزار و بهبود سازوکارهای رسیدگی به دادخواهی بیمهشدگان و سایر ذینفعان است.» البته امیدواریم سال آینده حتی مجبور نباشید برگی از برگههای دفترچه بیمهتان را استفاده کنید و سلامتی حق اصلی و طبیعی زندگیتان باشد. اگر هم مجبور به استفاده از دفترچه بیمه شدید، دغدغهای بهجز پیگیری سلامتیتان نداشته باشید.
منبع : هفته نامه آتیه نو / نگار مفید