
مدیرعامل تاپیکو : بخش خصوصی برای ارتقا نیازمند تغییر ساختاری است
مدیرعامل جدید تاپیکو چند ماهی است که در این سمت مشغول به فعالیت است و از همان روزهای اول تلاش خود را برای راه اندازی به موقع حداقل فاز اول پالایشگاه ستاره خلیج فارس را عملیاتی کرد.
مدیرعامل جدید تاپیکو چند ماهی است که در این سمت مشغول به فعالیت است و از همان روزهای اول تلاش خود را برای راه اندازی به موقع حداقل فاز اول پالایشگاه ستاره خلیج فارس را عملیاتی کرد.
تامین ۲۴/ محمدحسین پیوندی که در سمت قبلی خود معاونت شرکت ملی صنایع پتروشیمی را به عهده داشت همواره از واگذاری های بخش خصوصی گلایه مند بود و همواره پیشرفت را در اجماع و بزرگ بودن می دانست. توسعه بخش خصوصی یکی از موضوعاتی است که ماهنامه MEET با این مدیر ارشد حوزه نفت، گاز و پتروشیمی در میان گذاشت. پیوندی دلایلی را برای توسعه سرمایه گذاری و خصوصی سازی مطرح کرد که در ادامه مشروح آن را می خوانید.
این طور که به نظر می رسد از روزی که وارد تاپیکو شدید صحبت از تولید بنزین و صادرات آن را مطرح کردید. بگویید که درحال حاضر توسعه پالایشگاه ستاره خلیج فارس در چه مرحله ای است و شما در مجموعه تاپیکو تا چه حد می توانید به اهداف مورد نظر دست پیدا کنید؟
از زمان ورودم به تاپیکو با چند چالش بزرگ مواجه شدم. اول اینکه دراین مدت چهارماه یک مجموعه و تشکیلات غیر نفتی را سروسامان دادیم. این مجموعه بخش سلولزی به نام شرکت چوب وکاغذ چوکا درگیلان بود. یعنی بررسی و رفع مشکلات پیچیده این شرکت از یک طرف و ماموریتی جدا از موضوعات نفت،گازو پتروشیمی از سوی دیگر زمان بررسی به خود اختصاص داد. چوکا یک شرکتی قدیمی و مشهور دراستان گیلان است که کاغذ لایی کارتن تولید میکند. این شرکت با موضوعاتی از قبیل تعدیل نیرو و اعتصاب کارگری مواجه بود و با بررسی های به عمل آمده توانستیم موضوعات این شرکت را با انتصاب مدیری جدید حل و فصل کنیم.
یک چالش دیگر ما در بدو ورود به این شرکت سرمایه گذاری و پیشبرد پروژه ستاره خلیج فارس بود. شرکت سرمایه گذاری نفت، گاز و پتروشیمی تامین - تاپیکو 49% سهام پالایشگاه ستاره خلیج فارس را در اختیار دارد. به عبارتی ما سهامدار عمده آن هستیم. صندوق بازنشستگی نفت و شرکت پالایش و پخش فراورده های نفتی هم از دیگر سهامداران آن هستند. تاریخچه پروژه ستاره خلیج فارس طولانی است و قرار بود این پروژه در یک بازده زمانی کوتاهی تکمیل و به بهره برداری برسد اما 10 سالی از عمر آن می گذرد. به هرحال تلاش کردیم تا کمک کنیم این پروژه هم در سطح مدیریت به یک سرانجام مشخصی برسد و خوشبختانه درحال تکمیل و رو به جلو است.
در جایی گفتید که تا پایان امسال فاز اول پروژه ستاره خلیج فارس را به اتمام می رسانید؟
تمام تلاش خود را خواهیم کرد تا با بیشترین ظرفیت بتوانیم فاز اول این پروژه را تا پایان امسال انجام دهیم اما همان طور که میدانید واحد فرآیندی پیچیدگیهای خاص خود را دارد. تولید آن در حد خط تولید کالایی مانند خودرو و یا تلویزیون نیست که با یک تغییر و تحولی اتفاق خاصی در آن رخ ندهد بلکه این مجموعهها خطرات سنگینی دارند. ایمنی در آن بسیار حیاتی است که باید مورد توجه قرار گیرد و در این مسیر بایدمحصولات با کیفیت که هدفگذاری شده تولید شود.
درمورد تولید بنزین و صادرات آن بگویید.
قرار است تولید بنزین در سه فاز انجام شود. از دیدگاه ما اول باید بنزین باکیفیت جهت مصارف داخلی تولید شود و سپس مازاد آن به دنیا صادر شود.
پالایشگاه ستاره خلیج فارس به لحاظ تولید بنزین بزرگترین ظرفیت را دارد یعنی روزانه 36 میلیون لیتر بنزین تولید خواهد کرد که حدود 50% آن سهم شرکت تاپیکوست. یکی از موضوعاتی که ما در تاپیکو دنبال می کنیم برندسازی است. برندسازی در این بخش بدان معناست که وقتی ستاره خلیج فارس بنزین یورو4 تولید می کند این بنزین باید در جایگاه عرضه بنزین یورو4 هم توزیع شود، به عبارت واضح تر بنزین استاندارد باید درجایگاه استاندارد توزیع شود و این موضوع به صورت تابلویی در جایگاه های سوخت نصب خواهد شد.
ما معتقدیم وقتی مواد اولیه را تولید می کنیم بنابراین باید زنجیره آن را تا عرضه بنزین ادامه دهیم. به عبارتی وقتی می توانیم درکیفیت بنزین رشد کنیم بنابراین چرا به لحاظ عرضه کیفی رشد نکنیم. ما میخواهیم با برندسازی، تولید سایر فرآوردهها را هم در اختیار بگیریم چون زمینه های توسعه آن موجود است. به عنوان مثال شرکت در زمینه تولید گاز مایع توانایی دارد زیرا شرکت ایران گاز مربوط به مجموعه تاپیکوست و ما می توانیم در ستاره خلیج فارس، گاز مایع کشور را تولید کنیم. همچنین تولید دیزل را هم می توانیم در اختیار بگیریم.
به عبارتی یک بخش قابل توجهی از فرآوردهها را تولید خواهیم کرد، بنابراین بهتر است زنجیره تولید را حفظ و تکمیل کنیم . البته برای پیشبرد این کار قطعا با برنامه ریزی و ارزیابی ها پیش خواهیم رفت و با چشم بسته وارد این مقوله نخواهیم شد. در زمینه صادرات فرآورده ها هم وقتی پالایشگاه های ما در کنار دریا احداث می شود مشکلی به لحاظ صادراتی هم نخواهیم داشت.
بعد از برجام بخش خصوصی به ویژه در بخش صنعت نفت علاقهمند حضور بیشتر در صحنه اقتصادی است. اما این حضور خیلی ملموس نیست و یا به قول آنها حتی زمینههای این حضور هم فراهم نیست. به نظر شما چرا با تمام اعتقاداتی که بخش دولتی برای حضور بیشتر بخش خصوصی در صحنه اقتصادی دارد اما این بخش خصوصی نمیتواند به راحتی در متن اقتصاد قرار گیرد ؟
ببینید دولت به هیچ وجه در نظر ندارد که بخش خصوصی را وارد صحنه اقتصادی نکند. بیشتر توضیح میدهم که این تفکر اقتصادی مانند یک قاعده فیزیک است؛ به عبارتی در فیزیک قانونی وجود دارد که وقتی به یک جسمی نیرو وارد می شود جسم به سمتی حرکت می کند که آن نیرو به جسم وارد شده باشد و هر چقدر جسم پر قدرت حرکت کند این بدان معناست که نیروی وارد شده قویتر بوده است. این موضوع در پیشبرد حرکت های اقتصادی کاملا مصداق دارد، به عبارتی اگر بخش خصوصی بخواهد به راحتی وارد صنعت نفت شود باید از خود توان و نیروی بیشتری نشان دهد تا بتواند دیده شود. به اعتقاد بنده به غیر از خصولتی ها بخش خصوصی دیگری توان حضور در عرصه اقتصادی را نداشته و این موضوع کاملا عینیت دارد.
البته شرکت های خصوصی هستند که معتقدند دولت حتی از آنها برای شرکت در مناقصه هم دعوت نمی کند و ترجیح می دهد با شرکت های خصولتی کار کند، با شرکت هایی که خود با مدیران وپرسنل آن آشناست... شما در این زمینه چه نظری دارید؟
ببینید اگر دولت با این شرکت ها همکاری نمی کند چون شرکت خصوصی پرقدرتی نداریم که بتواند وارد این عرصه سرمایه گذاری شود. در صنعت نفت شرکت هایی که در زمینه پخش و پالایش هم ورود پیدا کردند اینها همه خصولتی بودند.
همه ما می دانیم آنچه که در گذشته درفرآیند خصوصیسازی اتفاق افتاد روش درستی نبود اما کاری بود که انجام شده و شرکتهای نفتی و پتروشیمی واگذار و تبدیل به شرکت های خصولتی شدند. یک شرکت خصوصی یعنی از ابتدا سرمایه گذاری اولیه آن توسط اشخاص خصوصی و غیردولتی بنا شده باشد، نه مانند این شرکت ها که پایه و بنیان دولتی داشته اند. این شرکتهای خصولتی دارای سهامدارعام هستند، و تمام توان خود را به کار میبرند تا بتوانند هزینه سهامداران را پرداخت کنند.
به نظر شما بخش خصوصی در چه زمانی میتواند خود را در متن اقتصاد نشان دهد ؟
این موضوع برای حضور بخش خصوصی زمان برخواهد بود. یکی از این پیشنهادات برای حضور بیشتر تجمیع آنهاست. یعنی بخش های مختلف که ساختار مشابهی دارند می توانند باهم متحد شوند وساختار یک بنگاه اقتصادی بزرگ خصوصی را پیدا کنند. به عبارتی برای سرعت درتوسعه بخش خصوصی بهتر است ادغام صورت گیرد.
یک نکته بسیار مهم در حوزه سرمایه گذاری خارجی، گارانتی است که آنها از ما می خواهند. وقتی قرار است آنها سرمایه خود را وارد کشور کنند می خواهند این سرمایه از سوی نهاد و یا مجموعهای ضمانت شود. مثلا قبل ترها شرکت ملی صنایع پتروشیمی در این بخش سرمایهها را ضمانت میکرد اما در حال حاضر این رویه وجود ندارد، زیرا از زمانی که واگذاری ها انجام شده و پتروشیمی ها تبدیل به واحد های مستقل و کوچکی شدند لذا این محدودیت برای ضمانت وجود دارد، از طرفی هم ضمانت خود شرکت ها مورد تایید نیست. بنابراین وقتی می گوییم واحدهای پتروشیمی در هم ادغام و بزرگ شوند این بدان معناست که بزرگ شدن و زیاد شدن سرمایه شرکت به آنها اعتبار می دهد.
امروزه حتی در دنیا بهویژه کشورهای پیشرفته می بینیم که همه به سمت تجمیع و ادغام ها روی آورده اند به ویژه این موضوع از دهههای گذشته اتفاقافتاده است. هیچ وجه تفکر ساختاری جدید بهفکر جداسازی و منفک کردن از یکدیگر نیست زیرا منافعشان در ادغام ها خلاصه میشود. همانطور که میدانید بورس ها هم در حال ادغام شدن هستند زیرا با این رویه میتوانند با پشتوانه بهوجودآمده فاینانس کنند. با ادغام ها بخش مدیریتی هم بسیار پرقدرتر عمل میکند.
یک هلدینگی می تواند موفق عمل کند که قیمت خوراکی که دریافت میکند پایینتراز بورس باشد. درحالی که متاسفانه جهتگیری ما طور دیگری است. ما برای پیشبرد هدفمندی یارانهها هر کاری انجام دادیم؛ در هیچ کجای دنیا وجود ندارد که دریافت پول بدون تلاش باشد، اما در کشور ما هر کسی بیزحمت ماهیانه 45 هزار تومان دریافت میکند، یارانهها در کشور همه اقتصاد را تحت شعاع خود قرار داده است و این برای اقتصاد رقم کمی نیست. این مبلغ پرداختی وارد گردونه اقتصاد نمیشود. متاسفم از اینکه ما کشور ثروتمندی داریم اما چرا باید مردم آن نیازمند این مبلغ باشند، این به نظر موضوع دردناکی است.
در مورد ادغام اتحادیهها بیشتر صحبت کنید.
اگر این ادغام صورت گیرد و این بخشها توانستند ساختارهای خود را برای بزرگ شدن به کار برند و یا تغییر دهند و مدیریتها از حالت سیاسی به شکل مدیریت اقتصادی برمبنای توانمندی ها وصلاحیت تغییر پیدا کند میتوان گفت که بخش خصوصی و کارآمدتر است از حال موجود خواهد بود.
با این ادغام ها بخش های خصوصی می توانند با همکاری جدیدتر راه های توسعه را پیدا کنند و چون هدف مشترکی دارند میتوانند از مزیت آن بهرهمند شوند. درحال حاضر بخشهای مختلف اقتصادی در کشور به صورت پراکنده و هر یک جداگانه فعالیت میکنند در حالی که با همافزایی میتوانند این مزیت را به نفع خودشان به کار ببرند.
آیا میتوان گفت که پس از این ادغامها، سرمایهگذار خارجی می تواند برای فاینانس طرح ها گارانتی بگیرد؟
صددر صد زیرا سرمایهگذار خارجی میبیند کاملاً مجموعه توانمند است. با ادغام شدن قطعا بخش خصوصی از بانکهای خارجی استفاده خواهند کرد و اعتبارات خارجی به آنها این گارانتی را میدهد. حضور بیشتر آنها در مجامع بین المللی و داشتن سرمایه بالا حتی رتبه اعتباری را افزایش می دهد که این موضوع خود یک نوع گارانتی برای فاینانس طرح هاست.
همانطور که گفتم تا زمانی که سرمایه گذار خارجی از یک پروژه بهره بالایی نبرد حاضر به ارائه سرمایه خود نخواهد شد، حتی در طرحهای کوچک و حتی در رقمهای کمترهم این اتفاق نخواهد افتاد، زیرا آنها هم به دنبال سودآوری هستند.
اگر بررسی کنید می بینید که برخی از بهره وام های خارجی پایین تر از بهره داخلی است. بانک و سرمایه گذاری که به ما میلیاردها دلار فاینانس می دهد بازپرداخت پول خود را سه تا چهار سال آینده دریافت می کند و این پول را با بهره نهایتا 6 درصد می دهد.
چرا سود کمتری می گیرد؟
کاملا روشن است که سرمایه گذار خارجی به دنبال کسب سود بیشتر نیست چون اگر به دنبال کسب سود بیشتر بود بهره را بالاتر منظور می کرد، سرمایه گذاربه دنبال آن است که چرخش تولید در کشور خود را افزایش دهد. به عبارتی این سرمایهگذارمیخواهند تولیدات کشور خود را به کشور دیگری وارد کند تا بتواند زمینه اشتغال در کشور خود را افزایش دهد. بانکهای خارجی به شرطی به تولیدکننده ایرانی سرمایه میدهند که 50 تا 60% اجناس مورد نیازاین تولیدکننده ایرانی را تامین کنند و به عبارتی کالاهای خود را به فروش برسانند. یک سرمایهگذارو یا بانک خارجی نیازی به پول ایران در قبال تکمیل پروژه ندارد بلکه وارد پروژه میشود تا راهی باشد که بتواند محصولات کشور خود را به فروش برساند .
پس برای همین است که تاکنون قرارداد فاینانس محکمی بسته نشده است ؟
دقیقاً ، از آن طرف ما در داخل کشور میخواهیم به خودکفایی برسیم که این موضوع خوشبختانه به خاطر تحریمها منجر به رشد اقتصادی ما در زمینه خودکفایی هم شد. تعداد سازندههای صنعت نفت افزایش پیدا کرد و این از افتخارات ماست .
با این رویکرد معتقدیم اگر بخواهیم پروژه ای را فاینانس کنیم فقط باید از محصولات داخلی استفاده کنیم و این موضوع باعث میشود که داخلیها با خارجیها روبروی یکدیگر قرار بگیرند . خارجیها به شرطی وام ارزان در اختیار ما قرار میدهند که ما از محصولات آنها استفاده کنیم چون باید چرخ کارخانه های آنها بچرخد.
این موضوع می تواند برای ما الگو باشد بدین معنی که بانک های ما هم وام با بهره پایین تری در اختیار تولید قرار دهد که چرخه اقتصادی به حرکت درآید اما این موضوع برقرار نیست؛ تسهیلات بانک های داخلی به قدری گران است که تولید هم گران تمام می شود. بنابراین ما از یک سو نمی خواهیم تسهیلات و بهره آن را پایین بیاوریم و از سوی دیگر هم انتظار داریم که سرمایه گذار خارجی به راحتی منابع را در اختیار ما بگذارد.
یکی از موارد ضمانت مالی و اعطای تسهیلات به بخش خصوصی از سوی بانک توسعه صادرات، صندوق توسعه ملی و صندوق ضمانت صادرات شرط استفاده 60 % از محصولات ایرانی است، یعنی اگر شرکتی که در زمینه صدور خدمات فنی و مهندسی فعالیت می کند بخواهد در کشوری پروژه ای را راه اندازی کند به شرطی می تواند از مجموعه های مالی کشور تسهیلات بگیرد که از محصولات ایرانی برای تجهیز کارخانه و تولید در آن کشورها استفاده کند. این موضوع برای تولید کشور حیاتی است و تصمیم درستی است. اما آیا این سرمایه گذارایرانی می تواند از این رویه با انتقال محصولات ایرانی به خارج از کشور استفاده کند و یا مشکلات به قدری زیاد می شود که ترجیح می دهد از قید دریافت تسهیلات از بانک های ایرانی بگذرد؟
در این فرایند برای تولید کننده مسئله کیفیت و قیمت کالا نقش دارد که ممکن است کیفیت کالایی که از کشور دیگری دریافت می کند بالاتر ازمحصول ایرانی باشد و یا از سوی دیگر ممکن است تکنولوژی خارجی که برای ساخت به کار می برد از داخلی ها ارزان تر باشد. یا اینکه دسترسی کالاهای خارجی نسبت به کالایی ایرانی به سهولت صورت بگیرد. همه اینها موضوعات بسیار پیچیده و حساسی است که نمی توان احساسی تصمیم گرفت که الزام باشد تحت هر شرایطی از محصولات داخلی استفاده شود. سرمایه گذار ایرانی در خارج هم قطعا علاقمند است از محصولات ایرانی استفاده کند اما این محصولات باید ارزان تر و با کیفیت تر باشد که برای سرمایه گذار توجیه اقتصادی داشته باشد. شاید خیلی هم به صرفه نباشد که ما در همه بخش های اقتصادی خودکفا شویم به عنوان مثال توربو کمپرسورهای فرایندی نه الزاما توربو کمپرسورهای انرژی در مواردی فقط یک عدد از اینها ساخته می شود. مثلا روتور کمپرسور خاص واحد الفین اراک باید خاص این مجموعه ساخته شود چون بستگی به جرم مولکولی گازی دارد که وارد آن می شود. این چیزی نیست که از آن به تعداد انبوه ساخته وانبار شود چون ممکن است در دیگر مجموعه های تولید میزان گاز وارد شده برای محصول متفاوت باشد و باید برای آنها هم یک کمپرسور خاصی ساخته شود؛ لذا دلیلی ندارد ما در این زمینه خودکفا شویم.در دنیا هم سه تا چهار شرکت تولید کننده توربو کمپرسورهای خاص هستند در حقیقت همه که نباید به دنبال ساخت روتور کمپرسور بروند. می توان از شرکت خاصی آن را تهیه کرد.
اما این موضوع در تولید انبوه برخی ازمحصولات متفاوت است. مثلا توربین هواپیما و یا قطعات خودرو و غیره مواردی است که به دلیل تعدد و اندازه می تواند تولید و انبار شود. اما در مجموع باید نیاز هر پروژه ای مورد بررسی و ارزیابی قرار گیرد. بنده کاملا موافق ساخت و استفاده صد درصدی محصولات داخلی هستم اما درجایی نمی تواند این موضوع به کار گرفته شود و باید از محصول خارجی استفاده شود. به عبارتی در هر پروژه اقتصادسنجی حرف اول را می زند. ایزوله کردن کار درستی نیست باید دید اقتصاد چه می گوید و بر مبنای آن قوانین و مقررات را پیاده کرد نمی توان بخشی را برای تقویت بخش دیگر رها کرد.
منبع: پایگاه خبری تاپیکو