خدمات جاودانه آیتالله هاشمی رفسنجانی در دوران دفاع مقدس، دوران سازندگی و تا امروز در تاریخ معاصر ایران ثبت شده است. به طوری که حرف از توسعه و سازندگی در تاریخ جمهوری اسلامی بدون یادآوری حضور فعال و موثر مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی در این فرایند غیرممکن است.
تامین۲۴/ این موضوع را بسیاری از متصدیان و مسئولان که به نوعی در کنار ایشان در عرصههای مختلف حضور داشتند تایید میکنند. دکتر محمدرضا واعظ مهدوی یکی از این شخصیتهاست. او سابقه حضور در معاونت توسعه مدیریت، همچنین معاونت پشتیبانی وزارت بهداشت و مدیرعاملی سازمان بیمه خدمات درمانی را در کارنامه خود دارد، و در حال حاضر معاون سازمان مدیریت و برنامهریزی کشور است. وقتی از این شخصیت تاثیرگذار سیاسی و اقتصادی حرف میزند، ارادت و شیفتگی در صدایش موج میزند. او را اسوه صبر و مدارا و سمبل تفکر استراتژیک در نظام جمهوری اسلامی میداند و معتقد است گذر از روزهای سخت پس از جنگ، بدون این شخصیت کاریزماتیک و رهنمودهای ایشان بهسادگی میسر نمیشد. واعظ مهدوی حضور در عرصههای مختلف سیاسی، هوش و ذکاوت و تدبیر در سیاستهای آمایش سرزمین، نگاه حمایتگرانه از قشر محروم جامعه را از دیگر ویژگیهایی میداند که آیتالله هاشمی رفسنجانی را بدل به شخصی متمایز و تاثیرگذار در تاریخ جمهوری اسلامی ایران کرده است. شاید اتفاقی باشد که مصاحبه ما درباره کارنامه اقتصادی آیتالله هاشمی رفسنجانی، درست بعد از سفر او به سیستان و بلوچستان انجام شد؛ او اما این اتفاق را به فال نیک میگیرد و این سفر را نوعی یادآوری خدمات ارزنده آیتالله هاشمی رفسنجانی و تلاشی میداند که وی برای رسیدگی به مناطق محروم و رونقبخشی به اقتصاد مناطق حاشیهای و دورافتاده داشت.
شما ازجمله افرادی هستید که از زمان انقلاب و حتی پیش از آن، ارتباط نزدیکی با مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی داشتهاید. از تجربهها و خاطرههایتان در دیدارها و صحبتها یا احیانا همکاریهایتان با مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی بگویید.
مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی اسوه صبر، مقاومت، تدبیر، عقلانیت و سمبل تفکر استراتژیک در نظام جمهوری اسلامی بودند. از عمیقترین و آیندهنگرترین شخصیتهایی بودند که در کشور تا به امروز شناختهایم. اولین آشنایی من با ایشان به سال 56 و به قبل از پیروزی انقلاب اسلامی برمیگردد. تقریبا دو سه روز بود که ایشان از زندان آزاد شده بودند و من که آن زمان دانشجو بودم به همراه تعدادی دیگر از دوستان، از محضرشان وقتی گرفتیم و خدمتشان رسیدیم. همان موقع شور و اشتیاق انقلابی و علاقهای که ایشان به نیروهای انقلابی داشتند زبانزد بود. از ایشان پرسیدیم با این رژیم تا دندان مسلح با مجموعه جنایاتی که کرده و میکند، چه باید بکنیم؟ آیا مبارزه مسلحانه در دستور کار است؟ ایشان در پاسخ سوال هیجانی من، تحلیلی مفصل و جامع در مورد استراتژی انقلاب اسلامی بیان کردند و گفتند که ما مبارزات مسلحانه را محکوم نمیکنیم اما استراتژی پیروزی انقلاب اسلامی را هم بر مبارزات مسلحانه استوار نکردیم و معتقد به آگاهیبخشی اجتماعی و ایجاد امواج مردمی از طریق تظاهرات و بالا رفتن شناخت مردم از ابعاد جنایات رژیم هستیم. توضیح دادند که معتقد هستیم که حتی در برابر نیروهای مخالف و وابستگان رژیم نیز باید موضعی نرم اتخاذ شود، چراکه از این طریق میتوانیم نیروهای رژیم پهلوی را جذب اندیشه انقلابی کنیم، به جای اینکه آنها را در مقابل انقلاب به موضعگیری واداریم. استراتژی ایشان در راستای همان شعار «برادر ارتشی، چرا برادرکشی؟» یا گل دادن به نیروهای مسلح بود.
در مقطع پیش از پیروزی انقلاب، پیش آمده بود که از برنامههای ایشان خصوصا دیدگاههای اقتصادیشان بپرسید؟ از ایشان نپرسیدید اگر انقلاب پیروز شود در حوزه اقتصادی و تولیدی چه برنامهای را در پیش خواهند گرفت؟
ایشان گفتند مطالعات ما نشان میدهد که مدلهای اشتراکی اقتصادی مورد استفاده در شوروی سابق، مدلهای موفقی نبودهاند و لذا قادر به ایجاد انگیزه کار و تولید نیستند. علاوه بر این با استناد به مطالعات متعددی که انجام داده بودند، گفتند که این تجربه در واحدهای تولیدی شوروی هم با تردید مواجه شده است. بنابراین الگوی اقتصادی سوسیالیستی الگوی مناسبی برای اقتصاد ایران بعد از انقلاب نخواهد بود. الگوی سرمایهداری و کاپیتالیستی نیز منجر به افزایش فاصله طبقاتی میشود و مصائب اجتماعی خاصی را شکل میدهد. بنابراین به دنبال پیریزی یک نظام جدید اقتصادی بر اساس آموزههای دینی و اسلامی، نه سوسیالیستی و نه کاپیتالیستی بودند. چند ساعتی در این مورد صحبت کردیم و آیتالله هاشمی رفسنجانی بنیانهای تفکر اقتصادی -انقلابی خود را تبیین کردند. بهخوبی به خاطر دارم که تعدادی از دوستان همراه من، موقعی که از جلسه بیرون میآمدیم، با شگفتی از عمق نگاه، تحلیلهای دقیق و دانش وسیع و تفکر استراتژیک ایشان، که واقعا کمنظیر بود، حرف میزدند.
بعد از انقلاب هم دیدارهای منظمی با ایشان داشتید؟ برای گرفتن راهکارها و تبیین دیدگاهها؟
بله، این دیدارها تا قبل از فوت ایشان ادامه داشت. در سالهای بعد از پیروزی انقلاب، هر زمان که ما از مشکلات موجود انقلاب، احساس دلسردی و ناامیدی میکردیم ملاقاتی ترتیب میدادیم. ایشان هم هربار افقهای بسیار گستردهای را ارائه میکردند و در واقع اینطور بیان میکردند که این مسائل ناامیدکننده جزئی را میبایست در کنار افقهای گسترده در پیشرو مورد توجه قرار دهیم.
به خوبی به خاطر دارم که در سال 60 خدمت ایشان رسیدم و از روند مسائل و تصمیمات اجرایی گلهمند بودم و مشکلاتی را بیان کردم. ایشان بهصراحت بیان کردند که تجربه ما نشان میدهد که هرکسی در کشور طرحی برای اداره کشور و ارتقای مسائل اجرایی و بهبود ساختارهای مدیریتی داشته باشد این طرح دیر یا زود به نتیجه میرسد. به من گفتند شما طرح بیاورید اجرا شدن آن را خود من تضمین میکنم. به ما توصیه میکردند که وسیعتر به مسائل نگاه کنیم. تاکید داشتند که مدیریت کشور با گلایه و غر زدن جور درنمیآید.
آنطور که معلوم است از روزهای دانشجویی که خیلی جوان بودید با ایشان ملاقات داشتید. نگاه ایشان به نیروهای جوان چگونه بود؟
اعتماد و اعتقاد زیادی به توانمندی نیروهای جوان و تازهنفس داشتند. از همه ما میخواستند در جهت سازندگی و آبادانی کشور طرح آماده کنیم و برنامههای اجرایی ارائه دهیم. از همان سالها ایشان بهعنوان یکی از مغزهای متفکر انقلاب شناخته شده بودند و کارها را با اتکا به نیروی جوان و تحصیلکرده و دلسوز جامعه پیش میبردند. اما شاید آنطور که باید و شاید درک نشدند. خاطرم هست در یکی از سخنرانیها، ایشان در پاسخ به مخالفانی که به ایشان انگ سرمایهاندوزی میزدند گفتند: «من شرایطی معمولی دارم؛ یک خانه، یک باغ و یک بلیزر.» اما هجمهها پایان نداشت. بخشی از مردم میگفتند بلیزر ماشین مردمی نیست! اما ما که از نزدیک وضعیت را میدانستیم به دوستان منتقدی که این حرفوحدیثها را ایجاد میکردند گفتیم بیایید برویم بلیزر آیتالله هاشمی رفسنجانی را از نزدیک ببینید. آنها وقتی با یک ماشین آبیرنگ مستهلک مواجه شدند که شاید قیمتش به اندازه یک پیکان هم نبود، به من میگفتند ما فکر دیگری میکردیم و این ماشین خیلی قدیمی و معمولی است. بالاخره این حرفها زیاد بود اما واقعیت امر چیز دیگری بود.
با این پیشدرآمدی که از شخصیت و منش ایشان ارائه کردید، نگاهی کنیم به کارنامه ایشان در زمینه سیاستگذاری برای تنظیم بازار کار و فضای تولید کشور، خاصه سالهای بعد از جنگ و آن زمان که سکان دولت را به دست گرفتند.
چند شاهکار بزرگ در این زمینه از ایشان بر جای مانده است. یکی از آنها، مجموعه خطبههای نماز جمعه است که از سالهای اولین بعد از پیروزی انقلاب تحت عنوان عدالت اجتماعی خوانده میشد. شاید بیش از 40 خطبه نماز جمعه در تمام سالهای 62 تا 72 مستقیما به بحث عدالت اجتماعی از نگاه انقلاب اسلامی و نظام تحقق آن مربوط بود و در آنها ابعاد مختلف نگرش حکومت اسلامی به فقرا، برنامهریزی برای ارتقای مناطق محروم، توزیع عادلانه ثروت و منابع تبیین میشد. یادم هست سال 84، وقتی معاون وزیر رفاه بودم، خدمت ایشان رسیدم و گفتم حلاوت خطبههای عدالت اجتماعی شما هنوز کام ما را شیرین میکند و خاطر ما از آن مباحث خالی نمیشود، ایشان در کمال تواضع گفتند که آن حرفها، حرفهای من نبود حرفهای اسلام بود.
مفهوم عدالت اجتماعی مفهومی شاید دستنیافتنی به نظر برسد؛ یکی از زیرمجموعههای عدالت اجتماعی بالا بردن سطح رفاه است. مصداق این مفهوم در روزهای دشوار بعد از جنگ، روزهایی که اقتصاد وضعیت خوبی نداشت، در رفتار و عملکرد دولت هاشمی رفسنجانی چگونه متبلور میشد؟
ایشان نهتنها در آن سالها بلکه در تمام سالهای حیاتشان، بر مدار عدالت اجتماعی سخن راندند و سیاستگذاری کردند. همانطور که اشاره کردید شرایط بعد از جنگ شرایط خاصی بود. باید روحیه مردم بازسازی میشد و افقهایی از امید به آینده شکل میگرفت. در چنین شرایطی، سیاستهای سازندگی سامان پیدا کرد و در قالب این سیاستها مجموعهای از فعالیتهای اقتصادی و بهخصوص دمیدن امید در فضای اجتماعی و اقتصادی در دستور کار قرار گرفت و صاحبان سرمایه و کارآفرینان، امید و علاقه حضور در صحنه را در خود یافتند. البته در آن شرایط وخیم اقتصادی پس از جنگ، تورم در مقاطعی افزایش پیدا کرد و مسائل اجتماعی مختلفی رخ داد؛ اما دولت آیتالله هاشمی رفسنجانی این عوارض را بهخوبی شناسایی کرد و در سالهای آخر دولت، سیاستهای تعدیلکننده مانند کنترل نرخ ارز، و دیگر کنترلهای بانک مرکزی بر قیمتها در پیش گرفته شد. مجموعه این اقدامات درنهایت توانست آثار تورمی را مهار کند و دوباره شرایط کشور را در شرایط باثباتی قرار دهد. علاوه بر این موارد که منبعث از تصمیمات خاص اقتصادی بود، نقش ایشان در برنامه بسیار دقیق دیپلماسی و سیاسی از اهمیت بسزایی برخوردار است، برنامهای که بعد از حمله صدام به کویت ایشان آن را در پیش گرفت. به این نقش ایشان کمتر پرداخته شده است. آن زمان آیتالله هاشمی رفسنجانی، در کسوت رئیس شورای عالی امنیت ملی وقت ایران، مکاتبات و نامههایی را با صدام بهعنوان رئیسجمهور وقت عراق ردوبدل میکردند. در آن مکاتبات، ایشان مسائل بسیار عمیق دیپلماتیکی را دنبال کردند بهطوری که توانستند قدمبهقدم صدام را به این سمت پیش ببرند که از تمام ادعاهایی که در شروع جنگ کرده بود عقبنشینی کند و رسما قطعنامه 1975 را بپذیرد. درنتیجه این روند، تصمیماتی برای مبادله اسرا اتخاذ شد؛ بازگشت اسرا جشنی ملی را به دنبال خود آورد که مرهمی بر دردها و آلام خانواده شهدا و بستگان آزادگان بود. این مسئله در جهت ارتقای سرمایه اجتماعی و امید و بالندگی بسیار موثر واقع شد.
به بحث ارتقای سرمایه اجتماعی اشاره کردید. بخش بزرگی از اعضای جامعه را کارگران و نیروی کار کشور تشکیل میدهند. نگاه آیتالله هاشمی رفسنجانی به نیروی کار کشور را چگونه ارزیابی میکنید؟
بحث قانون کار در طول سالهای بعد از انقلاب با چالشهای مختلفی مواجه بود و در مقاطعی حتی برخی از مدیران معتقد بهنوعی لیبرالیزه کردن فضای کار بودند، یعنی واگذار کردن نیروی کار و نرخ حداقل حقوق و دستمزد به بازار و اینکه درواقع حمایتهایی که در قانون کار از جامعه کارگری صورت میگیرد به حداقل برسد. ایشان اما کاملا در مقابل این نگاه و دیدگاه ایستادگی میکردند و یقین داشتند که باید جامعه کارگری مورد حمایت قانونی قرار بگیرد. ایشان معتقد بودند که دولت به اعتبار حکمران و پاسخگو بودنش، باید زمینههای حمایت از جامعهای را فراهم کند که ممکن است گاه به حقوق خودشان آگاهی نداشته باشند.
بارها به مسئولان گوشزد میکردند که نیروی کار که عامل اصلی تولید است در جامعه مورد ظلم قرار نگیرد، در عین حال فضایی از امنیت اجتماعی و شغلی هم وجود داشته باشد که در آن هم کارگر و هم کارفرما احساس امنیت کنند. درواقع مدل مد نظر ایشان، که امروز هم بر همین روال است، مشارکت کارفرمایان، کارگران و دولت در ساختارهای بیمه، تامیناجتماعی، شوراهای حل اختلاف کارگری و... و بهنوعی سهجانبهگرایی در روابط کار بود. در نگرش آیتالله هاشمی رفسنجانی، دولت بهعنوان حکمران خوب باید نقش واسطهای را بین گروههای مختلف فعال در فضای کار ایفا کند و زمینههای دستیابی گروههای فقیر و مستضعف به حقوق پایهای خودشان را فراهم کند.
آیتالله هاشمی رفسنجانی طی سالها حضور در عرصههای سیاسی و اقتصادی، خصوصا در سالهای اخیر تاکید زیادی بر بحث ارتقای آگاهیهای اجتماعی داشتند و منشأ تحولات را مردم و آگاهیهای اجتماعی و حضور مردم در صحنه میدانستند. چنین نگرشی از چه اندیشه و آرمانی منبعث میشود؟
این ایده تفسیری از آیه شریف «ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا بانفسهم» است که آیتالله هاشمی رفسنجانی در بسیاری از سخنرانیهایشان به آن اشاره میکردند. یعنی خداوند وضع و حال هیچ قومی را عوض نخواهد کرد مگر آنکه آنها خودشان وضع و حال خودشان را تغییر دهند. ایشان به فهم و شعور جامعه ایمان داشتند و در بسیاری از تصمیمگیریهایشان نظر مردم را لحاظ و آنها را به مشارکت دعوت میکردند. البته در کنار این تفکر به دام عوامگرایی و پوپولیسم نمیافتادند. شاید یکی از مهمترین ویژگیهای شخصیتی آیتالله هاشمی رفسنجانی، که از تفکر استراتژیک ایشان برمیخیزد، مخالفت شدید با عوامفریبی و عوامگرایی در اداره کشور بود. میگفتند که باید در حکومت، مصالح کشور را در نظر بگیریم و برای مردم توضیح دهیم که گاهی مصلحت بلندمدت جامعه با پاسخ به خواستههای کوتاهمدت ایشان منطبق نیست. یادم هست به ما میگفتند که در عرصه بیمههای اجتماعی، جهان بحث بیننسلی بودن بیمهها را مورد توجه قرار داده است و نباید اجازه داد که منابع نسلهای آینده فقط برای رفاه نسل فعلی هزینه شود. درمجموع غیرتی که در مورد حقوق کار، حفاظت از نظام تامیناجتماعی، و پایدارسازی منابع بیمههای اجتماعی به خرج میدادند و همچنین نگرشهایی که به حوزههای دیگر مانند سلامت، آموزش و اهتمامی که در رسیدگی به مناطق محروم داشتند همه از این نگاه برمیخیزد.
به یاد دارم در دوران ریاستجمهوری، سفری به استان سیستان و بلوچستان داشتند. آن موقع دریاچه هامون آب داشت و یک ظهر ایشان برای ناهار از این دریاچه ماهی صید کردند تا به مردم آن منطقه نشان دهند که صنعت شیلات میتواند ارزشافزودهای ایجاد کند و منجر به کار و جذب گردشگر و ارتقای شرایط زندگی شود. البته با اتفاقات اقلیمی آن منطقه و خشکسالیهای گسترده این امر محقق نشد. به هر حال نگاه و عنایت ایشان به مناطقی مثل سیستان، بشاگرد، نهبندان، رودان، جاسک و... حاکی از ضرورت توانمندسازی و ارتقای ظرفیتها داشت.
به طور مشخص در حوزه حمایت از اقشار آسیبپذیر، دولت آیتالله هاشمی در قوانین بودجه، چه سیاستهای خاصی را برای رسیدگی به مناطق محروم لحاظ میکرد؟
به صورت مشخص در تبصره 3 و 53 قوانین بودجه، وام و تسهیلات برای مناطق محروم، جوانان، جانبازان و خانواده شهدا با سود بسیار پایین شبیه قرضالحسنه لحاظ شده بود. بسیاری از جریانات تولیدی و کارآفرینی در مناطق محروم با استفاده از این سیاستهای ترجیحی سامان پیدا میکرد و شکل میگرفت. آیتالله هاشمی رفسنجانی معتقد بود سیاستهای ترجیحی دولت برای انتقال سرمایهها به این مناطق باید سازمان پیدا کند و بسیار به این موضوع توجه میکردند، به طوری که در تمام لوایح بودجه در دوران مسئولیت ایشان و نیز دولت بعد از ایشان نیز این موضوع وجود داشت. ولی در دولتهای نهم و دهم متاسفانه شرایطی ایجاد شد که باعث شد سرمایهگذاری و ایجاد اشتغال و کارآفرینی در مناطق محروم با مشکلات زیادی مواجه شود.
اگر بخواهید شخصیت آیتالله هاشمی رفسنجانی را با یکی از شخصیتهای تاریخی مقایسه کنید ایشان را از لحاظ منش و رویکرد به مردم، سیاستگذاریهای داخلی و خارجی به کدام یک از تاثیرگذاران تاریخ ایران شبیه میدانید؟
مطمئنا امیرکبیر. ویژگی مهم آیتالله هاشمی رفسنجانی مانند امیرکبیر، ارجحیت قائل بودن منافع ملی بر منافع شخصی بود. او نیز مانند امیرکبیر، نسبت به آینده شناخت داشت و برای طراحی و شکلدهی آینده اقدامات و ساختارهای اصلاحی زیربنایی را در کشور شکل داد. آیتالله هاشمی رفسنجانی منافع ملی را بر هرگونه منافع کوتاهمدت ترجیح میدادند و سعی میکردند آینده و منافع ملت را اصل قرار دهند و در این راه از انتقادات، سنگاندازیها، هجمههایی که بعضا آبروی خود و خانوادهشان را نشانه میرفت هراسی نداشتند. شجاعت ایشان در پذیرش مسئولیت جنگ و مشکلاتی که در پایان جنگ رخ داد، بینظیر بود. او از کسانی بود که با تبیین شرایط موجود، تصمیم استراتژیک بزرگ را گرفتند و حتی گفتند که من شخصا حاضرم مسئولیت این تصمیم را برعهده بگیرم. در دیگر مسائل هم زمانی که تشخیص میدادند که کاری به نفع ملت است و مصالح جامعه تصمیم یا سیاستی را ایجاب میکند شجاعانه وارد میدان میشدند. در مورد مسائل بینالمللی نیز شخصیتی ضداستعمار داشتند و علاوه بر این در رفتار با کشورهای همسایه، اعتقاد داشتند که امنیت ملی از طریق روابط برد-برد با همسایگان محقق میشود. بدین صورت است که در دوران ایشان از تنشآفرینی در منطقه و بین همسایگان ایران احتراز میشد. این رفتارها مطابق رفتار امیرکبیر بود. او نیز در مقاولهنامهای که با دولت عثمانی وقت منعقد کرد مرزهای ایران را تثبیت کرد و جلوی جنگ را گرفت و حیثیت و اعتبار کشور را ارتقا داد.
در حیطه سیاستهای فرهنگی نیز آیتالله هاشمی رفسنجانی پیشرو بودند و بهایی که ایشان به اشاعه علم میدادند بینظیر بود. مثلا طرحهای جامع دانشگاهی در برنامه اول توسعه سامان پیدا کرد و به واقع زیربنای رشد آموزش عالی، که امروز افتخار ایران است، را آیتالله هاشمی رفسنجانی بنیان گذاشتند.
حضور مردم در مراسم تشییع پیکر ایشان در نوزدهم دیماه نشان از اقبال مردم به این شخصیت مهم تاریخساز داشت. شما این موضوع را چطور میبینید؟
مردم ما مردم قدردانی هستند و قدر شخصیتهای بزرگشان را میدانند. شاهد این امر را در تشییعجنازههایی که بعد از فوت شخصیتهای خدوم انقلابی برگزار شد بهوفور دیدهایم. امام خمینی (ره)، شهید بهشتی، شهید باهنر، شهید رجایی، و حالا هم مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی. مردم داوطلبانه، بدون اجبار، بر اساس احساس مسئولیت شخصی و با چشمانی پراشک در مراسم تشییع پیکر آیتالله هاشمی رفسنجانی شرکت کردند. گویی پدر خود را از دست داده باشند. این نشانه قدردانی و قدرشناسی مردم است و اینکه بهخوبی شخصیتهای خدمتگزار را تشخیص میدهند.
منبع : هفته نامه آتیه نو
تامین ۲۴توسعه را همراه با عدالت میخواستخدمات جاودانه آیت الله هاشمیدرگذشت آیت الله هاشمی رفسنجانیدکتر واعظ مهدوی سازمان مدیریت