رنگ کیفیتی بصری است که از ظاهر و شکل اشیا در برابر نور ادراک میشود. نویسنده کتاب «زبان تصویر» بر این باور است: «واقعهای روانشناختی، نور و انواع توزیع آن، جذب، پخش و شکست، بیرنگاند، تنها وقتی از طریق ساختار دستگاه بصری گیرندهای بگذرند و توسط مغز ثبت شوند، رنگی مشخص میگیرند.
تامین۲۴/ بنابراین، تجربه رنگ سه منبع اصلی دارد؛ اولی، جسم خام مادی است، انرژی تشعشعیافته و تنظیمشده توسط محیط، دومی اطلاعات به طور مستقیم کسبشده از حواس است و سومی، اطلاعات بهدستآمده از خاطره، شامل احساساتی که یا از طریق نوعی تقابل میان ساختار محرک احساسی حاضر و محرکهای احساسی قبلی برانگیخته شدهاند یا از پیوند مکررا تجربهشده میان یک محرک احساسی و یک واقعه حاصل شدهاند»
رنگها چنان در فکر و جان انسان اثر میگذارند که در مواردی موجب تغییر رفتار آنها میشوند. این تاثیر، در مواردی حتی به تحول در ویژگیهای شخصیتی افراد نیز میانجامد. انسان و رنگ زیرمجموعهای از نظام کل جهان هستی محسوب میشوند، از اینرو، انسان و رنگ در محیط بهطور دائم در تعامل با هم هستند. رنگها چه از نوع طبیعی و چه مصنوعی آنها، بخش میانی مغز را تحریک میکنند و درنتیجه، بر اعصاب و روان انسان اثر میگذارند.
در فضاها و مکانهای شهری نیز هررنگی، احساس و ادراک ویژهای در انسان ایجاد میکند و احساس سردی و گرمی و درنهایت، آرامش و هیجان و... به او میبخشد. معمولا رنگهای قرمز و نارنجی، احساس گرمی و آبی و فیروزهای، احساس سردی را در انسان احیا میکنند. در عین حال، سیری و تندی رنگها نیز در تشدید و احیای این احساس نقشی اساسی به عهده دارند و هرچه رنگها کمسوتر و آرامتر باشند، به همان نسبت سردتر و آرامشبخشترند و هرچه تندتر و پررنگتر باشند، به همان نسبت خشنتر و هیجانزاتر هستند. بنابراین، درمجموع، رنگها را از لحاظ تاثیر روانی میتوان به سه دسته اصلی تقسیم کرد؛ رنگهای خنثی، رنگهای گرم و رنگهای سرد.
«رنگهای خنثی» شامل سیاه، سفید، خاکستری، بژ و قهوهای میشوند. این رنگها در طیف رنگی وجود ندارند و میتوانند اثرات مثبت یا منفی داشته باشند. سفید و سیاه درواقع رنگ محسوب نمیشوند و به همین دلیل نیز در برخی از کاربردها به آنها بیرنگ میگویند. سفید از نگاه هر فرد نشانه خلوص و پاکی است و مشکی نشانه قاطعیت، الزام و رسمیت است.
«رنگهای گرم» شامل رنگهای قرمز، نارنجی، زرد، سبز چمنی و ارغوانی میشوند. رنگهای گرم محرک سیستم عصبی هستند و احساسات را تشدید میکنند. این دسته از رنگها بهوضوح دیده میشوند و توجه هر بینندهای را به خود جلب میکنند.
«رنگهای سرد» شامل رنگهای آبی، بنفش، فیروزهای، سبز مایل به آبی و سبز میشوند. به رنگهای سرد رنگهای ملایم نیز گفته میشود که تاثیر آرامبخش بر انسان دارند. آبی روشن میتواند نشانه صلح و دوستی و آسایش خاطر و آبی تیره، نشانه قـابلیت اعتماد و درستی باشد.
با توجه به چنین ویژگیهایی است که میتوان در یک فضای شهری، برای تهییج و ایجاد تحرک و نشاط همگانی از غلبه رنگهای گرم بهره گرفت و برای ایجاد آرامش و سکون از غلبه رنگهای سرد استفاده کرد.
«براساس این روابط است که میتوان تاثیرات فضایی رنگها را نیز توضیح داد؛ رنگهای گرم را ما نزدیکتر به خود تصور میکنیم، گویی که فضا را تنگ میکنند. با استفاده از این آثار روانی است که میتوان مشخصات ادراکی فضا را تغییر داد. برای نمونه، اگر در یک فضای باریک و طولانی دیوار مقابل را به رنگ نارنجی و دیوارهای طرفین را به رنگ آبی درآوریم، فضا کوتاهتر و عریضتر به نظر میرسد. رنگ نارنجی دیوار مقابل را به ما نزدیکتر نشان میدهد و دیوارهای آبی، دورتر از آنچه هستند به نظر میآیند»
بهرهگیری ماهرانه از رنگ در فضاها و مکانهای شهری، بیآنکه بهعنوان عنصری بیهدف خودنمایی کند، میتواند بر جاذبه محیطی و ادراک آن و همچنین ایجاد سرزندگی، نشاط، تهییج و یا آرامش روحی و احساس امنیت فضایی و القای مفاهیم آموزش شهروندی بیفزاید و برعکس، بیتوجهی به استفاده از آن و یا حتی بهکارگیری نادرست آن در محیطهای انسانی، میتواند آسیبهای روحی قابلتوجهی را به انسان و حتی به جامعه تحمیل کند. استفاده نادرست از رنگ در فضاها و مکانهای شهری، نهتنها جاذبهای ایجاد نمیکند، بر بیهویتی و اغتشاش فضایی میافزاید و منجر به تنش روحی و پرخاشگری شهروندان میشود. همچنین نتیجه فضاهای بیرنگ و خاکستری شهری، ایجاد افسردگی و روانپریشی در شهروندان است.
متاسفانه امروزه بسیاری از شهرها و بهویژه شهرهای کشورمان خاکستری هستند و عناصر رنگی در آنها بیشتر تجلی سیمای خاکستری پلها، ساختمانهای سیمانی و سنگی است و حتی بیشتر درختان سبز آنها از فرط آلودگی هوا رنگ باختهاند و مجالی برای عرض اندام سبزینگی خود نمییابند. شهروندان در برخورد با این نمادهای خشک و خشن تنها با آشفتگی بصری مواجه هستند و آنچه باید در خدمت آرامش روانی شهروندان باشد برعکس عمل میکند. از طرفی هم در این زمینه، هیچگونه اصول و مبانی مدونی برای محیطهای شهری تعریف نشده است تا بتوان بر اساس آن، مدیران و طراحان و حتی مردم را در انتخاب رنگهای مناسب برای محیط زندگیشان هدایت کرد. در این زمینه، اگر رنگ و جلوهای از سیمای رنگی در شهرها مشاهده میشود، تنها بازتابی از ذوق و سلیقه فردی شهروندان و یا برخی مدیران و طراحان است وگرنه هیچ الگو، ضابط و مقرراتی آنها را به رعایت این اصل مهم شهرسازی در کشورمان موظف نمیکند.
امید است با تدوین ضوابط و مقررات مربوط به نحوه استفاده از رنگ در فضاها و سیمای شهری از سوی مراجع ذیربط و بهویژه شورای عالی شهرسازی و معماری ایران، ضمن ایجاد الگوهای مناسبی در این زمینه، رنگ خاکستری از شهرهای کشورمان شسته شود و شهرهایی با هویتهای رنگی ویژه، سرزنده و بانشاط و در عین حال، آرامشبخش داشته باشیم.