
به گزارش تأمین 24 به نقل از روابط عمومی مؤسسه عالی پژوهش تأمیناجتماعی، داستان سیاستگذاری برای زنان سرپرست خانوار در ایران، داستانی غمانگیز از نیات خوب و نتایج شکست خورده است. ما در یک «دور باطل» گیر افتادهایم. این چرخه این گونه کار میکند: دولت، با نیتی مسئولانه، تلاش میکند از این گروه آسیبپذیر حمایت کند. اما ابزار او چیست؟رویکردهــای «خیریــهای» و «ضمانتــی».
دولت قول میدهد که ضامن فعالیت های اقتصادی این زنان باشــد. در نگاه اول، این عالی است، اما در عمل، این رویکرد به جای ساختن شهروندانی مستقل، «وابستگی» را عمیق تر میکند. در همین حال، یک تضاد بزرگ در قلب سیاستگذاری ما وجود دارد. از یک سو، قانونی مترقی مانند «ساختار نظام جامع رفاه» میگوید توانمندســازی (شــامل ابعاد اقتصادی، حقوقی، فرهنگی و سلامت) باید «شــرط منطقی» خروج تدریجی از چتر حمایتی باشد.
از سوی دیگر، قوانین توسعهای مانند برنامه پنجم و ششم، دولت را به «الزام بالشرط» برای «کاهش ســالانه 10 درصدی» حمایت های رفاهی مجبور می کنند. این یعنی ما قبل از آنکه به کســی شــنا یاد بدهیم، او را از قایق نجات به بیرون هل میدهیم.در ایــن میــان، «گروههــای همیار زنان سرپرســت خانوار» به عنوان راهحل متولد شــدند.
این ایده روی کاغذ درخشــان بود: گروهی مبتنی بر «همیاری» و «تعاون اجتماعی». اما در اجرا، این ایده دچار «گذار ناقص گفتمانی» شــد. ما ایده «تعاون محور» را رها کردیم و آن را به یک ابزار «معطوف به بازار» تقلیل دادیم. تمــام هــدف بــه «اشــتغال درآمدزا» و «بلوغ مالی» خلاصه شــد. مــا این زنان را که با انبوهی از مســئولیتهای مراقبتی و خانوادگی دســت وپنجه نرم میکنند، به رقابت در بازاری فرســتادیم که قواعد آن را نمیشــناختند. نتیجه؟ ناکامی در تحقق «مشــارکت اقتصادی شــرافتمندانه» و بازگشــت به همان نقطه اول: مطالبهگری برای حمایت خیریهای.
برای شکستن این چرخه، باید داستان را از نو بنویسیم.
ایــن گــزارش، مــرور نظریه هــای انتزاعــی را کنار می گذارد و به جای اتکا به «مدل های اســباب بازی»، خواســتار ســاختن یک «کلکسیون از تجربه های کلیدی» بر اساس واقعیت های میدانی است.
توصیه سیاستی بنیادین این است: ما باید از «تخصیص پول» به سمت «ایجاد قدرت انتخاب» حرکت کنیم.
متن کامل گزارش «الزامات سیاستگذاری کامیاب رفاهی در حمایت از گروههای همیار زنان سرپرست خانوار» از اینجا دانلود کنید.









