به گزارش تامین 24، این شکاف، دو پیامد متضاد اما همزمان را به همراه داشته: از یک سو، انبوهی از فارغالتحصیلان دانشگاهی با مشکل بیکاری مواجهاند و از سوی دیگر، بخشهای مهم اقتصادی با کمبود جدی نیروهای ماهر دستوپنجه نرم میکنند. در چنین شرایطی این سوال جدی به وجود میآید که این شکاف چگونه پر یا کم میشود؟
آنچه این وضعیت را پیچیدهتر می کند، تغییر ماهیت مشاغل در اثر پیشرفتهای فناورانه است. بسیاری از مشاغل سنتی در حال حذف یا دگرگونیاند و فرصتهای شغلی جدیدی در حوزههای نوین فناوری پدید آمده است. این تحولات، ضرورت بازآموزی و ارتقای مداوم مهارتها را به یک اصل انکارناپذیر بدل کردهاند؛ اصلی که در سیاستگذاریهای آموزشی کشور باید مد نظر قرار گیرد.
ریشه این شکاف را میتوان در چند عامل جستوجو کرد، نخست، نظام آموزشی همچنان بر مدرکگرایی استوار است و دانش نظری را بر مهارتهای کاربردی ترجیح میدهد. دوم، ارتباط ساختاری میان دانشگاهها و بخش صنعت ضعیف و ناکارآمد است، بهگونهای که محتوای دروس با نیازهای واقعی بازار فاصله دارد. سوم، شتاب تحولات فناورانه، نظام آموزشی سنتی را غافلگیر کرده و مانع از همگامی آن با الزامات بازار شده است.
با این حال، راهکارهایی برای مهار این شکاف وجود دارد. تقویت مهارتآموزی از سطوح پایه آموزشی، طراحی برنامههای درسی مبتنی بر مهارت، و ایجاد پیوند واقعی میان مراکز آموزش عالی و صنایع از جمله اقدامات ضروری هستند. همچنین، توسعه آموزشهای کوتاهمدت و دورههای بازآموزی برای نیروی کار شاغل، فرهنگسازی برای عبور از مدرکگرایی، و سرمایهگذاری در حوزه آموزش فناورانه، میتوانند زمینه را برای پر کردن این فاصله فراهم کنند.
این شکاف اگرچه امروز یک چالش است، اما میتواند فرصتی برای بازآفرینی نظام آموزشی و بازتعریف مسیر شغلی نسل آینده باشد؛ به شرط آنکه سیاستگذاران، دانشگاهها و صنعت بهصورت همافزا عمل کنند.