روایت یک عقلانیت دوستداشتنی
دنیای این روزهای ما در مواجهه با خبرهای سیاسی و گزارشهای اجتماعی پروپیمان تا آنجا لبریز میشود که شاید از زندگی خودمان ناامید شویم.
دنیای این روزهای ما در مواجهه با خبرهای سیاسی و گزارشهای اجتماعی پروپیمان تا آنجا لبریز میشود که شاید از زندگی خودمان ناامید شویم.
تامین۲۴/ ممکن است با خواندن این خبرها و حرفها نگاهمان به زندگی تغییر کند. خوب یا بد در مواجهه با هر انتخابات، کاندیداهای ریاستجمهوری گاهی آنچنان خود را به آبوآتش میزنند که انگار اوضاع خیلی قمردرعقرب است. به هر حال آنها برای آنکه ثابت کنند چه برنامههایی برای ما در نظر گرفتهاند، معمولا امروز را نامطلوبتر از واقعیت به ما نشان میدهند و خودشان را برای حضور در عرصه انتخابات توجیه میکنند. ما هم که در معرض یک انتخاب قرار داریم و مدام به خودمان و اطرافمان نگاه میاندازیم و سعی میکنیم شنیدههایمان را با واقعیت اطراف تطبیق دهیم و هر تصویری را باور نکنیم، چه بخواهیم و چه نخواهیم، در چنبره داستانهای سیاسی گرفتار میشویم. حتی عجیبترین آدمهای اطراف ما تبدیل به افرادی میشوند که بحثهای سیاسی از جمعشان پاک نمیشود و گروههای کوچک تلگرامیمان هم حسابی درگیر بحثها و گپ و گفت های سیاسی می شوند.
این روزها را چه بخواهیم و چه نخواهیم باید بگذرانیم، چشمهایمان هم باید باز باشند. اما چطور میشود در کنار این تکرار ناامیدیها شادمان بود؟ چطور میشود تحت تاثیر فضا قرار نگرفت و ذهن را آرام نگه داشت؟ سادهترین راهکار تکیه بر مبانی امنیت پایدار است.
حواستان به گذشته باشد
در آستانه انتخابات، مباحثی که افراد مطرح میکنند، خواستههایشان و دغدغههایشان بزرگ و بزرگتر میشود. شبیه به فرصت یکشبهای برای تغییر به نظر میرسد و به ناگاه امیدها را تا آسمان بالا میبرد. برخی از ما که کاندیداها را میشناسیم و پیشینهای از زندگیشان را میدانیم، تبدیل به معتبرترین منبع میشویم و برخی دیگر سعی میکنیم حواسمان را جمع کنیم و شبیهترین صحبت به دغدغههایمان را پیدا کنیم. اما نکته جالب در این میان این است که گروه دوم معمولا بیشتر احساس ناامیدی را تجربه میکنند و متاسفانه پشیمانی بیشتری از خود بروز میدهند. چهبسا به این خاطر که شنیدههای امروز را نمیتوان دلیلی موجه برای انتخاب در نظر گرفت.
در مدلهایی که شاخصهای امنیت پایدار برای کشورهای درحالتوسعه پیشنهاد میدهد، مباحث پیچیدهتر از واقعیت به نظر میرسند و هر مولفه را میتوان جزئی از دغدغه مردم به حساب آورد. این شاخصها که در کشورهای توسعهیافته چارچوب مشخص و منطقی و واضحی دارند، در کشورهای درحالتوسعه تبدیل به مواردی ریز و کوچک و حتی نامحسوس میشوند. اگر باورتان نمیشود بیایید به تکتک دغدغههای اقتصادی فکر کنیم که هرروز و همهروزه ذهن ما را به خود مشغول میکنند. همان دغدغههای اقتصادی روزمره، از پول نان و شیر و پنیر و گوشت و مرغ گرفته تا دغدغههای اقتصادی بزرگترمان، اجاره خانه و قسط و... تمام این دغدغهها را در میان موارد امنیت پایدار میتوان پیدا کرد. همانطور که شاخص تورم را و مباحث مربوط به بیکاری را. نکته جالب در این میان این است که هر کاندیدا با توجه به وعدههای انتخاباتیاش سعی میکند روی این موارد بیشتر دست بگذارد. باورتان نمیشود؟ نمونهاش همین چند روز پیش، زمانی که یکی از کاندیداها گفت چند میلیون شغل ایجاد میکند و دیگر کاندیدا به او جواب داد که یا خواب دیده یا از مدیریت کشور چیزی نمیداند. درحقیقت در این دیالوگ انتخاباتی، بدون آنکه ما خبردار باشیم، شاخصهای امنیت پایدار مثل یک موج انفجاری در میان کاندیداها ردوبدل شده است و افراد را به دو گروه تقسیم میکند. آنهایی که حرف امروز را باور میکنند و به دغدغه انتخاباتی نگاه میاندازند و آنهایی که نگاهی به پیشینه کاندیدا دارند.
نگاه ناامید را فراموش کنید
ذهن انسان بهسادگی میتواند او را گول بزند. میتواند او را در دنیای ناامیدی محصور کند و برایش داستانهای ناخوشایند بسازد. میتواند با تکرار داستانهای اشتباه و ناامیدکننده، زندگیاش را به حالت بههمریخته و آسیبپذیر بکشاند و حالتی نیمهواقعی از زندگی برایش بسازد. میتواند تمام این موارد را در کنار همدیگر تبدیل به یک بحران کند. یادتان میآید که دکتر کنگرانی به آتیهنو گفت: «افراد اصولا در بیاعتمادی زندگی میکنند.» این ناامیدی است که پایههای بیاعتمادی را مستحکمتر میکند و همه ما به یکدیگر نگاه میکنیم. این نگاه از روی ناامیدی و آغشته به بیاعتمادی را میتوان با یک جمله درمان کرد؛ به ذهن اجازه ناامیدی ندهید و یادتان باشد که شاخصهای امنیت پایدار در زندگی ما وجود دارند و صرفا نیاز داریم این افراد را با تکیه بر این چارچوب محک بزنیم.نمونه واضحش مباحث مربوط به امنیت مرزهای کشور است؛ آنچه برای تمام ما ایرانیها مهمتر از نان شب است. مخصوصا این روزها که آشوبهای منطقهای مثل خوره به روح و جان خاورمیانه افتاده و هرروز یک خبر از راه میرسد.
نکته جالب اینجاست که توان نظامی کشور با حضور این کاندیدا و آن کاندیدا تغییر نمیکند اما برخورد با تهدیدها از سوی هر دولت متفاوت خواهد بود. در روزهای پیش رو کاندیداها مبحث امنیت ملی را بارها به میان خواهند آورند. در این میان، شبیه به مباحث مربوط به اقتصاد، باید حواسمان را به همان مبانی جمع کنیم؛ میخواهیم از راه گفتگو موارد را حل کنیم یا نه؟ این دو رویه که هرکدام از ما در میان اطرافیانمان دیدهایم، حالا در سطح کلان بر زندگیمان سایه میاندازد. پای وزارت امور خارجه را به میان میآورد و ما را به این سوال وامیدارد که چه شد و چه نشد، چه میشود و چه نمیشود. این سوالهای پررنگ ما را به نقطهای خواهد رساند که ذهنمان به جای کمک به ما و به جای آنکه فرصت تعقل به ما بدهد، گولمان خواهد زد و ناامیدی را به زندگیمان وارد میکند. آنجاست که دقیقا در زمان نیاز، دست ما را در حنا میگذارد و به جای آنکه یاریمان کند و تمام موارد را یادآوری، ناامیدی را به روح و جانمان میاندازد. فکر میکنیم آخرش که چی؟
مواجهه فرهنگی با یک اتفاق
هرکدام از ما دغدغههایی داریم. برخی از ما دلمان میخواهد سینما به راه باشد و موسیقی در اوج باشد و ورزش در میان افراد جا بیفتد و برخی دیگر مباحث فرهنگی را زیرچشمی نگاه میکنیم. برخی از ما دلمان میخواهد خودمان را در پارک ببینیم و در شرایطی که با خانواده نشستهایم، امنیت را مشاهده کنیم و نترسیم از اینکه فرزندمان را تا سر کوچه بفرستیم و برخی دیگر کاری به این کارها نداریم. به خودمان میگوییم ما که نان و ماستمان را میخوریم و سرمان را پایین میاندازیم. معمولا در مواجهه با حوصلهسررفتگی فرزندانمان، چارهای بهجز دادوبیداد به ذهنمان نمیرسد و گاهی هم که آستینی برایشان بالا میزنیم، حواسمان به همهچیز هست الا فرزندان. مباحث فرهنگی به همین دلیل ساده چه بخواهیم و چه نخواهیم دغدغه ما هستند و ما را به پیش میبرند. برایمان مهم است که در ذهن و روح ما چه اتفاقی میافتد و دریافتهای فرهنگی اصلیترین خوراک را تشکیل میدهند.
زمانی که این دغدغه ساده را مطرح میکنیم، بدون آنکه روحمان خبر داشته باشد، بازهم خودمان را در چارچوب نظری امنیت پایدار قرار دادهایم. باور کنیم یا نه، در میان موارد پرتعداد مبتنی بر امنیت، امنیت فرهنگی نیز ریشه عمیقی دارد. به همین دلیل است که کاندیداها برای ما از دغدغههای فرهنگیشان صحبت میکنند. از داشتههای فرهنگیشان و از برنامههایی که برای جوانان و نوجوانان دارند. به همین دلیل است که فعالان فرهنگی-اجتماعی شروع به طرح کردن مطالباتشان میکنند و از هر کاندیدا میخواهند نسبت به آنها واکنش نشان دهند. به همین دلیل است که آموزشوپرورش و یادگیری و اوقات فراغت و وزارت ورزش و جوانان و... تبدیل به ارکان اصلی یک بحث میشود. آنچه در این بحث به کمک ما میآید و به ذهنمان فرصت بیشتر میدهد، نه تکیه بر وعدههای انتخاباتی، که نگاه به کارنامه اجرایی و مدیریتی افراد است. نگاهی عمیق که باعث میشود ریشههای اتفاق را به چشم ببینیم. به جای وعدهها به کارنامهها نگاه کنیم و ثبات نظر داشته باشیم. باور این داستان که افراد یکشبه عوض نمیشوند، به کمک ما میآید که تمایزی جدی میان حرف و عمل گذشته افراد قائل شویم و از سردرگمی فاصله بگیریم. در مباحث مربوط به شاخصهای امنیت پایدار این مورد را طور دیگری مطرح میکنند. میگویند در این روز و روزگار، تهدیدهای فرهنگی و اجتماعی را جز با ایجاد فرصتها و قابلیتهای فرهنگی نمیتوان کنترل کرد. خودمانیاش این است که این راه را نمیشود دوید، باید با پای پیاده راه رفت، دید، فکر کرد و ... همین مسئله زمان میبرد.
باور به این ماجرا باعث میشود صحبتهای کاندیداهای ریاستجمهوری را در ظرف زمان بررسی کنیم و ببینیم کدام یک به واقعیت نزدیکتر است.به همین دلیل است که پیشنهاد میکنیم در این روزها که هیاهوی انتخاباتی تمام شهر را میگیرد و آدمها مدام با یکدیگر وارد بحث میشوند، نه کنارهگیری کنید و نه با ناامیدی به اطراف نگاه کنید. میتوانید یک گوشه بنشینید و دغدغههایتان را روی کاغذ بیاورید و سپس به صحبتهای هر کاندیدا فکر کنید. ببینید که دغدغههایتان تا چه اندازه با کارنامه افراد تطابق دارد و به جای آنکه صرفا وعدهها را ببینید، به پیشینه افراد نگاه بیندازید.
منبع : هفته نامه آتیه نو / نگار مفید