
رفاه زیر سُرُم!
طرف حساب کردن سازمان تامین اجتماعی با سازمان بهداشت جهانی مثل این است که برای استقبال از مسافری که با هواپیما آمده است بروی ایستگاه قطار!
طرف حساب کردن سازمان تامین اجتماعی با سازمان بهداشت جهانی مثل این است که برای استقبال از مسافری که با هواپیما آمده است بروی ایستگاه قطار!
رضا خراسانی
خبرنگار
تامین ۲۴/ به یکی گفتند: اوهوی! بیا این یک قران را بگیر، این بار را بگذار روی کولت و ببر پشت فلان کوه تحویل بده! طرف هم جواب داده بود: به پول زیادتان بیایم، به راه نزدیکتان، یا به زبان خوشتان؟ حالا حکایت طرح تجمیع بیمه هاست که معلوم نیست چرا پس انداز کسانی که سال های سال با پینه های دستشان، حق بیمه خودشان و زن و بچه شان را پرداخت کرده اند، قرار است با بیمه کسانی مشترک شود که نه به مبلغ و نه به سال، به اندازه آنها حق بیمه پرداخت نکرده اند. بی خود نیست که شاعر شهیر معاشر! گفته:
آن که بر در می کوبد این وقت روز
به بردن دفترچه بیمه آمده است
دفترچه را در پستوی خانه نهان باید کرد!
البته این روزها کارشناسان حوزه بهداشت و سلامت مدام دلایل ضرورت تجمیع بیمه ها را مطرح می کنند که حرف هایشان تا حدی درست است، اما طبیعتا حرف های من از حرف های آنها درست تر است. منظورم این است که به طور کلی همه معتقدند نظرشان از نظر بقیه درست تر است. علی ای حال به نظر من طرح تجمیع بیمه ها به این دلایل موفق نخواهد بود:
اول: برای موفق شدن یک طرح، باید برای آن برنامه ریزی کرد. مثلا دولت قبل برنامه ریزی کرد تا سازمان برنامه ریزی کشور را تعطیل کند که موفق هم شد. یا برنامه ریزی کرد تا با ادغام وزارتخانه ها، دولت را کوچک کند که کرد، یعنی سه «وزارت کار و امور اجتماعی»، «وزارت تعاون» و «وزارت رفاه و تأمین اجتماعی» را ادغام کرد. البته ساختمان های این وزارتخانه کم نشد بلکه همه شدند ساختمان های وزارتخانه جدید «تعاون، کار و رفاه اجتماعی»، کارمندان آن سه وزارت خانه هم کم نشدند بلکه الان همه شان کارمند وزارتخانه جدید هستند. این قضیه در مورد وزارتخانه های جهاد سازندگی و کشاورزی و هم چنین وزارت خانه های راه و ترابری و مسکن و شهرسازی هم اتفاق افتاد که نه ساختمان هایشان کم شد نه پرسنل و حقوق بگیران دولتی شان. از همه آن تلاش ها برای کوچک کردن دولت، فقط دو سه تا وزیر کم شد که در جای خودش برای دولت قبل پیشرفت قابل ملاحظه ای بود. حالا از اصل مطلب دور نشویم: منظورم این بود که باید بر اساس قوانین و ظرفیت های موجود برنامه ریزی کرد. همه قوانین بالادستی هم می گویند باید حجم دولت کاسته شود نه این که یک وزراتخانه بیاید و تصدی اموری که دولتی نیستند، مثل صندوق تامین اجتماعی را هم بر عهده بگیرد.
دو: برای گسترش رفاه اجتماعی و تنظیم روابط کار و کارفرما و همچنین بیمه گذار و بیمه شونده، باید کارشناسان متخصص آن حوزه تصمیم گیر باشند. اگر برای طرح های اجتماعی، متخصصان گوش و حلق و بینی، جراحان چشم، کارشناسان ارولوژی و متخصصان لاپارسکوپی نظر بدهند، نتیجه به بستری شدن رفاه اجتماعی می انجامد.
سه: در یک سیستم رفاه اجتماعی مبتنی بر اقتصاد متعادل، باید هر کسی به میزان پرداختی خودش، یا کارفرمایش یا دولت (که به جای او پول می دهد) خدمات بهداشتی، رفاهی، بازنشستگی و مستمری دوران پیری و کهولت دریافت کند، نه این که اندوخته بیمه شدگان، احیانا خرج امور جاری یک وزارتخانه دیگر شود.
چهار: قوانین خدمات بیمه ای، بهداشتی و درمانی باید بر اساس نیاز بیمه شوندگان کشور تنظیم شوند، نه براساس نیاز مالی ارائه دهندگان خدمات به بیمه شدگان.
پنج: می گویند اول یک سوزن به خودت بزن بعد یک جنجر به دیگران! وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی که خودش بخشی از دولت است باید اول سراغ ادغام بیمارستان ها و مراکز درمانی وزارتخانه ها و سازمان ها و شرکت های دولتی مثل نفت، بانک ملی و ... که از بیت المال تغذیه می شوند برود و وقتی نتایج خوب و مثبت ادغام بیمه های دولتی بر همه اظهر من الخورشید وسط ظهر تابستان شد برود دنبال تجمیع بقیه صندوق های بیمه؛ نه این که اول از همه عدل بیاید سراغ سازمان های بیمه گر اجتماعی که منابعشان از جیب مردم و به عبارتی حق الناس است.
شش: طرف حساب سازمان تامین اجتماعی ما در جامعه جهانی، اتحادیه بین المللی تامین اجتماعی (ISSA) است و خود این اتحادیه هم زیر مجموعه سازمان بین المللی کار (iLO) است و نه سازمان بهداشت جهانی (WHO). طرف حساب کردن سازمان تامین اجتماعی با سازمان بهداشت جهانی مثل این است که برای استقبال از مسافری که با هواپیما آمده است بروی ایستگاه قطار!