نتایج تحقیقی که دو سال قبل، در تهران و با پرسش از ٢٥٠٠ مرد کارتنخواب و با هدف بررسی تاثیر ارایه خدمات پیشگیرانه در سنین اوج تمایل به مصرف مخدرها و روانگردانها انجام شد، نشان داد که به شرط ارایه به موقع این خدمات، سوق یافتن معتادان به کارتنخوابی، ٣/٢٧ درصد کاهش مییابد.
تامین ۲۴/این تحقیق توسط جمعیت خیریه «تولد دوباره» و با عنوان «تاثیر تحریمها در تغییر الگوی مصرف در ایران» انجام شد و معتادان کارتنخواب مراجعهکننده به مراکز گذری کاهش آسیب اعتیاد، کارتنخوابهای حاضر در پاتوقهای مصرف و کارتنخوابهای تحت پوشش خدمات سیار این انجمن غیردولتی، به سوالات معمول درباره نخستین بار مصرف، سن شروع مصرف و سن و سال آغاز کارتنخوابی پاسخ دادند که بنا بر نتایج به دست آمده از پاسخ بیماران به این پرسشهای عمومی، طی ٣٠ سال گذشته، فاصله نخستین بار مصرف مواد تا نخستین تجربه کارتنخوابی فرد، بهطور میانگین ١٢ سال بوده است.
اما بررسی نتایج گروه دیگری از سوالات، هشدار جدیتری را مطرح میکند. در حالی که اغلب کارتنخوابها، تجربههای متعدد از درمانهای نگهدارنده، سپری کردن دورههای درمان کوتاهمدت در کمپهای اقامتی و حتی درمان اجباری در اردوگاههای بازپروری طی دوران اعتیاد و حتی پیش از کارتنخوابی و طرد شدن از خانه و خانواده دارند، تحلیل پاسخ کارتنخوابهای مورد سوال در این تحقیق، نشان میدهد که در صورت ارایه خدمات درمانی طی ٥ سال اول مصرف، کارتنخواب شدن بیمار، ٤ سال به تاخیر افتاده اما در صورت ارایه همین خدمات در ٥ سال دوم مصرف، کارتنخواب شدن معتاد، فقط یک سال به تاخیر میافتد. علت این معضل که به افزایش هزینههای اقتصادی و اجتماعی بر دوش دولتها منجر میشود، شدت یافتن مصرف بیماران است. آنچه که بهبودیافتگان، از آن با اصطلاح «تخریب» یاد میکنند، یادآوری ایامی است که به دلیل مقاوم شدن به ماده موثره مخدر یا روانگردانی که به آن وابسته شده بودند، میزان وعدههای مصرف را تا دو الی ٥ گرم مواد مخدر یا روان گردان در یک روز افزایش دادهاند. یکی از مهمترین دلایل مقاوم شدن به ماده موثره، افزایش ناخالصی مواد مصرفی و کاهش خلوص ماده مخدر یا روانگردان است؛ حربه کارآمد شبکههای قاچاق طی سالهای اخیر برای تشدید وابستگیمصرفکنندگان.
عباس دیلمی زاده؛ مدیرعامل جمعیت خیریه تولد دوباره، در گفتوگو با «اعتماد»، هشدار این تحلیل را چنین تشریح میکند: «متولیان سلامت معتقدند که در صورت توسعه برنامههای سلامت و رفاه اجتماعی، میتوانند نمره قابل قبولی کسب کنند. این اتفاق ممکن خواهد بود مشروط بر آنکه بر اثر تاثیر این برنامهها، فرد معتاد بعد از ١٠ سال اعتیاد، به کارتنخوابی برسد اما اگر این زمان به کمتر از ١٠ سال رسید، این اتفاق برای نظام سلامت و رفاه اجتماعی هشداردهنده است. در مرور وضعیت اعتیاد در ایران، میبینیم که طی سالهای ١٣٦٠ تا ١٣٨٨، جامعه معتادان ما دچار سقوط شده چون فاصله نخستین مصرف تا کارتنخواب شدن، کاهش چشمگیری داشته اما این کاهش و سقوط، به دلیل شیوع مصرف نبوده بلکه ناشی از شدت مصرف است و طی این سالها، شدت مصرف در معتادان افزایش داشته و به همین دلیل، فرد به کارتنخوابی رسیده. اما در سوی مقابل و در این بازه زمانی هم، نهادهای مسوول دولتی قادر به کنترل شدت مصرف نبودهاند.
بنابراین، اگر در دهه ٨٠، فاصله بین نخستین مصرف تا کارتنخواب شدن یک معتاد، ٢ الی ١٠ سال طول میکشیده، طی سالهای ١٣٧٠ تا ١٣٩٤، نرخ بروز کارتنخوابی سه برابر افزایش یافته و همزمان، فاصله نخستین مصرف تا نخستین تجربه کارتنخوابی هم رو به کاهش گذاشته است.»
آنچه که دیلمیزاده را از بابت ناتوانی دولتها درکنترل شدت مصرف، نگران میکند، اشارهای به تغییرات مشهود در اجرای تاکیدات اصلاحیه قانون مبارزه با مواد مخدر است. قانونی که آذر ١٣٨٩ به تصویب و مرحله اجرا رسید و قرار بود، درمان داوطلبانه تحت نظارت مراجع قضایی، نسبت به درمان اجباری و روشهای حذفی و سلبی در اولویت باشد اما مسوولان وقت در بدنه دولت، ترجیح به اولویت دوم دادند و ماده ١٦ این قانون که بر دستگیری و انتقال معتادان خیابان خواب به اردوگاههای بازپروری در صورت تمکین نکردن بیمار نسبت به درمان داوطلبانه تاکید داشت، به سرفصل اقدامات متولیان کنترل اعتیاد تبدیل شد.
به موازات این تغییر رویکرد که مخالفت گسترده فعالان غیردولتی عرصه حمایت و درمان معتادان بیپناه را در پی آورد، اعتبارات برنامههای کاهش آسیب اعتیاد هم در حد قابل توجه کاهش یافت، آنچنان که مراکز گذری کاهش آسیب اعتیاد از ابتدای سال ٩١، با مشکلات جدی در ارایه برنامههای درمانی و حمایتی و کمبودهای چالشساز در اقلام پیشگیری و کنترل آسیبهای اعتیاد خیابانی مواجه شدند. نتیجه این اقدامات غیرکارشناسانه، گسترش زیرزمینی شدت اعتیاد بود که در مدت کوتاهی به سطحی قابل مشاهده و هشداردهنده رسید.
مردان کارتنخواب در حصار فقر
فقر، واقعیت غیرقابل تردید گره خورده به لایههای اعتیاد است. ناتوانی و افت کارایی فرد بر اثر اعتیاد، فروریختن ساختارهای اقتصادی خانواده و فرد را به دنبال دارد و مردان معتاد که با شدت یافتن مصرف، توان سرپرستی و نان آوری و صیانت از چارچوبهای اقتصادی خود و خانوار تحت تکفل را از دست میدهند بهشدت در معرض تهدید طرد شدن از خانه و کانون خانواده قرار دارند. (در نتایج ارزیابی سریع وضعیت اعتیاد RSA که سال ١٣٨٦ انجام شد و ٧ هزار و ٧٦٩ معتاد خیابان خواب، زندانی یا مراجعهکننده به مراکز درمان را به عنوان جمعیت نمونه تحقیق قابل تعمیم به سراسر کشور مورد پرسش قرار داد، ١/٣٠درصد معتادان مورد مصاحبه، شغلی نداشتند و ١٠درصد، به علت اعتیاد از کار خود اخراج شده بودند.) مردان کارتنخواب، پیر و جوان، در تمام دنیا، فقیرترین اقشار جامعه به شمار میآیند. بیمارانی که به علت از دست دادن اوراق هویت، از دریافت هرگونه مزایای شهروندی محروم میشوند، برای تامین هزینه مواد مصرفیشان دست به خرده بزههای کم مایه میزنند و جبر در چشم پوشی از حداقلهای زندگی به بهای تامین هزینه مواد مصرفی، آنها را به اشباح متحرکی تبدیل میکند که مخدرها و روانگردانها، تنها عامل تداوم حیات کوتاهمدتشان است. فقر، اعتیاد و کارتنخوابی، حلقههای به هم پیوسته زنجیری هستند که فقط با اراده داوطلبانه بیمار، در سایه پررنگ حمایتهای مادی و معنوی دولتها و نهادهای غیردولتی از هم گسسته میشود.
نتیجه تحقیق جمعیت خیریه تولد دوباره، واقعیت فقر ناشی از کارتنخوابی را اینگونه روایت میکند که دهکبندی اقتصادی یک میلیون و ٣٢٥ هزار معتاد دایمی شناسایی شده در پیمایش ملی اعتیاد سال ١٣٩٠ (که همهشان هم کارتنخواب و بیکار نبودهاند) نشان داده که طی دو دهه اخیر و به دلیل افزایش شدت مصرف، دهکهای ٧ و ٨ به ردههای پایینتر سقوط کرده و این سقوط هم، دلیل دیگری بر سوق یافتن بیماران به سمت کارتنخوابی بوده است. این روایت، هشدار دوباره بر کاهش چشمگیر فاصله نخستینبار مصرف تا نخستین تجربه کارتنخوابی به دلیل طرد از خانواده دارد و تاکید میکند که سقوط رده دهکهای اقتصادی در جمعیت معتادان به دلیل شدت مصرف، عامل موثری در کاهش فاصله نخستین مصرف تا کارتنخواب شدن معتاد از ١٦ سال به ٩ سال بوده است.
دیلمیزاده، سقوط دهکهای اقتصادی مصرفکنندگان به فقر را از هشدارهای مهم این مطالعه میداند و در توضیح راهکار پیشگیری از شدت یافتن آسیب اعتیاد میگوید: «ثبات دهکهای اقتصادی مصرفکنندگان مواد در یک دوره زمانی ٥ الی ١٠ ساله، به معنای مدیریت مصرف است. مدیریت مصرف یعنی جلوگیری از رشد نرخ بروز فقر و کارتنخوابی در گروههای مصرفکننده مواد. در حالی که سقوط یک معتاد به دهکهای پایینتر و ابتلا به فقر به دلیل اخراج از محل کار و از دست دادن شغل، شرایط جدیدی ایجاد میکند که از جمله این شرایط، اجبار خانواده به طرد معتاد از کانون خانه است و البته این سقوط باعث تحمیل هزینههای بسیار زیادی به جامعه است چون جامعه، هزینههای مادی و معنوی ناشی از کارتنخواب شدن این فرد را متحمل خواهد شد. ایجاد و اداره گرمخانهها و مراکز کاهش آسیب اعتیاد و کلینیکها و کمپهای درمان، اگرچه وظیفه و برعهده شهرداری و وزارت بهداشت و سازمان بهزیستی است، اما هزینه این فعالیتها و خدمات از طریق پرداخت عوارض و مالیات توسط مردم و صنایع تامین شده است. به هر اندازه این هزینهها کاهش پیدا کند، دولت درآمد مازاد را برای رفاه عموم جامعه صرف خواهد کرد. پیشگیری صرفا به معنای مداخله پیش از ورود به دایره بحران نیست. حتی در زمانی که فرد دچار بحران شده، میتوان اقداماتی را در دستور کار قرار داد که دایره بحران از آنچه هست گستردهتر نشود. جلوگیری از اخراج کارگر یا کارمند معتاد از محل کار، همان مداخله پیشگیرانه برای جلوگیری از سقوط معتاد به دهک پایینتر و طرد از خانواده و جامعه و کارتنخواب شدن اوست که میتواند در کاهش بروز کارتنخوابی موثر باشد.»
در بخش دیگری از تحقیق انجام شده توسط این انجمن غیردولتی، پرسش دیگری مورد بررسی قرار گرفته است. پرسشی که هدف اصلی این تحقیق بوده و به شرط توجه متولیان کنترل اعتیاد به نتایج آن، میتواند در کاهش بروز اعتیاد و حتی کاهش شدیدترین تبعات ناشی از اعتیاد موثر باشد. ٢٥٠٠ مرد کارتنخواب، در این تحقیق به پرسشی پاسخ دادند که نتیجه حاصل از پاسخها، مشخص میکرد که ارایه به موقع خدمات پیشگیرانه، بروز اعتیاد و به دنبال آن، بروز کارتنخوابی را تا چه اندازه به تاخیرمیاندازد؟
دیلمیزاده در تشریح نتایج پاسخ دهی معتادان کارتنخواب به این پرسش میگوید: «ما تحقیقات زیادی در خصوص نخستین بار مصرف نداریم. در ایران و سایر کشورها، عموما علت نخستین بار مصرف بررسی شده است. ما در این مطالعه بر اساس مدلهای آماری متوجه شدیم که توزیع شکلی نخستینبار مصرف، از یک مدل آماری به نام تابع خطر تبعیت میکند. بر اساس تابع خطر که نشاندهنده میزان خطر بروز یک مشکل در زمانها و سنین متفاوت است، از حدود سنین ١٢ الی ١٣ سالگی تا حدود ٢٤ سالگی، اشتیاق به مصرف مواد در افراد بهشدت افزایش پیدا میکند و در این فاصله سنی، با افزایش بسیار تند شیب نمودار مواجهیم اما از سن ٢٤ الی ٢٥ سالگی، این اشتیاق به تدریج کاهش یافته و به یک ثبات میرسد تا در نهایت از حدود ٣٥ سالگی با فرود شیب خطر مواجه میشویم.
رصد اوج و فرود نمودار به خوبی نشان میدهد که در چه مقطع سنی باید برای پیشگیری از نخستینبار مصرف اقدام کنیم. بسیاری از مسوولان بر لزوم ارایه خدمات پیشگیرانه در سنین نوجوانی و جوانی تاکید دارند اما من این لزوم را با توجه به نتایج تحقیقی که انجام دادیم، از منظر کاهش آسیب اعتیاد توجیه میکنم. به این معنا که حتی در صورت ارایه خدمات پیشگیری از مصرف، ممکن است افراد به سمت مصرف مواد تمایل پیدا کنند اما این تمایل، به معنای شکست نیست. به این دلیل که با ارایه این خدمات پیشگیرانه و تاخیر انداختن در بروز مصرف، باعث میشویم فرد، به جای آنکه در سن ١٢ سالگی تجربه نخستین مصرف را داشته باشد، در سن ١٥ سالگی رو به مواد بیاورد. این تاخیر سه ساله در بروز مصرف، احتمال شدت اعتیاد که چیزی جز کارتنخوابی نیست را، حدود ٣/٢٧درصد کاهش میدهد. بنابراین، سرمایهگذاری بر ارایه بهنگام خدمات پیشگیرانه این شانس را به ما میدهد که در آینده، با معتادانی سروکار داشته باشیم که شدت کمتر اعتیاد را تجربه کنند و در پی آن، کاهش عوارض کارتنخوابی هم، هزینه کمتری داشته باشد. خدمات پیشگیرانه نباید صرفا بر کاهش مصرف یا منع مصرف معتاد متمرکز باشد، بلکه باید بر به تاخیر افتادن بروز مصرف با هدف کاهش بروز شدت اعتیاد و کارتنخوابی در آینده هدفگذاری کند.»
از ابتدای دهه ٨٠ و پس از موافقت رییس وقت قوه قضاییه با اجرای برنامههای کاهش آسیب اعتیاد، شبکه قاچاق مواد مخدر با مشاهده نتایج موفقیت آمیز این برنامهها که در مدت کوتاهی به کاهش قابل توجه شدت اعتیاد (مصرف تزریقی مواد مخدر) بر اثر هدایت داوطلبانه بیماران به دریافت خدمات حمایتی و درمانی در مراکز گذری کاهش آسیب اعتیاد DROP IN CENTER / DIC و خدمتدهی تیمهای سیار خدمات کاهش آسیب OUTREACH منجر شد، تنوع مواد موجود در بازار مصرف تغییر کرد. بر اساس نتایج دومین ارزیابی سریع وضعیت اعتیاد در کشور که سال ١٣٨٣ انجام شد و میانگین تعداد معتادان کشور را یک میلیون و ٥٠٠ هزار نفر برآورد کرد، شیوع مصرف تریاک در ایران ٨/٥٢ درصد و شیوع مصرف هرویین ٧/٢٠ درصد بود (شیوع مصرف تزریقی مواد مخدر ٥/٢١ درصد گزارش شد) اما گزارشی از مصرف کراک (کراک افغانی) و شیشه ثبت نشد. سه سال بعد، ارزیابی جدید، تعداد معتادان را ٨٠٠ هزار الی یکمیلیون و ٢٠٠ هزار نفر اعلام کرد، شیوع مصرف تریاک در کشور، ٣٤درصد و شیوع مصرف هرویین ٢/١٩درصد بود اما در سوی مقابل، شیوع مصرف کراک ٦/٢٦ درصد و شیوع مصرف شیشه ٦/٣درصد گزارش شد ضمن آنکه ٥درصد معتادان کشور کارتنخواب شده بودند. مقایسه این دو تحقیق رسمی، یک هشدار جدی مطرح میکرد؛ کراک وارد شده به بازار مصرف ایران مقدمهای برای فعالیت شبکه قاچاق در تولید موادی با ترکیبات هرچه مخربتر بود چنانکه کراک موجود در ایران که با نام کراک افغانی و هرویین فشرده شناخته میشد، به دلیل ترکیب با ناخالصیهای دیگر، اثرات تخریبی شدیدتری بر مصرفکننده داشت.
در حالی که نیمه دهه ٨٠، کراک در بازار ایران به پایینترین قیمت خود رسیده بود، تولید زیر زمینی شیشه با مدلسازی از آمفتامین تولید شده در بازار آسیای جنوب شرقی، نخستین آزمون و خطای خود را میگذراند. از نیمه دهه ٨٠، هشدار فعالان غیردولتی مبارزه با اعتیاد درباره شیوع تدریجی مت آمفتامین در ایران، به سطح رسانهها رسید. هشداری که چندان جدی گرفته نشد تا سال ١٣٩٠ که رییس پلیس مبارزه با مواد مخدر وقت، از شناسایی آشپزخانههای تولید شیشه در مناطق جنوب و جنوب غرب تهران خبر داد. در شیوعشناسی ملی اعتیاد که سال ٩٠ و به سفارش ستاد مبارزه با مواد مخدر انجام شد و تعداد معتادان کشور را یک میلیون و ٣٢٥ هزار نفر ثبت کرد، شیوع مصرف تریاک در کشور ٠٢/٥٢ درصد، شیشه ٢/٢٦ درصد، کراک ٩٤/١٥ درصد و هرویین ٧٧/٩ درصد گزارش شد.
دیلمیزاده توضیح میدهد از آنجا که در این تحقیق، معتادان کارتنخواب از بابت نوع ماده مصرفی مورد سوال واقع نشدهاند، در حال حاضر پاسخ دهی به تفاوت تاثیر خدمات پیشگیرانه بر کاهش احتمال بروز اعتیاد و کارتنخوابی در مصرفکنندگان مواد مخدر یا روانگردان (اپیویید یا آمفتامین) و حتی الکل مد نظر نبوده بلکه هدف، دستیابی به بهترین مدل برای مدیریت اعتیاد است و میافزاید: «نتیجه این مطالعه به ما نشان داد افرادی که به تازگی وارد چرخه کارتنخوابی شدهاند، در مقایسه با همتایان خود در دو دهه قبل، در زمان کوتاهتری به کارتنخوابی و شدیدترین نوع اعتیاد رسیدهاند. البته در میان افرادی که به پرسشهای ما پاسخ دادند، کسانی هم بودند که نخستین تجربه مصرف تا نخستین تجربه کارتنخوابیشان، ٢٥، ٣٠ و حتی ٣٢ سال فاصله داشته است اما در کنار این افراد، با مردانی هم صحبت کردیم که در نخستین سالهای مصرف گرفتار کارتنخوابی شده بودند که البته تعداد این افراد، بسیار بیشتر بود.»