تامین ۲۴/اما در رویکردهای نوین اقتصادی، مسئله فقر صرفا به موضوع درآمد و پول مربوط نمیشود. جنبههای دیگری وجود دارد که با توجه به آنها میتوان مسئله فقر را توضیح داد. ازجمله این جنبهها میتوان به شاخصهای بهداشت، سواد، تبعیضهای قومیتی، جنسیتی و سوءتغذیه اشاره کرد.
اولین نشانه برای بروز چنین بحثی، دغدغه اقتصاددانانی بود که بر توزیع عادلانه درآمدها توجه داشتند. پیرو این دغدغه برای توزیع عادلانه درآمدها دو راهحل مطرح شد. راهحل اول این بود که توزیع درآمدها به شکل خودکار در جامعه برابر خواهد شد و دومین راهحل به حمایت از فقرا به صورتهای مختلف همچون یارانه و سهمیهبندی اشاره داشت. با توجه به وضعیت فقر در کشورهای ثروتمند، اقتصاددانانی همچون آمارتیاسن و محبوب الحق (بنیانگذار گزارش توسعه انسانی سازمان ملل) دریافتند که توجه صرف به درآمدها برای کاهش فقر نمیتواند ابعاد مختلف فقر را از بین ببرد. آنان بر شرایطی که افراد فقیر بتوانند با توجه به موقعیتها شرایط خود را تغییر دهند تاکید کرده و از آن بهعنوان «قابلیت» یاد کردند. طبق متن مقاله یادشده، مطالعات بانک جهانی نیز بر این موضوع تاکید دارد و آن را با عنوان «هراس از آینده و سقوط بیشتر فقرا» مطرح میکند. این متن فقر قابلیتی را در سه جهت «تعریف، ارزشگذاری و سیاستگذاری» با فقر درآمدی مقایسه میکند.
فقر، بالفعل کردن استعدادها
طبق نظر پرفسور آمارتیا سن، «قابلیت» به معنی توانایی انتخاب وضعیتهای مختلف توسط افراد برای برونرفت از مشکل است. این انتخاب بسته به شرایط محیط و فرد و با توجه به مطلوبیت مورد نظر برای افراد متفاوت است. یعنی باید برای افراد موقعیت انتخاب وجود داشته باشد. مثلا فردی که مایل است از طریق کسب سواد معیشت خود را تامین کند باید موقعیت انتخاب چنین شغلی برای او فراهم باشد. با توجه به این تعریف افرادی که نتوانند تواناییهای بالقوه خود را به فعل درآورند فقیر محسوب میشوند. مانند فرد باسوادی که دارای شغلی است که آن شغل به سواد چندانی نیاز ندارد و نمیتواند از قابلیت سواد خود به نحو دلخواه خویش استفاده کند. یا مانند فردی که قادر نیست درآمد متعارفی را برای رفع نیازهای اولیه خود کسب کند. این در صورتی است که فقر درآمدی افراد را نسبت به هم و صرفا با توجه به میزان ثروت آنها با یکدیگر مقایسه میکند. در این رویکرد افراد پولداری که موقعیت باسواد شدن را ندارند فقیر محسوب نمیشوند. تعریف اینگونه از فقر باعث میشود ارزشگذاری و سیاستگذاری در مورد آن دچار تغییرات بنیادی شود. بهطور مثال در دیدگاه درآمدی، موضوع حمایت از فقیران به یارانه و سوبسید منتهی میشود در حالی که این افراد دچار جنبههای دیگر فقر نیز هستند. اقتصاددانان جدید معتقدند این سیاستها دارای کاستیهای فراوانی است، ازجمله این کاستیها نادیده گرفتن مظاهر غیردرآمدی فقر، نادیده گرفتن تفاوتهای فردی و خانوادگی، چارهسازی برای فقر زودگذر و بیتوجهی به فقر مزمن است. همچنین اینکه این رویکرد بهبود درآمدها را به صورت پایدار تامین نمیکند.
چرا بررسی فقر از دیدگاه «قابلیت» اهمیت دارد؟
چند دلیل برای تغییر نگاه نسبت به فقر وجود دارد. اول اینکه ماهیت و علل فقر از دیدگاه قابلیت بهتر شناخته میشود. دوم شناخت عواملی است که ممکن است فقر را به وجود آورند مانند بلایای طبیعی که در نگاه درآمدی به آنها توجه نمیشود. دلیل سوم اینکه تصور اشتباه تبدیل درآمد به قابلیت اصلاح خواهد شد، یعنی هر شخص با درآمد بالایی قاعدتا از دامنه شمول فقر بیرون نرفته مگر شاخصهای دیگر فقر را نیز پشت سر گذاشته باشد. چهارم اینکه رشد شاخص نهادی مانند سواد منجر به بهبود وضعیت فرد و جامعه میشود، در صورتی که رشد شاخص درآمد به خودی خود قادر به چنین تغییری نخواهد بود.
شاید بهتر باشد چهار دلیل تاثیر مشروط درآمد بر قابلیت را مرور کنیم تا به درک بهتری از این رهیافت در تبیین مفهوم فقر برسیم. اول اینکه صرف کسب درآمد به معنی عدم محرومیت نیست. دوم اینکه برخی نارساییهای فردی باعث هزینه بیشتر زندگی و کمبود درآمد میشود. سوم تبعیضهای جنسیتی و دیگر تبعیضهای اجتماعی است که باعث تغییر درآمد میشود، و چهارم اینکه نباید فراموش کرد که درآمد ابزاری بسیار قوی در تامین قابلیت است اما این رابطه به صورت معکوس ممکن است شدیدتر باشد.
معیارهایی چون خط فقر و شکاف فقر و... نمیتواند موجب شناسایی دقیق فقر شود، به این دلیل که این معیارها با توجه به درآمد افراد جامعه سنجیده میشود، در صورتی که ممکن است هزینههای افراد در مکانهای مختلف ازجمله مراکز و شهرستانها و یا به لحاظ فردی مانند هزینههای معلولان و یا بیماران خاص نسبت به افراد سالم بسیار با هم تفاوت داشته باشد. سوءتغذیه و امنیت غذایی از بحثهایی است که در این دو دیدگاه بررسی شده است. در پژوهشی که در سال 1372 در ایران توسط دکتر جمشید پژویان انجام شد، اشاره شده است که در ایران برخی افراد و خانوارها درآمدی بالای خط فقر دارند ولی از نظر کسب ارزشهای غذایی کمبودهایی در آنها مشاهده میشود. این ظرافت بررسی مسئله به دلیل استفاده از مفهومپردازی جدید فقر است که صرفا مقدار غذای مصرفی را مورد بررسی قرار نمیدهد بلکه شاخصهای دیگری نیز در آن مورد توجه قرار میگیرد. درنتیجه با تغییر رویکرد و سنجش فقر از دیدگاه قابلیتی قادر خواهیم بود ابعاد مختلف فقر را در جامعه به صورت دقیقتر مورد توجه قرار دهیم و با افزایش شاخصهای این تعریف و سیاستگذاری برمبنای آن نسبت به فقرزدایی به صورت موفقتری عمل کنیم.