صندوق بیمهای مثل انسانی است که به سمت کهولت میرود. یعنی صندوق اول تعداد مستمریبگیر کمتری دارد و هرچه زمان میگذرد بر تعداد مستمریبگیرانش افزوده میشود و از بیمهشدگانش کاسته میشود. اما گاهی ما پیری زودرس در صندوق ایجاد میکنیم، گاهی هم با تدابیری این پیری را به تعویق میاندازیم.
تامین ۲۴/ طرح تحول سلامت را باید بزرگترین طرح اجتماعی دولت دانست که حدود سه سال است انرژی، زمان و منابع سازمان تامیناجتماعی را بهشدت تحت تاثیر خود قرار داده است. کنترل نشدن منابع و مصارف این طرح کلان از سوی متولی اصلی نظام سلامت، درنهایت موجب شد سازمان تامیناجتماعی در تامین منابع برای پوشش این طرح دچار مشکل جدی شود. همچنین در شرایطی که تخمین زده میشود حجم بدهیهای دولت به تامیناجتماعی بیش از 120 هزار میلیارد تومان است، تاکنون رقم چشمگیری از این بدهیها به این سازمان بیمهگر پرداخت نشده است، با این حال حتی روند پرداخت حقوق و مستمری به بازنشستگان و مستمریبگیران این سازمان دچار اختلال نشده است. درعینحال میتوان پیشبینی کرد که اگر این شرایط در سال 96 تکرار شود، اوضاع مالی سختی در انتظار تامیناجتماعی خواهد بود. در گفتگوی روزهای آخر سال 95 آتیهنو با دکتر سید تقی نوربخش، مدیرعامل سازمان تامیناجتماعی، به این چالشها و مشکلات پیش رو اشاره کردیم، به اینکه سازمان چه تدابیری برای برونرفت از دشواریهای مورد انتظار در سال 96 اندیشیده است؛ دشواریهایی که در اغلب موارد از شرایط بیرونی و خارج از مجموعه تامیناجتماعی به این سازمان تحمیل میشود.
در حال حاضر انتقادهای کارشناسی جدی به نحوه تامین منابع و نیز شیوههای اجرایی طرح تحول سلامت وجود دارد که شما نیز درگذشته به بخشی از آنها اشاره کردهاید. روزی که این طرح آغاز شد، اشرافی به مشکلات آینده این طرح داشتید؟ یعنی فکر میکردید که روزی طرح تحول سلامت به این نقطه برسد؟
من هم به سازمان اشراف داشتم و هم در سال 93 که طرح تحول سلامت شروع شد، میدانستم که چنین چیزی پیش میآید. 25 سال است کارمند سازمان هستم و به مسائل بیمهای اشراف کامل دارم و آگاهانه این مسئولیت را قبول کردم. ربع قرن هم در مسائل بیمه درمان و در مسئولیتهای مختلف سابقه دارم. بنابراین با آگاهی کامل کارم را شروع کردم. متاسفانه در زمینه اطلاعرسانی فرهنگی و اجتماعی در مورد سازمان تامیناجتماعی شاهد مشکلات جدی هستیم و از نقشهای متعدد این سازمان شناخت کمی وجود دارد که البته این مسئله یک سابقه تاریخی دارد. البته در این عدم شناخت هم سازمان، قوانین، و دولتهای مختلف و هم مدیران سازمان مسئول بودهاند. این مشکل مسئلهای است که همه سازمانهای تامیناجتماعی با آن دستبهگریباناند. جالب است بدانید در مجمع عمومی اتحادیه بینالمللی تامیناجتماعی که 158 کشور عضو آن هستند، و من نیز افتخار داشتم در آخرین مجمع آن در سال 2016 نایبرئیس آن باشم، هزار مسئول تامیناجتماعی در سراسر دنیا در آن شرکت کرده بودند. موضوع یک پنل شناخت دولتها از سازمانهای تامیناجتماعی بود که ده وزیر و پنج رئیس تامیناجتماعی در آن شرکت کرده بودند. پس مسئله عدم شناخت تامیناجتماعی موضوعی جهانی است.
چالشی که در دولت قبل به اوج خود رسید، این بود که هیچوقت این سازمان امورش در دست خودش نبود. اینکه ارتباط تامین اجتماعی با دولتها چگونه باید باشد مسئله مهمی است. از سال 54 که این سازمان با قانون فعلی فعالیت میکند، من اولین مدیرعاملی هستم که از داخل خود سازمان انتخاب شده است. این مسئله در دولت نهم و دهم به یک چالش اساسی تبدیل شده بود. یعنی هشت مدیرعامل که بعضی از آنها از شهرداری، دستگاههای نظامی و برخی از دستگاههای قضایی بودند، در این سازمان مسئولیت گرفتند. در چنین سازمانی که حداقل شناخت اجتماعی درباره آن وجود دارد، وقتی چنین اتفاقاتی میافتد، نهتنها به شناخت این سازمان کمکی نخواهد شد، بلکه کسی که خود شناختی از سازمان ندارد روی کار میآید و مدیریت دستگاه به این بزرگی را به عهده میگیرد و تازه باید ایجاد شناخت هم بکند.
در مورد طرح تحول سلامت نیز باید بگویم بله، من نسبت به آن شناخت داشتم. میدانستم که حقیقتا مطابق اصل 29 قانون اساسی یک رویکرد عدالتمحورانه و یک تکلیف راهبردی نظام در رابطه با سلامت مردم مغفول مانده است. این را من نمیگویم، بلکه گزارشی که دکتر وحیددستجردی، وزیر سابق بهداشت، در مجلس شورای اسلامی در صحن علنی در سال 91 قرائت کرد میگوید. 56 درصد هزینه پرداخت از جیب مردم بود و همچنین هزینههای خانمانسوز درمان به بیش از 10 درصد میرسید، که از دید بیمهای یعنی ریسکهای بالایی وجود داشت. ساختار درمانی طوری بود که در آن هم ارائهکننده خدمات خودمختار بود و هم بیمهشدگان اجازه داشتند به هر نحوی که میتوانستند از خدمات استفاده کنند و هم نظام درمانی کشور سازوکار بیمهشده و بیمار را در نظام درمانی بهگونهای تعریف کرده بود که اجازه حرکت در قالب نظام ارجاع و با راهنمای بالینی صحیح را نمیداد. این شرایطی بود که در آن، هم دولت منابعی را هزینه میکرد و هم سازمانهای بیمهگر، اما هم مردم ناراضی بودند و هم هزینههای درمانی زیادی را از جیب میپرداختند، بهویژه بیمهشدگان تامیناجتماعی، یعنی بیمهشدگانی که نیمی از آنها حداقل دستمزد را میگیرند. اگر بحث هزینههای خانمانسوز درمان را در نظر میگرفتیم، آنها ارقام بسیار بالاتری پرداخت میکردند. در این شرایط طبیعتا دولت دکتر روحانی در زمینه سیاست داخلی برنامه طرح تحول سلامت را پایهریزی کرد، البته من موافق نیستم که این طرح تحول سلامت است، بلکه این طرح ارائه خدمات درمانی به مردم و انجام وظایف مغفول دولتهای قبل نسبت به مردم است. این طرح برگرداندن مطالبات بهحق مردم به مسیر اصلی خود است که یکی از راهبردهای اصلی نظام است. بنابراین این کار نیازی اساسی بود، اما در دو بعد باید این کار انجام میشد؛ یکی در بعد منابع و یکی در بعد ساختار. در بعد منابع، هم دولت و هم سازمان تامیناجتماعی، بهعنوان یکی از سازمانهای بیمهگر و البته در زمره اصلیترین آنها، تجهیز منابع را با تمهیدات لازم انجام داد و دولت هم استراتژی خود را بر این منابع قرار داد. در این زمینه، رئیسجمهور نیز بهاندازه همه رئیسجمهورهای قبلی گفتمان ایجاد کرد. در رابطه با ساختاری که باید این منابع را توزیع میکرد و منابع را برای مصارفش مدیریت میکرد، طبیعتا این چالشهایی که عرض کردم در کشور وجود داشت و هنوز هم وجود دارد. انتظار این بود که همراه با تزریق بهحق منابع، چند اثر مشخص هم پس از اجرای طرح تحول سلامت وجود داشته باشد؛ یعنی کاهش هزینهها از جیب مردم و دیگری پوشش ریسکهای بزرگ. مثلا همانطور که بیمه یک سرماخوردگی را بهخوبی پوشش میدهد، سرطان را هم باید با همین کیفیت پوشش دهد. این اتفاقی بود که درگذشته نمیافتاد. حل این مسئله به منابعی نیاز دارد. یعنی اگر شما بخواهید از لحاظ پوشش، عمق خدمات و تنوع خدمات به ماموریت اصلی سازمان بیمهگر برگردید، طبیعتا به منابع نیاز دارد. اما این منابع باید در مسیر صحیحی حرکت کند. اینها لازم و ملزوم هم هستند. این موضوعی بود که حتی در قالب برنامه پنجم توسعه، که قبل از طرح تحول هم بود، اتفاق نیفتاد. ماده 38 قانون برنامه پنجم توسعه میگوید که سیستم ارجاع باید اجرا شود، اما الان نهتنها اجرا نشده بلکه در همان دو استانی که به نظر من نادرست اجرا شده، نه ارزیابی شد، نه استراتژی برای توسعهاش در نظر گرفته شد و نه حتی حذف شد. راهنماهای بالینی در کل دنیا برای کنترل مصارف در جهت اثربخشی انجام میشود، اما این هم اتفاق نیفتاد.
وقتی این مسئله را مطرح میکنید، برخی سفسطه میکنند و میگویند چرا خود سازمانهای بیمهگر آن را انجام ندادند. جوابش مشخص است. ما یک بیمه اجتماعی هستیم نه بازرگانی. سازمان بیمهگری که 90 درصد جمعیت کشور را تحت پوشش دارد، بالاخره باید با متولی بخش درمان همراه باشد، متولی که طبق سیاستهای رهبری و هم بر اساس منطق کارشناسی باید وزارت بهداشت باشد. باید درواقع اجماعی بین سازمانهای بیمهگر، وزارت بهداشت و حتی نهادهای علمی اتفاق بیفتد. حتی باید در این زمینه فرهنگسازی شود. بنابراین به نظر میآمد که مهمترین پیوست طرح تحول سلامت، ساختار متناسب با تزریق بهحق این منابع بود.
بنابراین بهطور خلاصه میگویم که ارائه خدمات بیشتر، و عمق و تنوع بیشتر خدمات هزینه دارد که این هم جزو وظایف مغفولمانده سازمانهای بیمهگر است. از طرف دیگر برخی افراد نقد میکنند که چرا باید منابع افزایش پیدا کند. واقعیت این است که منابع باید افزایش پیدا میکرد. بالاخره وقتی سازمان بیمهگر تامینکننده نیازهای درمانی بیمهشدهای است که حقبیمه خود را داده، ارائه خدمت به بیمهشدهها را باید به سمت تکامل حرکت دهد که این مسئله به منابع نیاز دارد. البته مشروط بر اینکه ساختار مناسبی در کشور اجرا شود.
به نظر شما چطور میتوان طرح تحول سلامت را از چرخه مشکلات فعلی خارج کرد؟
فقط تامیناجتماعی ساختار صحیح ارائه خدمات درمانی را ایجاد نمیکند. در این راستا، باید هم منابعی که میآید را درست مصرف کرد و هم منابع قبلی در همان ساختار هزینه شود. انتظار این است که در جهت ارائه بهتر خدمات در منابع قبلی هم صرفهجویی شود. مثال میزنم. من برای شما طی نسخهای، آزمایش ویتامین «د3»، تیروئید و کمخونی مینویسم. ما در سال 95 برای این سه آزمایش حدود 150 میلیارد تومان پرداخت کردیم، در حالی که از نظر من نباید 5 میلیارد تومان هم پرداخت میشد. چرا؟ چون در ظاهر من پزشک حق دارم این آزمایشها را بنویسم و بیمار هم حق دارد که تقاضا کند، در حالی که اینها آزمایشهای خیلی نادری هستند که حالا تبدیل به آزمایشهایی معمول شدهاند. یا برای داروی «پنانسولین» 200 میلیارد تومان هزینه شده است. در حالی که برای افراد نابالغ و یا افراد خیلی کهنسال از آن استفاده میشود. در سطح دنیا چنین است که به دکتر میگویند اگر میخواهی برای بیمار آزمایش «د 3» بنویسی، باید فلان علائم را داشته باشد، اما در کشور ما این مسئله رعایت نمیشود. بنابراین اینکه میگویند منابع باید پیشبینی میشد درست است، اما همین الان هم به نظر من منابع کفایت دارد.
بحث دیگری که به طور مستقیم به طرح تحول سلامت مربوط است و به منابع اختصاص دارد، این است که منابع تامیناجتماعی سه قسمت است. یکی منابع حقبیمه است، یکی منابع دولت است و دیگری هم منابع ناشی از سرمایهگذاری است. منابع حقبیمه که کارنامهاش درخشان است. سال اول 27 درصد، سال دوم 24 درصد و امسال 25 درصد رشد منابع بیمهای داشتهایم. منابع ناشی از سرمایهگذاری متناسب با رشد اقتصاد کشور پیش میرود که رقم 3 درصد را به خود اختصاص میدهد. اما سهم دولت در بودجه سازمان حدود 25 درصد است. در بودجه پارسال، سهم دولت 18 هزار میلیارد تومان پیشبینی شد که فقط 2200 میلیارد تومانش محقق شد. یعنی از این 16 هزار میلیارد تومان که 5 هزار میلیارد تومانش برای درمان بوده، رقمی از سمت نهاد دولت نیامده است. طرح زمانی موفق میشود که هم منابع درست دیده شود و هم درست تجهیز شود. حتی اگر منابع درست دیده شده باشد، اما کنترل مصارف که خود به نوعی ایجاد منابع است، انجام نشده و همچنین دولت هم سهم خود را پرداخت نکرده است.
یکی از عمده چالشهای سازمان، کنترل و بهینهسازی مصارف است. برای سال آینده پیشبینی شما چیست؟ به طوری که مثلا مصارف در حوزه درمان و در حوزه بیمهای، در سطح گستردهتری کنترل شود.
ما مشکلاتی در هردو حوزه بیمهای و درمان داریم. بسیاری از مسائلی که الان وجود دارد، پسلرزههایی است که از دولت قبلی به ما رسیده است. در شروع دولت نهم کل بدهی دولت به تامیناجتماعی 4 هزار میلیارد تومان بود، در حالی که با 60 هزار میلیارد تومان بدهی به این دولت تحویل داده شد. چرا؟ چون تعهدات بدون منبعی ایجاد کردند که رقمهای آن قابلقیاس با هزینههای طرح تحول سلامت نیست. مثلا طبق قانون تامیناجتماعی، سازمان باید یک میلیون و 800 هزار نفر مستمریبگیر داشته باشد، اما الان 2 میلیون و 800 هزار نفر دارد. همچنین سازمان باید 2 هزار میلیارد تومان مستمری پرداخت میکرد، اما الان ماهی 3 هزار و 400 میلیارد تومان پرداخت میکند. یعنی قوانین بدون منبعی شکل گرفت که دیگر قابلبازگشت نیست. افراد زیادی پس از 20 سال کار بازنشسته شدند، ظهور مشاغل سخت و زیانآور متعدد، ماده 10 نوسازی صنایع، بازنشستگیهای پیش از موعد که دیگر غیرقابلبرگشت است، ازجمله این مشکلات است. البته وظیفه یک سازمان بیمهگر این است که اینگونه ریسکها را به مردم منتقل نکند و این برگ درخشان سازمان در دوره فعلی است. ما یک روز مستمریها را با تاخیر پرداخت نکردیم. فشارهای متعدد مالی که بر روی سازمان بود مردم را تحت تاثیر قرار نداد. در دوره دولت نهم و دهم، تنها 49 درصد افزایش مستمری داشتیم، در حالی که در سال اول دولت روحانی 25 درصد، سال دوم 25 درصد و در سالهای بعد هم 17 و 14 درصد افزایش داشتیم. یعنی در آن زمینه محدودیتی ایجاد نشد و به هر ترتیب، شوکی را به مردم منتقل نکردیم.
چقدر قبول دارید که نهادهای حاکمیت وضعیت صندوقهای بازنشستگی را جدی نگرفتهاند. هنوز در مجلسی که با دولت همراستاست، خیلی راحت قانونی تصویب میشود و وضعیت صندوقها را بدتر میکند. فکر نمیکنید شاید نیاز باشد وضعیت صندوقها را با هشدارها و واقعیتهای جدیتری برای نهادهای حاکمیت تشریح کرد؟
اولین صندوقهایی که دولت باید دغدغهشان را داشته باشد، صندوق بازنشستگی، بیمه سلامت، بانکها و صندوق فولاد است که 100 درصد منابعشان از طریق دولت تامین میشود. ولی مفهوم منابع و مصارف صندوقهای بیمهای مفهومی نیست که فقط به تامیناجتماعی مربوط باشد. بنابراین دولت بیش از تامیناجتماعی باید به فکر صندوقهایی باشد که سالهاست از لحاظ مفهوم بیمهای مردهاند. یعنی منابع و مصارف تعیینکننده سطح خدمات آنها نیست، بلکه این ردیفهای بودجه است که تعیینکننده است. در این زمینه، صندوق تامیناجتماعی به دلیل حجم بزرگترش، طبیعتا تاثیر بیشتری خواهد داشت.
در این زمینه، به نهادهای مختلف و مسئولان هشدار داده شده است، اما باید در نظر داشت که مسائل بیمههای اجتماعی به گونهای نیست که با یک هشدار، بیدارباش ایجاد شود. مسائل عمیقی است که انتظار میرود نظام برنامهریزی در مسئله به این بزرگی خودش هم چالش را حس کند و برایش برنامهریزی کند. بالاخره سخنگوی دولت هم پارسال اعلام کرد که سه چالش اصلی ما آب، محیطزیست و صندوقها هستند. انتظار میرفت در برنامه ششم توسعه هم دولت، بهعنوان نظام برنامهریزی کشور، راهکارهایی را بیندیشد. اگر منظور از هشدار، حرکت در جهت اصلاحات است، حرکات بزرگ بسیاری انجام شده است. نمونهاش هم سیاستهای رهبری در مورد تامیناجتماعی است. این کاری بود که سازمان در جهت آن حرکت کرد. اتفاقاتی هم که در بند دو ماده 13 برنامه ششم توسعه اتفاق افتاد در همین زمینه بود. وظیفه سازمان یک کار ساختارمند است.
در بحث بیمه دو مسئله نقدی و تعهدی را نباید فراموش کرد. در این رابطه با پرداخت بدهی دولت در سال 95، 12 هزار میلیارد تومان اموال به سازمان منتقل شد. 6 هزار میلیارد در قالب 18 شرکت و 6 هزار میلیارد هم در قالب اوراق. البته طبیعتا این مبالغ بهسرعت نقد نمیشوند. درکل، ما در سازمان اقدام به فروش اموال نکردهایم که اگر میکردیم، به ظاهر بسیاری از مشکلات حل میشد.
از پرداخت بدهی دولت به تامیناجتماعی چه خبر؟ فکر میکنید با توجه به قانون برنامه ششم توسعه و تاکید بر پرداخت مطالبات تامیناجتماعی، گشایشی در این زمینه ایجاد خواهد شد؟
بودجه یعنی پیشبینی منابع و مصارف. اگر بین اینها تعادل باشد، مشکلی به وجود نمیآید. در بعد منابع، سه قسم منابع وجود دارد. یکی حقبیمه است که سازمان درباره آن کارنامه درخشانی داشته است. منابع دیگر از سرمایهگذاری است که همین 88 هزار میلیارد تومان است. این قسم به عوامل بسیاری بستگی دارد مثل رونق اقتصادی در سال 96، مدیریت بر این بنگاهها و... یکی دیگر هم منابع دولت در چارچوب پرداخت سهم 3 درصد از حقبیمههاست. چند شب پیش، صورتهای مالی سازمان در سال 96 تصویب شد و همچنین آییننامه مالی معاملاتی سازمان بعد از ده سال تصویب شد.
چون هنوز برنامه ششم توسعه ابلاغ نشده، همه ابعاد بودجه 96 مبتنی بر برنامه ششم نیست، اما طبیعتا وقتی قید میشود که دولت مکلف است کاری کند، طبق بودجه باید 8 هزار میلیارد تومان به سازمان تامیناجتماعی پرداخت کند. البته میدانید که سازمان فقط برای صورتهای مالیاش طلبکار نیست. همینالان سازمان 2200 میلیارد تومان از سازمان هدفمندی یارانهها طلبکار است، بهعلاوه اینکه از دستگاههای دولتی مختلف طلبکار است. فکر میکنم اگر دولت بتواند در چارچوب تکالیف قانونی عمل کند، ما در سال 96 مشکلی نخواهیم داشت.
با توجه به اینکه در سال 95 دولت از 16 هزار میلیارد تومان مطالبات سازمان که قرار بود پرداخت کند، فقط حدود 2 هزار میلیارد تومان را به تامیناجتماعی پرداخت کرد، میتوان امیدوار بود که در سال 96 تحولی اتفاق بیفتد؟
سال گذشته، دولت 2200 میلیارد تومان به صورت نقدی به تامیناجتماعی پرداخت کرد، ولی مبلغی هم به صورت اوراق داد و درمجموع حدود 14 هزار میلیارد تومان به سازمان منتقل کرد. ولی بدهی دولت بیش از اینهاست. اما حتی اگر دولت به سازمان بدهی نداشته باشد و ما هم سیاستمان این باشد که طرح تحول نظام سلامت را همچنان حمایت کنیم، این منابع باید در جهت صحیح استفاده شود.
وضعیت صندوق تامیناجتماعی را بسیاری از کارشناسها بحرانی میبینند، اما عدهای هم معتقدند اوضاع مطلوب است و نباید نگرانی ایجاد کرد. شما بهعنوان کسی که سه سال است متولی این صندوق هستید، وضعیت این صندوق را چطور میبینید؟ آیا بحرانی وجود دارد؟
بحران در صندوقهای تامیناجتماعی زمانی است که صندوق از نقطه سربهسری عبور کند. در مورد سایر صندوقها دولت از مرز بحران عبور کرده است. مثلا در صندوق بازنشستگی ضریب پشتیبانی 9/0است (مقصود از این ضریب، نسبت میان تعداد بیمهشدگان به تعداد مستمریبگیران است)، در صندوق فولاد 1/0، صندوق بانکها 2/0، هما 3/0 است. برخی از اینها مربوط به دولت نهم و حتی قبل از آن است. بحران در صندوق بیمه تنها شامل بحران مالی نیست. بحران صندوق به دو شاخص ربط دارد؛ یکی اینکه از نقطه سربهسری عبور کند و دیگر اینکه ضریب پشتیبانی زیر 5 بیاید. اکثر صندوقها در ایران سالهاست از این نقطه عبور کردهاند و درنتیجه حالا بودجهبگیر دولت شدهاند. مثلا صندوق بازنشستگی کشوری که در ابتدای دولت یازدهم کل مصارفش حدود 7 هزار میلیارد تومان بوده، الان به 24 هزار میلیارد تومان رسیده است.
به دو شکل میتوانیم به این دو شاخص در مورد تامیناجتماعی نگاه کنیم. اگر با دید ضریب پشتیبانی نگاه کنیم میتوان گفت هنوز وارد فاز بحران نشدهایم چون ضریب مذکور به زیر 5 نرسیده است. اگر به نقطه سربهسری نگاه کنیم باز به دو صورت است. یکی نقدی و دیگری تعهدی است. وقتی به منابع صندوق نگاه میکنیم تعهدی است، یعنی وقتی میگوییم ضریب پشتیبانی چقدر است یعنی بیمه قالیبافان که منابعش تامین نمیشود هم جزو همین ضریب پشتیبانی است. اگر از زاویه تعهدی نگاه کنیم، خیر، هنوز بحران نداریم. اگر از زاویه نقدی نگاه کنیم، بله. یعنی سازمان به مرحلهای رسیده است که با وجود اینکه با منطق بیمهای منابع و مصارفش تعادل دارد، با منطق پولی که به آن وارد میشود تعادل ندارد. بحران معمولا زمانی گفته میشود که اتفاقی بیفتد که قابلحل نباشد. سازمان تامیناجتماعی هنوز به مرحلهای بحرانی نرسیده که نشود آن را به شرایط عادی برگرداند. بحران صندوقها و مشکلات تامیناجتماعی متعلق به دورههای اخیر نیست. سال 77 یا اواخر 76 که هنوز مجلس پنجم برقرار بود، من و دکتر ستاریفر(مدیرعامل وقت سازمان) هم در کمیسیون بهداشت و درمان و هم در کمیسیون اجتماعی، که هنوز اسلایدهایش موجود است، اینگونه مسائل را مطرح کردیم. بنا به دلایل مختلف، یک صندوق بیمهای مثل انسانی است که به سمت کهولت میرود. یعنی شما صندوقی دارید که اول تعداد مستمریبگیر کمتری دارد و هرچه زمان میگذرد بر تعداد مستمریبگیرانش افزوده میشود و از بیمهشدگانش کاسته میشود. اما گاهی ما پیری زودرس در صندوق ایجاد میکنیم، گاهی هم با تدابیری این پیری را به تعویق میاندازیم. در سالهای 76 تا 80 یعنی زمانی که عضو هیئتمدیره سازمان بودم، به یاد ندارم صحبت از کمبود منابع کرده باشیم، فقط بحثمان این بود که منابع را کجا سرمایهگذاری کنیم.
پس همان زمان هشدار داده شد؟
بله، اما به آن ترتیب اثر داده نشد و به پیری زودرس دچار شدیم.
در مورد سرمایهگذاریها توسط سازمان صحبت کنیم. به نظر میرسد در سال 95 تحرک خوبی در بحث سرمایهگذاری شکل گرفت. چقدر امیدوارید که این مباحث در سال 96 هم تکرار شوند؟
هدف از سرمایهگذاری سودآوری است، اما سرمایهگذاری در صندوقهای بیمهای الزامات دیگری هم دارد. یکی از آنها شفافیت است. چون این اموال برای 42 میلیون نفر است، شفافیت و پاسخگویی در مقابل این سرمایهگذاری اصل پررنگتری است. دومی نقدپذیری است، به این معنا که چون ما سازمانی بیمهای هستیم، سرمایهگذاری ما نمیتواند به گونهای باشد که سالها بعد سوددهی داشته باشد. سومین اصل، رقابت نکردن با بخش خصوصی است. یعنی بنا نیست ما بهعنوان یک سازمان بیمهگر اجتماعی با بخش خصوصی رقابت کنیم و به دلیل یکسری «مزیتها و روابط دولتی» که داریم، در این رقابت دست پیش داشته باشیم. چهارمین اصل، ورود در زیرساختهایی است که به تولید ملی کمک کند. پنجمین اصل هم خروج از بنگاهداری است.
در مورد اصل نقدپذیری، صندوقهای بیمههای اجتماعی به جای بنگاهداری به سمت بازار سرمایه و بورس میروند. به همین دلیل سازمان در این دوره هم هلدینگ نفت و گاز پتروشیمیاش و هم هلدینگ داروییاش به بورس رفت. حتی هتلها هم در شرف این اقدام هستند. چون در بورس هم محاسبهپذیری، هم افشاگری و هم نقدپذیرندگی بیشتری وجود دارد. در جهت رقابت نکردن با بخش خصوصی، که از استراتژیهای اصلی سازمان است، نیز برنامهریزی به شکلی است که ما به بخشهایی نرویم که امکان سرمایهگذاری بخش خصوصی در آن وجود دارد و ما رقیب آنها نشویم. در مورد توسعه ملی بحث مهمی مطرح است. صندوقها نهتنها نباید تهدیدی باشند برای دولتها بلکه باید فرصت باشند. در بسیاری از کشورها توسعه ملی توسط صندوقهای بیمههای اجتماعی ایجاد میشود، آن هم به دو دلیل. یکی اینکه حجم سرمایهگذاری در این عرصه حجمی است که از عهده بخش خصوصی برنمیآید و همینجاست که زمینه خروج از رقابت با بخش خصوصی ایجاد میشود و دوم اینکه یک نفع جمعی دارد. یعنی اگر سودی هم باشد، در جیب 42 میلیون نفر میرود. به همین دلیل ما در هیچ بخشی، که زمینه حضور بخش خصوصی در آن وجود دارد، وارد نشدهایم.
تمرکز زیادی روی پروژه ستاره خلیجفارس داشتیم، بهعنوان یک طرح زیربنایی اقتصاد مقاومتی، که کشور را از بنزین بینیاز میکند. منابع مالی پایداری برای سازمان تامیناجتماعی ایجاد میکند که مقداری از دغدغههای مالیمان میکاهد. اولین قسمت این پروژه در یکی دو ماه آینده به بهرهبرداری میرسد که 49 درصدش هم برای سازمان است. ما در پالایشگاه بندرعباس و لاوان سرمایهگذاری کردیم. از طرف دیگر 70 شرکت احداث کردیم که باید به فروش برسند. اینکه آیا زمینه فروش هست یا خیر، به مسائل اقتصادی کشور برمیگردد.
خلاصه اینکه در سال 95 اقدامات اساسی انجام شده است، هم در بعد شفافیت، هم در بعد رقابت نکردن با بخش خصوصی، هم در مورد ورود به صنایع بزرگ، که بتواند مسائل زیربنایی کشور را حل کند، و هم در زمینه ورود به بورس. البته عرض کردم که منابع اصلی سازمان از محل سرمایهگذاریها نیست. از آن طرف، نباید از خاطر برد که در سال 95 فروشی هم انجام ندادیم.
فکر میکنید تا پایان سال 95 سازمان به تعهداتش جامه عمل پوشانده است؟ پیشبینی شما از سال 96 چیست؟
ما دو تعهد اصلی در سازمان داریم؛ مستمری و درمان. در زمینه مستمری به طور قطع میگوییم بله. الان که در چند روز آخر سال هستیم، همه مستمریها را بهموقع دادهایم. عیدیمان را هم همانطور که قول داده بودیم، بهموقع پرداخت کردیم. رشد آن هم 14 درصد بوده که این درصد بیش از تورم رسمی است. در مورد درمان مزایایی ایجاد شده و البته هزینههایی هم به ما تحمیل شد، اما ما شوکی به مستمریبگیرمان منتقل نکردیم. ولی با چالشهای زیادی روبهرو بودیم. بحثهای مختلف مثل چگونگی محاسبه نُه بیستوهفتم حقبیمهها به عنوان سهم درمان و یا برخوردهای برخی از دانشگاههای علوم پزشکی با سازمان که در این مدت شاهد بودیم. ما تا مردادماه 95 «بهروز» و سروقت به دانشگاهها پول میدادیم. حالا به دلایل مختلف چند ماهی مشکل پیدا کرد، که واکنشهای مناسبی را از برخی دانشگاهها ندیدیم. حتی گاهی سازمان، جور بیمه سلامت را هم کشید. پس در مورد شرکای اجتماعی در این دو موضوع شوکی به آنها تحمیل نشد.
یکسری اتفاقهای خوب هم در سال 95 رخ داد. یکی ابلاغ سیاستهای رهبری در حوزه سلامت و یکی برنامه ششم که اتفاقات مثبتی بودند. پروژه حذف دفترچه در مراکز درمانی سازمان تامیناجتماعی هم که طی چند ماه آینده در سطح کشور به اجرا میرسد نقطه عطفی است. این پروژه بهقدری از زیرساختهای مناسب از لحاظ نرمافزاری و سختافزاری برخوردار است که من تعهد میکنم اگر وزارت بهداشت همکاری کند، سهماهه این پروژه را در کشور اجرا میکنیم. یا مثلا در یزد مکانیزمی پیاده کردهایم که در صورت استقبال پزشکان، وقتی به صورت الکترونیکی پزشک، بیمار را ویزیت میکند، همان لحظه نوشتن نسخه، 60 درصد حق ویزیت به حساب پزشک میآید. با این اقدامات بهراحتی میتوان نیاز به دفترچه را در سطح ملی حذف کرد.
کارگران از شرکای اجتماعی اصلی سازماناند. اگر بخواهید به آنها پیامی نوروزی بدهید، چه میگویید؟
من با کارگران و مستمریبگیران زندگی کردهام. به مانند دکتر ربیعی، وزیر کار، هم دردهایشان را میشناسیم و هم در حوزهای که افتخار خدمتگزاری به آنها را داریم با آن مسائل آشنا هستیم. پیامی که میتوانم به کارگران و مستمریبگیران بدهم این است که کار بزرگی که در این سازمان انجام شده و فکر میکنم مورد تایید همه نهادهاست این است که از اموال آنها صیانت کردهایم. این مسئله شاید تنها یک جمله باشد اما بر آن ایستادگی کردیم و الان که به عقب نگاه میکنم در این زمینه کوچکترین خللی نمیبینم. چراکه از اموال، منابع و منافع آنها صیانت کردیم. و سال آینده هم پای منافع آنها خواهیم ایستاد. نکته بعدی اینکه به دلیل شناختی که از سازمان داشتیم سعی کردیم برای همه مشکلات و چالشهایی که بر سازمان تاثیرگذار بودند یا درونسازمانی بودند، راهحلهایی بیابیم. سوم اینکه بهطور قاطع اعتقاد داریم که این سازمان متعلق به آنهاست. رهبر معظم انقلاب نیز تاکید دارند که ذخایر صندوقها بهعنوان اموال مردم است. این چیزی است که همواره دغدغه ما بوده است. حتی در جهت رفع این دغدغه مدیران مختلف به مراجع تقلید مراجعه میکردند و فتوا میگرفتند که این مال مردم است یا دولت. ما هم به این مسئله معتقدیم و از صندوقی که متعلق به آنهاست، با تمام توان صیانت کردیم و بر این صیانت هم استواری کردیم. تمام توان و انرژی سازمان را در جهت برنامهریزی و حل مشکلات به کار بستیم. حال قضاوت اینکه چقدر موفق بودیم بر عهده مردم است. البته معتقد هستیم که هنوز چالشهای زیادی در زمینه درمان، معیشت و سطح ارائه خدمات به مردم و صاحبان این صندوق وجود دارد که به همین دلیل خود را در مطلوبیت کامل نمیبینیم.
بهعنوان یک جراح و متخصص، با توجه به اینکه سالهاست در سمتهای مختلف مشغول به فعالیت هستید، چقدر دلتان برای حرفهتان تنگ شده است؟
من در طول زندگیام همه توان حرفهایام را برای بیمهشدهها گذاشتم. در بیمارستان فیاضبخش یا در بیمارستان میلاد کار کردم. توان حرفهای و مدیریتیام را در یک راستا و برای خدمت به بیمهشدهها گذاشتهام. حتی مسائل شخصیشان را با من در میان میگذاشتند. در این مدت هم سعی کردم که از حرفهام منفک نشوم. در روزهای تعطیل هم که حق خانواده من بوده، در جهت درمان بیمهشدهها اقدام میکردم. خدا را شکر میکنم که توان حرفهایام را هم در همین جهت قرار دادهام.
منبع: هفته نامه آتیه نو
دکتر سید تقی نوربخشسازمان تامین اجتماعیمنافع بیمه شدگان