تامین ۲۴/یاشار نظمی و امینه ملکحسینی دستبهدست هم دادند تا تجربه زیبای کیکهای دورهمی سالهای دور را زنده کنند. جرقه اصلی اما با حضور ژیلا طوفان خورد. ژیلا تجربهای 30ساله در کیکپزی داشت و آنها با او همراه شدند تا کسبوکار جدیدی راه بیندازند. حالا که این روزهای نوروزی با شیرینی و مهمانی همراه است به سراغ آقای نظمی رفتیم تا رمز و راز موفقیت او را جویا شویم.
یاشار نظمی مهندس کامپیوتر در رشته سختافزار است.
او کارشناس شبکههای کامپیوتر بود. همانطور که امینه ملکحسینی، همسرش، با دو فوقلیسانس مهندسی صنایع و مدیریت پروژه در شرکتهای مختلف کار میکرد. با این همه آنها میخواستند کسبوکار خودشان را راه بیندازند. آشنایی با ژیلا طوفان جرقه اصلی را زد. حالا رابطه آنها فراتر از کار رابطه مادر و فرزندی شده است. آقای نظمی میگوید: «خانم ژیلا تجربه بسیاری در زمینه تهیه کیکهای خانگی داشت، نزدیک به سی سال.» حالا آنها با هم کارها را پیش میبرند و جزو پیشروهای این نوع کسبوکار شناخته میشوند. «ایده اولیه این کار را همسرم به خانم طوفان داد. من هم اوایل کار دورادور همفکری میکردم. وقتی کار پیش رفت و دیدم نیاز به تمرکز و کمک بیشتری دارد دیگر با آنها به صورت ثابت همراه شدم. میخواستم کسبوکاری که دوست داشتم را راه بیندازم.»
ایده اما چه بود؟ «ایده اصلی این بود که ما چگونه میتوانیم کاری کنیم تا افراد بیشتری در این شهر بتوانند کیک باکیفیت و با حس و حال خوب بخورند. ما تجربه خوردن کیک مادرانمان و بستگانمان را در فر خانه هنگام مهمانی و دورهمی تجربه کرده بودیم. میخواستیم با چشیدن این طعم حس خوب و انرژی مثبت را در افراد به وجود آوریم و این حس زیبا را با افراد بیشتری تجربه کنیم.» این اصلیترین سوالی بود که از سوی آنها مطرح شد اما همه کار نبود. «از طرفی نیاز بازار را باید بررسی میکردیم. بر اساس دادههای ما، ارائه کالای باکیفیت مناسب در بازار محدود بود و جا داشت بیشتر محصولاتی از این قبیل معرفی شوند تا مشتریها بتوانند به آنها جذب شوند.»
آقای نظمی از راه و روش کارش میگوید: «شروع مدل کسبوکاری که ابتدای امر در نظر داشتیم این بود که بتوانیم بی تو بی (فروش به مغازهها و بنگاههای دیگر و نه مشتریان خرد) کار کنیم، یعنی مشتریهای ما صاحبان شرکتها و کسبوکارها باشند.
برای خیلیها شاید غیرمنطقی به نظر میرسید که چرا این روش را برای شروع کار انتخاب کردیم. درواقع ما دنبال بازاری میگشتیم که کسبوکار ما را راحتتر فعال کند. رقیبی نداشته باشیم و بتوانیم ارزشها و محصولمان را به گروههای بزرگ معرفی کنیم. از سوی دیگر برای ورود به بازار دو کار اساسی لازم بود. یکی اینکه بتوانیم محصولمان را با نیاز اینگونه مشتریها از لحاظ قیمت و کیفیت تنظیم کنیم.» آنها قدم اول را برداشته بودند اما بحث بعدی بازاریابی بود. آقای نظمی میگوید: «در این دوره توانستیم مشتریهای خوبی پیدا کنیم و خودمان را معرفی کردیم.» آنها سرانجام از روش بی تو بی در کسبوکارشان گذر کردند.
«اما نیازهای سازمانی بسیار مقطعی است یعنی حتما باید یک رویداد، جشن، گردهمایی و جلسه عمومی باشد یا پذیرایی روتین شرکتی مهیا باشد. این مسئله باعث شد ما در مرحله بعد وارد بازار پررقابت خردهفروشی شویم.» آنها دل به دریا زده بودند و کار داشت رونق میگرفت.
«نیازهای بازار خردهفروشی متفاوت بود. بازاری که یک سال برای آن جنگیدیم. برای مشتری خانگی کیفیت بسیار مهم است. مردم ما عادت دارند وقتی چیز خوبی را امتحان میکنند آن را به دیگران هم معرفی کنند و برعکس آن هم هست. مسئله خیلی مهمی که خردهفروشی در برابر عمدهفروشی دارد همین است.» آنها اما مشکل دیگری هم دارند، ارسال محصول به سمت مشتری. آقای نظمی آن را شرح میدهد: «ما به مسئله ارسال کیک چندان توجه نمیکردیم، ولی در خردهفروشی این موضوع میتوانست مانع مهمی باشد. ما هیچوقت خودمان واحد ارسال را داخل مجموعه خودمان راهاندازی نکرده بودیم. بنابراین ابتدا باید این مشکل برطرف میشد. در این زمینه برنامههای خوبی اجرا کردیم تا هزینه تمامشده ارسال را پایین بیاوریم که با توجه به مسافت برای مشتری قابلقبول باشد.»
با این همه مسئله دیگری هم پیش میآمد و آن بحث سفارش دادن کیک با برنامه قبلی بود. «نکته بعدی شکل سفارشگیری بود. ما تلاش کردیم فرهنگ سفارشگیری را جا بیندازیم. ما باید از روز قبل سفارش میگرفتیم، در عین حال هم باید بهموقع و تازه و گرم کیک برای مشتری ارسال میشد. در حالی که مشتریها همیشه عادت داشتند کیک آماده را در لحظه تهیه کنند. هنر ما این است که در این زمینه فرهنگسازی کنیم.» فرازونشیبهای کار اما یکی دو تا نبود: «ما کارگاهی داشتیم و به صورت سفارشی اقدام میکردیم. مشتریها بهسختی میتوانستند ما را پیدا کنند. ما در اینستاگرام از دوستان متخصص استفاده کردیم و در این فضا توانستیم خودمان را معرفی کنیم. البته برنامههای بیشتری برای معرفی محصولاتمان در آینده داریم.»
خیلیها کسبوکار خانوادگی را پیچیده و درعینحال سهل و ممتنع میدانند. آقای نظمی اما از تقسیم مسئولیت در کسبوکار خودشان میگوید: «من کارهای بازاریابی و روابط عمومی مجموعه را به عهده دارم. همسرم کار برنامهریزی و طراحی کسبوکار را انجام میدهد و خانم طوفان مدیریت کارگاه را بر عهده دارد.» او از سرمایه اندکشان میگوید و از اصول پرمشقت کسبوکار نو. «ما چون میخواستیم کارمان را ادامه دهیم، دنبال راهکاری میگشتیم که حتما مجوز داشته باشیم. از آنجایی که در وزارت کار بخشی به نام مشاغل خانگی وجود دارد، به دنبال گرفتن مجوز بودیم. در واقع هر کسی با شغل خانگی میتواند این مجوز را داشته باشد اما مسائل خود را هم دارد. مسئله بهداشت پیششرط گرفتن مجوز است که مطابق کارگاههای تجاری و رستورانها و قنادیها بررسی میشود. اگر این استانداردها وجود داشته باشد، میتوانیم مجوز را دریافت کنیم.» آقای نظمی از تناقضهای قانونی در راه گرفتن مجوز میگوید و راه پرپیچوخم آن. «خدا را شکر توانستیم بهخوبی قضیه را پیش ببریم، هرچند بیش از یک سال زمان برد. امیدواریم در سال جدید پروانه نهایی را بگیریم.» ایمان و اراده آنها مثالزدنی است. «هیچوقت نگذاشتیم موانع سد راه ما باشند.
نه که میشنیدیم ناامید نمیشدیم.» آنها همیشه تصمیمات گروهی میگیرند و در سختی و خوشی با هم هستند. «شغل خانوادگی خیلی چالشبرانگیز است. به طور مثال این تصمیم ما برای آغاز کسبوکار، همزمان شد با ماههای اول زندگی دخترم. با این حال من و همسرم معتقدیم زندگی یک اکوسیستم است. کار تنها برای یک فرد نیست. اگر قرار باشد بین شادتر بودن خودمان و رشد سریع کسبوکار، یکی را انتخاب کنیم بیشک من و همسرم گزینه اول را انتخاب میکنیم. خانم طوفان هم پابهپای ما میآید و همچون مادر ما هستند. هرسه کنار هم هستیم.»
آقای نظمی از مشتریمداری صحبت میکند و اینکه در راه رسیدن به استانداردهای بینالمللی تلاش میکند تا حس و حال خوب برای سفارشدهندهها به وجود آورد: «میخواستیم ورودمان به بازار کسبوکار با کیک خانگی باشد نه محصولی دیگر و تا امروز تجربه جالبی بوده. تجربهای متفاوت از ایجاد حس و حال خوب به همراه تهیه کیک باکیفیت و قیمت مناسب.»