
ریشه در خاک بود
نقش زمین و زمینداری در وقوع انقلاب ایران چه بود؟
نقش زمین و زمینداری در وقوع انقلاب ایران چه بود؟
تامین ۲۴/ مسئله زمین و پیامدهای اصلاحات ارضی چه نقشی در وقوع انقلاب ایران داشت؟ قطعا انقلاب ایران انقلابی چند علیتی است و نمیتوان تنها از یک رویکرد این انقلاب را تبیین کرد بلکه باید برایند علتها را هم در نظر گرفت. از طرفی نتایج اصلاحات ارضی و بحران شهرنشینی در آستانه انقلاب آنقدر گسترده است که بتوان نقش آن را در وقوع انقلاب اسلامی مستقلا ارزیابی کرد. اصلاح ارضی یعنی تغییر نوع مالکیت زمین بهوسیله دولت؛ فرایندی که مبتنی بر خواستههای سرمایهداری در روستاها، برای کمک به رشد بازار داخلی و ایجاد ساختار طبقاتی جدید شکل میگیرد. برنامه اصلاحات ارضی ایران به طور رسمی در سال 1341 آغاز شد و در سال 1350 پایان یافت و از سالهای نخست دهه پنجاه به بعد تأثیرات سیاسی اصلاحات ارضی رفتهرفته بر جمعیت روستایی کشور و سپس در کل ساختار دولت ظاهر شد. مارکس اعتقاد داشت دولت شکستدهنده انقلاب موظف است وظایف انقلاب مغلوب را انجام دهد. مبدع برنامه اصلاحات ارضی نه شاه بود و نه انقلاب سفید او؛ لزوم اصلاحات از مدتها پیش مطرح شده بود.
حکومت پهلوی کاری را انجام داد که دولت مصدق و همچنین حزب توده آغاز کرده بودند. شاه باید ادامه وظایف انقلاب مغلوب مشروطه و وظایف نهضت مغلوب ملی را انجام میداد. این وظایف از طرف دکتر مصدق و نهضت ملی مطرح شد و به اجرا درآمد و شاه هم مجبور بود وظایف دولت مغلوب را انجام دهد. اصلاحات ارضی نتوانست به افزایش تولید و بازده کشاورزی منجر شود و درنتیجه در هماهنگی نیاز اقتصادی کشور با روستاها شکست خورد. از نقش برآبشدن این انتظار که همگان صاحب زمین خواهند شد و ساختار ارباب رعیتی از اساس از بین خواهد رفت تا نفوذ و تسلط هر چه بیشتر دولت بر زندگی روستاییان و تغییر ساختار و ساختمان طبقاتی روستاها از نتایج این اصلاحات بود. شکستی که میتوان پیامدهای سیاسی و اجتماعی آن را هم در شهرها و هم روستاها تا سالها بعد حتی بعد از انقلاب 57 پس از اصلاحات ارضی دهه 1360 دید. پیامدهایی که آثارش تا به امروز ادامه دارد. اصلاحات ارضی در ظاهر شعار مساواتطلبانه داشت ولی نتایج اجرای آن چیز دیگری بود.
در روستاهای ایران تقسیمات اجتماعی جدیدی شکل گرفت و در عمل ساختار طبقاتی جدیدی از بورژوازی حکومتی در روستاها جایگزین ساختار پیشین، یعنی نظام ارباب رعیتی شد. درصد بسیاری از روستاییان به علت خوشنشین بودن و نداشتن «نسق» مشمول قانون اصلاحات ارضی نشدند، بنابراین این روستاییان روزبهروز فقیرتر شدند، بسیاری از دهقانان درگیر مسایلی از قبیل تامین آب کشاورزی، چگونگی پرداخت اقساط و... شدند و ادامه این روند برایشان غیرقابل تحمل بود و بسیاری از آنان زمینهای خود را به مالکان فروختند. نتیجه این تحول، افزایش نرخ مهاجرت در اوایل دهه١٣٥٠ به 8 درصد بود که از رقم متوسط سالهای ١٣٥٥ - ١٣٣٥، بسیار فراتر میرفت. در آغاز دهه 1340 جمعیت روستایی ایران در حدود دو سوم از کل جمعیت کشور بود. این در حالی است که در آستانه انقلاب نیمی از جمعیت ایران شهرنشین شده بودند.
یکی از مهمترین پیامدهای اصلاحات ارضی این بود که اکثریت بزرگی از طبقه فرودست شهری یا حاشیهنشینهای به وجود آمدند که ریشه در تودههای روستایی داشتند و با زمینههای قومی و زبانی مختلف به شهرها مهاجرت کرده بودند. جدای از عوامل جاذب مثل دسترسی به شغل، درآمد بالاتر و شرایط زیستی بهتر در شهر، بهخصوص در تهران، عوامل دافع مهمی نیز در این مهاجرتها نقش داشتند، مسائلی چون از رونقافتادن کشاورزی، رهاکردن اجباری زمین کشاورزی، فروش زمین، درآمدهای پایین و شرایط بد زیستی از جمله عوامل مهم بودند. این مهاجرتها نهتنها باعث کاهش تولید مواد غذایی و وابستگی اقتصادی به خارج شد، بلکه مشکلات اجتماعی بسیار زیادی را نیز بهوجود آورد. مهاجران در شهرها با فقدان کار مناسب و کافی، مسکن و امکانات زیست استاندارد روبهرو شدند. نقش مهاجران روستایی در انقلاب نیروی اجتماعی اصلی انقلاب را در ابتدا نه روستائیان بلکه شهرنشینان تشکیل میدانند. عمدتا طبقه متوسط شهری مثل تحصیلکردگان، معلمان، بازاریان یا کارکنان اداری مثل کارکنان صنعت نفت بودند که ایدئولوژی انقلاب بر آنها استوار شده بود.
بسیاری از روستاییانی هم که در دهه ٤٠ به واسطه مساله اصلاحات ارضی زمینهای خود را از دست داده و به حاشیه شهرها هجوم آورده بودند نیز به دلیل مشکلاتی که این حاشیهنشینی برای آنها به وجود آورده بود در شکلگیری انقلاب نقش داشتند. با این حال، بیشتر افرادی که در جریان انقلاب شرکت داشتند از طبقات متوسط شهری برخاسته بودند. البته پژوهشگرانی هم هستند که نقش روستاییهای مهاجر را پررنگ میبینند. اریک هوگلند شرکت وسیع جوانان طبقات فرودست و روستازادگان جوان مهاجران، یکی از خصوصیات تکاندهنده انقلاب میدانست. به عقیده جیم پال، انقلاب به میزان زیادی از بحران فزاینده تحول در مناطق روستایی ناشی شده از خرده دهقانان از جا کنده شده، است. آیا قشر حاشیهنشین شهری در دهه 50 رادیکال شده و در انقلاب سال 1357 نقش فعالی را ایفا کردند؟
عدهای معتقدند در حاشیهنشینان شهری به خاطر خاستگاه روستایی خود، زمینههای مذهبی در این قشر نسبت به اقشار دیگر قویتر بود و بالطبع عکسالعمل شدیدتری نسبت به بعضی از اقدامات ضد مذهبی شاه نشان میدادند و در عین حال خیلی راحتتر توسط روحانیون و روشنفکران مذهبی علیه شاه بسیج میشدند. بسیاری از تحلیلهای آکادمیک و سیاسی که از سوی صاحبنظران در خصوص جنبشها و حرکتهای اجتماعی و سیاسی جامعه ایران ارائه شده، متاثر از دوگانه «انقلابی/ انفعالی» است. بر اساس این دوگانه، رفتارهای افراد در جامعه یا در سطحی جمعی، کنشگرانه و سیاسی قرار دارد؛ یا در سطحی فردی، منفعلانه و روزمره. این دوگانه «انقلابی/ انفعالی» مانع شناسایی و درک صحیح بسیاری از فعالیتهایی میشود که توسط مردم عادی در جریان است. تحرک حاشیه نشینها بعد از مهاجرت به شهرهای بزرگ از ابتدای دهه پنجاه بیشتر به صورت پیشروی آرام در سطح محلی بود و فقط در مقطع پایانی حیات رژیم در آذرماه 57 بود که جوانان تجربه واقعی انقلابشان را به محلات طبقات پایین جامعه بردند. آصف بیات در کتاب سیاستهای خیابانی، بر پایه یک تحقیق میدانی به تحلیل جنبش تهیدستان شهری بین سالهای ۵۵ الی ۷۰ در جامعه ایران پرداخته و حاصل تحلیلهای خود را در قالب نظریه پیشروی آرام مردم شهری ارائه کرده است.
او از این قشر به عنوان تهیدستان شهری نام میبرد. او معتقد است تا مرحله آخر انقلاب، تهی دستان در حاشیه حوادث باقی مانده،و در اکثر مواقع ساکت و آرام بودند. اما در فرایندی موازی، درگیر مبارزهای بودند تا تغییری در زندگی خود و محلههایشان ایجاد نمایند. اینان درگیر مبارزهای بودند که بر خلاف انقلاب، ظاهرا هم برای آنان معنادار بود و هم موفقیتآمیز و این مبارزه تغییراتی در زندگی آنان بوجود آورد که کماهمیتتر از آن چیزی نبود که انقلاب میخواست برایشان به وجود آورد. بحران مسکن شهری در آستانه انقلاب برنامه اصلاحات ارضی موجب ثبات سیاسی در جوامع روستایی شد، به طور غیرمستقیم موجبات ایجاد تنش در جوامع شهری را فراهم آورد؛ چراکه میلیونها دهقان فاقد زمین به شهرهای بزرگ مهاجرت کردند و پیاده نظام انقلاب اسلامی شدند گازیوروسکی سهم قابل ملاحظهای برای دهقانان مهاجر در جریان انقلاب قایل است.
از دید وی، این افراد جزء طبقه پایین جامعه بودند که وضعیت بسیار دهشتناکی از نظر معیشتی و اشتغال داشتند. زمین مهمترین عوامل تورم شدید در بخش ساختمان و مسکن در مناطق شهری بود. اگرچه دولت در مقاطع مختلف، با وضع قوانین و سیاستهایی، سعی داشت از افزایش قیمت زمین و از احتکار و بورسبازی جلوگیری کند، اما در عمل، همه این سیاستها با شکست روبرو گردید و قیمت زمین، با روند صعودی به ویژه از دهه 1350 به بعد افزایش یافت. در سال ۱۳۵۶ همزمان با حوادث سیاسی در کشور که چندی بعد از آن به پیروزی انقلاب اسلامی انجامید، بازار مسکن اوضاع چندان مناسبی نداشت. اگرچه دولت وقت وعدههایی مبنی بر بهبود اوضاع میداد، اما در عمل موفقیتی حاصل نشد و نابسامانی بیسابقهای بر بازار حکمفرما شد. تورم فزاینده بخش ساختمان که به علت رونق و تحرک فوقالعاده فعالیتهای ساختمانی در سال ۱۳۵۵ به اوج خود رسیده بود، در اوایل سال ۱۳۵۶ نیز ادامه داشت و اثرات آن به شکل ترقی سریع قیمت زمین، دستمزد کارگران و بهای مصالح ساختمانی، هزینه سرمایهگذاری در ساختمان را به شدت بالا برد.
در سه ماهه اول سال ۱۳۵۶ متوسط شاخص دستمزد کارگران ساختمانی بیش از ۴۴ درصد و متوسط بهای عمدهفروشی مصالح ساختمانی حدود ۳۳ درصد نسبت به سه ماهه اول سال ۱۳۵۵ افزایش یافت. تورم مزبور که در عین حال با تمرکز نامتناسب عوامل تولید در بخش ساختمان همراه بود، به سرعت بخشهای دیگر اقتصادی را نیز تحت تاثیر قرار داد و سایر فعالیتهای تولیدی را با مشکلاتی از نظر افزایش شدید هزینه تولید و کمبود نیروی کار مواجه کرد. در این زمان اجارهبها رشد فزایندهای پیدا کرده بود. چنانکه کمبود عرضه واحدهای مسکونی اجارهای همراه با ترقی سریع هزینههای ساختمانی موجب شد کرایه خانه در مناطق شهری کشور به شدت افزایش یابد. در پی کاهش درآمدهای نفتی و رشد بحران اقتصادی در نیمه دوم دهه پنجاه با رشد نابرابری و تشدید دیکتاتوری، بستر اجتماعی گسترش نارضایتی را فرهم آورد. شمال و جنوب شهر تهران همچون پیشرفتهترین شهر ایران آیینهتمام نمای این ناموزونی بود. همجواری جلوههای گوناگون مدرنیزاسیون در کنار فقر و حاشیهنشینی اصلاحات ارضی، درآمدهای نفتی، توسعه صنعتی و اقتصادی استاندارد شهروند ایرانی را به ویژه در روستاها بهبود بخشید. اما به تدریج با کاهش درآمدهای نفتی و گسترش بحران اقتصادی، پدیدههایی چون گرانی، بیکاری، نابرابریهای اجتماعی و حاشیهنشینی شهری رشد یافت؛ امری که گسترش نارضایتی، اعتصابات صنفی کارگری و جنبش حاشیهنشینان شهری و بدون مسکن را در پی داشت و در نهایت از عوامل اصلی سقوط شاه شد.
منبع: ماهنامه قلمرو رفاه / نویسنده : حسام مناهجی