فرشاد مومنی. اقتصاددان
تامین ۲۴/اما با وجود این شبهه و شکی که در تحلیل غیرایرانیها درباره علل اقتصادی و اجتماعی وقوع انقلاب اسلامی وجود دارد، بایستی با یک برخورد فعال انتقادی و عالمانه به سراغ منابع مهم رفت. با این برخورد فعال بهراحتی میتوان تشخیص داد در چه مواردی غیرایرانیها منصفانه داوری کردهاند و کجا از دایره انصاف خارج شدهاند. در اینجا به برخی پژوهشها اشاره میکنم که بهدرستی توانستهاند با تکیه بر آمار و ارقام به درک درستی از ریشههای اقتصادی برسند که منجر به فروپاشی رژیم پهلوی و وقوع انقلاب اسلامی شدهاند.
یکی از مهمترین نکاتی که درباره منشأهای انقلاب اسلامی مطرح است به مسائل معیشتی مردم در آن زمان مربوط میشود. برای ارائه تصویری از معیشت مردم در زمان پهلوی دوم، فرد هالیدی در کتاب «دیکتاتوری و سرمایهداری در ایران» ضمن استناد به گزارشهای رسمی بانک مرکزی و مرکز آمار ایران، گزارشی از وضعیت اجارهبها در آن روزگار ارائه میکند. به روایت او فقط در تهران در فاصله سالهای 1339 تا 1350، یعنی قبل از شوک نفتی، اجاره خانه 15 برابر شد.
با همین روال، اجاره خانه در سال 1353 نسبت به سال 1352، 200 برابر افزایش پیدا کرد؛ و سپس در سال 1354 نسبت به سال 1353، 100 درصد رشد داشت. نکته دیگری که در مورد کیفیت معیشت مردم وجود دارد را خانم نیکی کدی در کتاب «ریشههای انقلاب ایران» مطرح میکند. او با استناد به دادههای سرشماری سال 45 و 55، یادآوری میکند که نرم خانوار در بازه زمانی 45 تا 55 در ایران 6 نفر بود؛ همچنین تعداد خانوارهایی که تنها در یک اتاق زندگی میکردند از 36 درصد در سال 1345 به 43 درصد در سال 1355 افزایش یافته بود. با توجه به این موقعیت، مشخص میشود که آن خوشگذرانی، رفاه و کیفیت زندگی که شبکههای سلطنتطلب مدام از طریق دستکاری واقعیت از معیشت مردم در آن روزگار به نسل جوان ارائه میکنند چقدر بیپایه و اساس است.
آبراهامیان دیگر تحلیلگری است که در کتاب «ایران بین دو انقلاب» با استناد به همین دادههای حاصل از سرشماری سال 55، چهار مشخصه اجتماعی قابلاعتنا را، که منجر به فروپاشی رژیم پهلوی میشود، استخراج میکند. اولین آنها جهش چشمگیر نرخ مرگومیر کودکان است. آبراهامیان متذکر میشود با اینکه شاه تصور میکرد ایران در حال حرکت به سمت دروازههای تمدن بزرگ است، واقعیتهای برآمده از سرشماریهای سال 55 نسبت به 45، خبر از فروپاشی اقتصادی و اجتماعی میدادند. دومین مشخصه اجتماعی به روایت آبراهامیان مربوط به وضعیت نابهسامان بهداشتی و درمانی ایران بود. به طوری که ایران در بین کشورهای منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا، که از توسعهنیافتهترین مناطق در کل دنیا محسوب میشدند، از نظر نسبت تختهای بیمارستانی به جمعیت رتبه آخر را به خود اختصاص داده بود. مشخصه سوم مورد توجه آبراهامیان، مربوط به وضعیت سواد در ایران است. آبراهامیان میگوید که در سال 1355، 68 درصد بزرگسالان ایران بهکلی بیسواد بودند. بهعنوان مشخصه چهارم نیز به وضعیت تحصیل در ایران اشاره میکند و گزارش میدهد که از کل کودکان لازمالتعلیم، یعنی کسانی که در سنین تحصیل بودند، کمتر از 40 درصدشان میتوانستند دوره ابتدایی را به اتمام برسانند.
جان فوران نیز که یکی از معروفترین ایرانشناسان معاصر دنیاست، در کتاب «مقاومت شکننده» بر این موارد میافزاید. براساس مطالعه او در زمینه ریشههای وقوع انقلاب اسلامی، تا سال 1352 بیش از 64 درصد کل جمعیت شهرنشین کشور دچار سوءتغذیه بودند. این وضع در جامعه روستایی بهمراتب بدتر بود و 42 درصد جمعیت روستایی وضعیت تغذیه بسیار بدتر از سوءتغذیه را تجربه میکردند.نکته دیگر مسئله بنیه تولیدی ضعیف حکومت پهلوی است. زندهیاد هدی صابر، که مطالعات ژرف و راهگشایی در این زمینه داشت، پژوهشی با عنوان «صنعت ایران: وابسته ارزخوار» منتشر کرده بود. در این گزارش نشان داده بود که چگونه در اداره بخش صنعت ایران در زمان شاه خطای راهبردی اتفاق افتاد، به صورتی که به اسم استراتژی جایگزینی واردات عملا استراتژی توسعه واردات در دستور کار قرار گرفته بود. برای اینکه بدانید سطح بنیه تولید صنعتی ایران در آستانه فروپاشی رژیم پهلوی چه بوده کافی است به این نکته توجه داشته باشید که کل درآمدهای حاصل از صادرات غیرنفتی در بهترین حالت فقط تامینکننده نیازهای ارزی سه روز بخش صنعت ایران بوده است.
منبع : هفته نامه آتیه نو