تامین ۲۴/با جرقه کوچکی کارش را آغاز کرد و تبدیل به کارآفرینی شد که بیش از 68 هنرجو تا امروز داشته است: «بعد از ازدواج هنوز فعالیتی در زمینههای هنری انجام نمیدادم. روزی یکی از دوستانم در مورد کارهای چرم دستدوز برایم توضیح داد و از آنجایی که مورد علاقه من بود و میتوانستم این کار را در خانه انجام دهم، به فکر افتادم و رفتم سراغ نزدیکترین هنرستان فنیوحرفهای نزدیک خانهمان در ساوه.» با سرمایهای اندک و بدون هیچ تخصصی در زمینه چرم دستدوز، کارش را آغاز میکند و حالا کارگاهی دارد که چراغش را هرروز خودش روشن میکند. در تمام مدت فعالیتش به زنان زیادی روحیه داده و آنها را به استقلال و خودکفایی دعوت کرده است. به کارگاهی گسترده میاندیشد که هنرجوهای بسیاری از آن میتوانند به استقلال و ثروت برسند. او در کنار دو فرزندش توانسته کارآفرین موفقی باشد.
محرومیت و گشایش
راحله هرگز آن روزها را از یاد نمیبرد، روزهایی که از رفتن به دانشگاه محروم شد. در دبیرستان رشته تجربی خوانده بود و در دانشگاه دولتی شهر مهاباد پذیرفته شد، اما چون پدرش با رفتن او به مهاباد مخالفت کرد، دو سال از ادامه تحصیل محروم شد تا اینکه با راهنمایی یکی از دوستانش رشته انسانی را در عرض سه ماه خواند و همان سال دانشگاه کاشان در رشته حسابداری پذیرفته شد. سال ۷۶ بود که در رشته حسابداری مشغول به تحصیل شد، اما این رشته برایش آغازگر هیچ راهی نبود؛ مسیر زندگی او از جایی شروع میشود که در کنار همخانهایاش در دوران دانشگاه با رشته صنایعدستی آشنا میشود: «دوران تحصیلم را کنار افراد باذوقی گذراندم که در رشته صنایعدستی تحصیل میکردند. به خاطر علاقهای که از کودکی به هنر داشتم، پابهپای آنها کار میکردم؛ کارهایی چون قلمزنی، نگارگری، چاپ باتیک، بافت گلیم، عکاسی و...» راحله از دوران کودکی ذوق هنری داشت و وقتی در کنار همخانهایهایش قرار گرفت، بار دیگر سرشار از ذوق و اشتیاق شد: «بودن کنار همخانهایهایم از یک طرف و ازدواج با همسرم که در دانشگاه هنر و معماری کاشان تحصیل میکرد از سوی دیگر، باعث شد همه زندگیام با هنر آمیخته شود.»
چگونه جرقه تبدیل به آتش شد
«با زدن این جرقه، به فکر افتادم کار را شروع کنم. همه جوانب را در نظر گرفتم. درواقع هم رشته هنری مورد علاقه من بود و هم منبع درآمد خوبی داشت و کنار فرزندانم بودم. بیمعطلی آن را شروع کردم.» راحله چه باید میکرد؟ او در ابتدای راه بود. «اولین چیزی که به ذهنم رسید این بود که در هنرستان فنیوحرفهای محل سکونتم (ساوه) ثبتنام کنم. اما در این هنرستان تنها آموزش ابتدایی و پایه میدهند و آموزشهای آنها برای مهارت یافتن کافی نیست. بنابراین برای شرکت در کلاسهای تخصصی به تهران رفتم و بعد از آن پیش یکی از اساتید کهنهکار این رشته به نام استاد لطفی، رفتم و با تشویق بسیار این استاد مواجه شدم. او به من سفارش کار برای خارج از کشور داد و کارهایم را در فروشگاهش گذاشت که البته با استقبال خوبی روبهرو شدند.» این اتفاق باعث شد او اعتمادبهنفس بیشتری بگیرد: «سعی کردم با استفاده از رنگهای زنده و نقاشی اصیل ایرانی کار تولید کنم و خیلی زود نمایشگاه اختصاصی برگزار کردم.» راحله میگوید: «روز افتتاحیه از اداره میراث فرهنگی هم آمدند و خیلی تشویقم کردند. آنها مرا راهنمایی کردند که مجوز بگیرم. بعد از گرفتن مجوز و بازتاب قوی نمایشگاهم، هرروز انگیزه بیشتری میگرفتم تا کارها را بهتر و بهتر انجام دهم.» او هرروز در کنار هنرجوها یاد میگرفت و یاد میداد: «آموزش و یادگیری هرروز کارهایم را قویتر میکرد و من توانستم نمایشگاههای زیادی بر پا کنم. کمکم مدیر گروه صنایعدستی در اداره ارشاد اسلامی شدم و کارگاههای آموزشی را برگزار کردم و بعد هم سرمربی حلقه صالحین هنرمندان.» یکی از مهمترین اقدامات او در این دوره راهنمایی زنان است برای اینکه زندگی هدفمندی داشته باشند و اینکه میتوانند به اقتصاد خانوادهشان کمک کنند و مفید واقع شوند: «هرروز به آنها میگفتم که باید مهارتی یاد بگیرند تا در زندگیشان دچار روزمرگی نشوند.»
سرمایه اندک برای چرم دستدوز
«یکی از دلایل قوی من برای ورود به این رشته این بود که عاشق چرم و مواد طبیعیاش بودم و دیگر اینکه وسایل و ابزار خاصی نمیخواست و میتوانستم آن را با دست بدوزم. با سرمایه اندک و ابزار ساده میتوانستم چیز جدیدی خلق کنم. از طرف دیگر این کار تلفیقی از صنعت و هنر بود و پیشرفتهتر از کاردستی و محصولات دست خودم، کاربردی و قابلاستفاده بودند و در ضمن ماندگار و ارزشمند. به همین دلیل، تعلل نکردم و با تمام توان با همه سختیها جنگیدم. همین الان هم میجنگم، و دست از تلاش برنمیدارم تا همه آن اتفاق خوب را ببینم.» او بعد از شناخته شدن، کارش را هدفمند میکند و شروع میکند به برنامهریزی، که اولینش زدن کارگاه بود و گسترش دادن کار و رسیدن به کارآفرینی. «در حال حاضر کارگاهی در بازارچه صنایعدستی دارم و با تمام سختیها، مشقت راه و کمبودها، در آن مشغول به کار هستم. چراغ آنجا را روشن نگه داشتم. حدودا از ابتدای کار ۶۷ هنرجو داشتم، بهجز کسانی که برای رفع اشکال و... مراجعه میکنند. ۱۲ نفر هنرجوی ماهر دارم که کار برایم تولید میکنند و هنرجوهایی هم هستند که به من لطف دارند و قبول زحمت میکنند از شهرهای دور و نزدیک میآیند اینجا برای گذراندن دورههای فشرده.» راحله پس از زدن کارگاه، به دنبال راهی بود که بیشتر شناخت شود: «صفحهای در اینستاگرام راه انداختم. در همایشهای کارآفرینی شرکت میکردم به تولیدکنندهها ایمیل میزدم و کارهایم را برایشان میفرستادم. امروز چندین شرکت که دارای محصولات چرمی هستند از من دعوت به همکاری کردهاند.» این زن، با اینکه کارش را از ابتدا در خانه و در یک اتاق آغاز کرده بود حالا آنقدر تقاضا دارد که کارش دارد فراتر از کارگاهش میرود. او درباره چگونگی فروش کارهایش اینگونه توضیح میدهد: «برای فروش کارهایم ابتدا از کسانی که میشناختم و به من اعتماد داشتند شروع کردمم. تا اینکه از طریق نمایشگاههایی که در کنار نمایشگاههای مختلف فرهنگی-هنری بود، مثل نمایشگاه کتاب، از طرف شهرداری دعوت شدم، از طریق اینستاگرام و از طریق هنرجوهایی که هرکدامشان نقش بازاریابهای حرفهای را ایفا میکردند، بعد از طریق اداره میراث فرهنگی معرفی شدم به ادارهها و شرکتها تا برای تهیه کادو و جوایز به من اعتماد کنند.»
کانالهای تلگرامی کافی نیست
«من راه زیادی در پیش دارم تا یک کارآفرین تمامعیار شوم. تلاش میکنم به هدفم برسم و آن زمانی است که تمام هنرجویانم بتوانند در کارگاهم کسب درآمد داشته باشند.تمام کارهایشان را به نمایشگاهها میبرم و به فروش میرسانم تا حتی لحظهای فکر نکند سعی و تلاششان بیهوده بوده.» راحله میگوید: «دستاوردهای من در زندگی دو دستهاند: معنوی و مادی. معنوی از آن جهت که قابلرؤیت نیستند و فقط باید حس شوند. اول اینکه برای بچههایم الگو بودم و آنها دیدند که چطور مادرشان دچار روزمرگی نشده و هدفمند است. دیگر اینکه با انجمنهای مختلف خیریه آشنا شدم و وجودم و هنر و مهارتم مثمر ثمر واقع شد.» او در کارگاهش تنها مهارت یاد نمیدهد: «در کارگاهم فقط مهارت یاد نمیدهم، با هنرجو انس میگیرم و موجب تخلیه روحی و روانیشان هستم. با کمک هم مشکلات را حل میکنیم. موسیقی گوش میدهیم و از هم میآموزیم.» دستاورد دیگر او این است: «برای خودم پایگاه اجتماعی قوی دارم که در سایهاش زمینهساز کارهای مفید و مثبت میشوم. شغلم ایجاب میکند بهروز باشم، پس مطالعه میکنم و وقتم را به بطالت نمیگذرانم. بدون قضاوت و مهمتر از همه، به آسانترین روش راه کسب درآمد را به هنرجوها منتقل میکنم. دستاوردهای مادی آنها برای من ارزشمند است چون توانستند مستقل شوند و من هم در خوشبختی آنان سهمی داشتهام.»
راحله به دوستداران این رشته توصیه میکند: «برای یادگیری حرفهای و اصولی به محیطهای کارگاهی مراجعه کنند تا زیروبم کار را یاد بگیرند. کانالهای تلگرامی برای مبتدیها یا حتی حرفهایها گنگ و مبهم است و فقط شیوهای برای کسب درآمد راحت و آسان است. به دوستداران این حرفه شیرین گوشزد میکنم از الگوهای آماده استفاده نکنند، بلکه الگوکشی را بیاموزند. این حرفه احتیاج به سرمایه اندکی دارد اما شما را قطعا به ثروت میرساند، البته اگر کوشا و خلاق باشید. ما باید سنت را متجدد کنیم تا با اقبال عمومی مواجه شویم، و درنهایت پشتکار مهمترین عامل برای رسیدن به موفقیت است.» چشمانداز راحله برای زندگیاش این است: «من هرگز پیر و حقیر و فقیر و تنها و درمانده نمیشوم چون خودم را تقویت کردم و ساختم. تا جایی که در توانم است از تلاش دست برنمیدارم تا بتوانم چراغ راه دیگران باشم. به همین دلیل میگویم که زنان باید جسور باشند و همت بلند داشته باشند. هیچکس از آسمان برای ما نعمت نمیآورد مگر تلاش خودمان که ما را به عرش میبرد. در آینده کارم را گسترش میدهم و از صنایعدستی کشورم سلاحی میسازم برای مقابله با کالای وارداتی و بیکاری. من هنرجوهای زیادی داشتهام از زن و مرد، زوجهایی هم هستند که با هم در کلاسها شرکت میکنند و رواندرمانگرها برای تخلیه روحی-روانی بیمار را به کارهای دستی دعوت میکنند.»
منبع : هفته نامه آتیه نو. فاطمه علی اصغر