تامین۲۴/اینجا گذشته میرود میان چمدانها و ساکها و تنها چشمها سخن میگوید. آدمها در نگاههای عریانشان آشکارا با هم حرف میزنند یا در سکوت منتظر و بیحوصله همدیگر را تماشا میکنند و از کنار هم میگذرند. ترمینال جنوب در روزهای نزدیک به عید نوروز چیزی از شهرفرنگ و بازار مکاره کم ندارد. هر گوشه را نگاه کنی پر از داستان و اتفاقهای عجیبوغریب و خوب و بد است. بخشی از این اتفاق خوب مال رانندههای اتوبوس است. قیمت بلیتها اضافه میشود و تمام سرویسهای رفتوبرگشتشان پر است. هر مسافری که یکبار هم گذرش به ترمینال جنوب خورده باشد جارزنها را دیده. جارزنی فقط صدای بلند میخواهد و اندکی سماجت تا دست مسافران تازهواردی را بگیرد که از ورودی مترو یا بیرون ترمینال وارد میشوند و به تعاونی ببرد تا برای هر مسافر 10 درصد پورسانت بگیرد. جارزنها گاهی مسافرهای قدیمیتر را میشناسند یا از روی شباهت چهره آنها به مردم مناطق مختلف مقصدشان را حدس میزنند. گاهی حدسشان درست از آب درمیآید و مسافر را کشانکشان تا نزدیک اتوبوس مقصد میبرند و پورسانت هزار یا 2 هزار تومانیشان را از راننده میگیرند.
اصفهان، شیراز، اهواز، اهوازی خانوم؟...
مسافر کلافه و عصبانی زیر آفتاب: «نه! میروم ناکجاآباد. هنوز شماها را جمع نکردهاند؟»
جارزن: «نمی دانم چرا جدیدا مسافرهای ترمینال، اصلا اعصاب ندارند!»
جارزنها در فضای داخلی ترمینال هم هستند. البته بعضیهایشان شاگرد رانندهاند و گاهی جارزنی هم میکنند. همین که چطور اسم شهر را فریاد بزنند برای خودش مهارتی دارد. یکی صدایش را زیر میکند و یکی زبانش را به سقف دهانش نزدیک میکند تا صدایش تغییر کند. همه خلاقیتشان را برای جذب مسافر به کار میبرند. علی 34 ساله هفت سال است که بهعنوان بلیتفروش و گاهی اوقات جارچی در ترمینال کار میکند. او درباره روزهای کارش میگوید: «هفت سال است که به صورت شیفتی در ترمینال بلیت میفروشم. ما در اینجا هم وظیفه فروش بلیت و جذب مسافر را داریم و هم باید مواظب جارچیهای متفرقه باشیم که مانع خرید بلیت میشوند. آنها مسافران را میقاپند! و بدون اینکه بلیت بخرند با پرداخت هزینه به راننده سوار اتوبوس میشوند. این جارچیها از این کار سود میبرند به این دلیل که به ازای هر مسافر که به رانندگان برسانند 10 درصد از پول بلیت مسافر را از راننده دریافت میکنند.»
همه شرکتها باید دادزن داشته باشند
علی سالهاست در ترمینال جنوب دادزنی میکند و کسی هم تا به حال نتوانسته مانع کارش شود. میگوید: «شاید یک یا دو روز کارمان را تعلیق کرده باشند اما بعدش دوباره همه چیز درست شده. یک دادزن در روز شاید ۱۰۰ تا ۲۰۰ هزار تومان درآمد داشته باشد. از هر مسافر درصدی برمیدارد. نکته جالب اینکه شرکت برای پر کردن اتوبوس دست به دامن دلالها شده و حاضر است ارزانتر بلیت بفروشد اما کمیسیون آقای راننده همان ۲۰ درصد است و رانندگان به آن معترض هستند.» دادزنها زنجیره و دم ودستگاهی دارند و هیچکدام حق ندارند عضو جدیدی وارد باندشان کنند مگر با اجازه تمام اعضای باند. یکی از رانندهها میگوید: «ما اگر نخواهیم هم باید برای خودمان دادزن استخدام کنیم. چون اگر شرکتی تمایل به همراهی و همکاری با دادزنها نداشته باشد، شرکت دیگری از طریق دادزنها مسافرها را تور میکند و دیگر مسافری نمیماند.» این در حالی است که در سراسر ترمینال تابلویی با آرم شهرداری تهران نصب شده که روی آن نوشته: «طبق دستور مقام قضایی جارزنی و دلالی ممنوع است و با متخلف برخورد میشود.»
بیخوابی راننده موجب تصادف میشود
احمد راننده اتوبوس تهران-درود است. میگوید: «ما رانندهها شب عید گل کارمان است. همه به دیدوبازدید عیدشان میرسند و ما در جادهها مشغول جابهجایی مسافر هستیم. خانوادههایمان بهتنهایی و بدون ما به دیدوبازدید عید میروند و به آن عادت کردهاند. اما دلهای خانوادههای ما در عید مثل تنور است. پارسال آمار حوادث جادهای خیلی زیاد بود، یعنی نسبت به سالهای دیگر تعداد بیشتری از همکارانمان را از دست دادیم. ما باید 9 ساعت رانندگی کنیم و 9 ساعت بخوابیم. اما گاهی بعضی رانندهها این را رعایت نمیکنند و همین باعث حوادث رانندگی میشود. بعضی از رانندهها هم برای دوتا مسافر بیشتر به هر کاری دست میزنند و این درست نیست. بعضیهایشان انگار میخواهند کمبود مسافر تمام سال را در شب عید جبران کنند. البته پول استهلاک و خرج اتوبوس گاهی آنقدر زیاد میشود که هزینه جابهجایی مسافر هم جوابگوی مخارجمان نیست. پول گازوئیل باید بدهیم. هزینه کمکراننده هست. اضافه بلیتی که نزدیک عید به ما میدهند هم هیچ ربطی به جایی ندارد. این به خاطر زحمتی است که میکشیم. اما عدهای نمیتوانند این را ببینند.
مردمی که میخواهند با یک اتوبوس ایمن سفر کنند باید هزینه بلیتشان را هم بیشتر کنند تا همهچیز فقط به ضرر راننده تمام نشود. تا چند وقت پیش دولت به بعضیها یارانه خرید لاستیک میداد اما حالا همان را هم قطع کردهاند. نمیدانیم باید هزینههای میلیونی خرید لاستیک را چطور تامین کنیم. مسافرها نمیدانند وقتی یک راننده پشت فرمان مینشیند باید به هزار چیز فکر کند. فکر میکنند فقط کار خودشان مهم است. ماشین گرم است یا سرد بلند میشوند دعوا راه میاندازند و از راننده تا تمام مسافرها را عصبانی میکنند. از مردم میخواهم این شب عیدی سفرهایشان را هم به خودشان ساده بگیرند و هم به ما.»
ماهعسل اتوبوسی
دیدن دختر و پسری در لباس عروس و دامادی، آن هم در ترمینال جنوب عجیب است. علیرضا داماد 25سالهای است که شب عروسی چادر سفید سر همسرش کرده و دستش را گرفته تا سوار بر اتوبوس به ماهعسل بروند. میان این همه عجله و رفتوآمد، مسافرها چادر حریر سفیدرنگ زهرا را میبینند. حتی اگر اخم هم کرده باشند لبخند میزنند. بعضیها هم شادیشان را ابراز میکنند و با صدای بلند میگویند: «خوشبخت شوید ایشالا!» در این میان عده زیادی هم هستند که در سکوت آنها را تماشا میکنند و کسی از دلشان خبر ندارد. ساعت نزدیکیهای بعدازظهر است. مسافرها چون غباری منتشر در هوا در فضای خاکستری ترمینال میچرخند.
خوشبختی جامانده میان زمینهای خاکستری
میان آن همه هیاهو چهارنفری حصیرشان را گوشه ترمینال پهن کردهاند و آرام و بیسروصدا میگویند و میخندند. سفره غذای خانواده چهارنفره باز میشود. یکی در ظرف ماست را باز میکند، یکی قاشقها را از ساک بیرون میآورد، و دیگری نانها را تکهتکه میکند... کمکم کاسه بزرگ استیل وسط سفره پر از آبدوغخیار خنکی میشود که قالبهای کوچک یخ رویش شناور است. قاشقهای لبریز از دوغ و نان و خیار به سمت دهانهای خندان میشتابد. چشمهای کنجکاو و خیس آدمهای داخل ترمینال با زبان بیزبانی تقلای حضور در این قاب چهارنفره را دارد. جهان باید از حرکت بایستد و تماشاچی خندههایی باشد که از عمق این خوشبختی چهارنفره بیرون میآید. محمد نوری در رادیو میخواند:
این گل سرخ من است، این گل سرخ من است
دامنی پر کن از این گل، که بری خانه دشمن که فشانی بر دوست
دوستت دارم را، با من بسیار بگو
دوستم داری را، از من بسیار بپرس
منبع: هفته نامه آتیه نو. هدیه کیمیایی
جشنواره رسانهای رفاه و تامین اجتماعی«رستا» برگزار می شود جشنواره رسانهای رفاه و تامین اجتماعی«رستا» از سوی سازمان تامین اجتماعی و به همت موسسه فرهنگی-هنری آهنگ آتیه برگزار میشود. علاقمندان تا 15 مرداد ماه سال جاری می توانند آثار خود را به این جشنواره ارسال کنند.