تامین ۲۴/ «صنعلی شهیزاده» اهل اینجاست، اهل روستای پامنار دزفول. 75ساله است. از کودکی یادش میآید که زنان و دختران روستایش کپو میبافند، هنری که خیلی زود به دیگر مناطق دزفول هم رسید و زنان و دختران پامناری آن را به دیگران هم آموختند. شهیزاده 50 سال پیش میبیند که کپوها دارند از رونق میافتند و دیگر به شکل روزهای کودکیاش به دست زنان و دختران بافته نمیشوند. او میکوشد دوباره این هنر را زنده کند. کمکم به شکل مناسبی از کسبوکار در این زمینه میرسد. به زنان و دختران روستا سفارش میدهد که کپو ببافند و بعد آنها را میخرد. سپس به بازارهای مختلف میرود و کپوها را به فروش میرساند. حالا نزدیک به 50 کپوباف در میان روستاهای پشت سد دز محصولاتشان را به او میفروشند و کسبوکارشان پررونق شده است. این روزها هم پسر آقای شهیزاده راهنمای تور شده و گردشگران را به سد دز میآورد. یکی از پاتوقهای آنها خانه قدیمی و خشتوگلی آقای شهیزاده است. او کپوها را در خانهاش هم میفروشد. آنها توانستند طی سالهای گذشته گردشگری روستای پامنار را سروسامانی دهند.
«متولد 1321 هستم. نزدیک 50 سال است که در کار تولید و فروش صنایعدستی هستم. یکی از بزرگترین کارهایی که طی این چند سال کردم این است که نگذاشتم کپوبافی از یاد برود.» شهیزاده مهربان و خونگرم است، لهجه دزفولی دارد و با همان زبان گرم درباره خودش و کارهایش گپ میزند.
«من کپوبافی را رونق دادم و حتی برای فروش به بسیاری از شهرهای آن سوی آب مثل کویت رفتم. آنها هم خیلی استقبال کردند. کپوبافی هنری دیرینه است.
آن قدیمها که ما زیر دریاچه سکونت داشتیم، این هنر بین زنان و دختران رواج داشت. کپوبافی نسل در نسل به ما رسیده است، هرچند در دورهای این هنر داشت از یاد میرفت ولی ما دوباره زندهاش کردیم.»
کپو از صنایعدستی خوزستان است که از دیرباز در نواحی شمالی «دزفول» رواج داشته و همچنان با ذوق و ابتکار هنرمندان روستایی تهیه میشود و به دست علاقهمندانش میرسد. این هنر سنتی از بافتههای حصیری است و مواد اولیه آن کرتک و برگ نخلهای خرماست که از سالیان متمادی بیشتر در دهستان «شهیون» در شمال دزفول رواج داشته است. روستای پامنار، از توابع این دهستان، از دیرباز با داشتن نخلستانهای زیاد مرکز مهمی برای تهیه مواد اولیه آن بوده است. این روزها به دلیل نیاز بیشتر کپوبافان بخش زیادی از برگهای خرما از بندرعباس تهیه میشود.
شهیزاده این برگها را برای کپوبافان فراهم میکند: «این دستبافتهها برای مردم این منطقه تنها هنر و ذوق نیست، بلکه زندگی است و محل مناسبی برای امرارمعاش زنان زحمتکشی است که در کنار کار طاقتفرسای روزانه به تهیه آن میپردازند. زنان در روستاها هیچوقت از این هنر باز نماندهاند و از سالهای دیرین آن را رها نکردهاند. این میراث زیبای این مردم است.»
دختران خودم هم کپو میبافند
«به این نتیجه رسیدم که بهترین کار برای اینکه این هنر زنده بماند این است که خودم مواد اولیهاش را برای زنان و دختران روستایی فراهم کنم و کپوها را از آنها بخرم و در شهرهای دیگر به فروش برسانم. طی سالهای گذشته توانستم در نمایشگاههای صنایعدستی بسیاری شرکت کنم و کپو را به همه مردم ایران نشان دهم و بفروشم. تا حالا به نمایشگاههایی در تهران، شهرکرد و کرمانشاه، اهواز و خرمآباد رفتهام.»
دختران خود آقای شهیزاده هم کپو میبافند. او سفارش کار را به همه زنان و دختران روستای خودش و سایر روستاهای اطراف سد دز میدهد. حالا نزدیک 50 نفر برای او کپو میبافند. این کپوها به دست بسیاری از مردم میرسد و توانسته جایگاه خودش را در میان صنایعدستی استانها پیدا کند.
کپوبافی در روستاهای دزفول محلی برای کسب درآمد شده و بخش مهمی از اقتصاد روستاییان را تشکیل میدهد. شهیزاده میگوید: «کپو بیشتر وقتها به شکل سبدهای دردار یا بدون در به صورت سینی در اندازههای مختلف رنگی و ساده بافته میشود. این سبدها میتوانند جای نان، لوازم خیاطی، خمیرمایه، نخ و سوزن و... باشند.»
جالب اینجاست که تزئین روی این سبدها برای هنرمندان بسیار مهم است: «دو روش برای تزئین این سبدها وجود دارد. در روش اول، کپوها زمینه ساده حصیری دارند و با کاموا و رنگهای شاد روی آنها نقشهای هندسی ایجاد میکنند؛ و در روش دوم، تمام سطح کپوها را با کاموای رنگی میپوشانند به طوری که حصیر آن دیده نمیشود.»
البته کاربری این کپوها بسیار زیاد است و به شکلهای مختلفی بافته میشوند، مثل بشقاب، کاسه، گلدان، شکلاتخوری، جعبه جواهر، جای سکه، زیرنانی، زیرداغی، جامدادی، جای قاشق و چنگال، جامیوهای، جای دستمال، کلاه بچهگانه و دهها نوع دیگر...
گردشگران خانه گلی دوست دارند
«گردشگران زیادی به خانه من میآیند. ما برنامه مفصلی برایشان داریم، معمولا صبحانه کره و عسل و نان محلی برای آنها میآوریم. برای ظهر هم سبزیپلو با ماهی تدارک میبینیم و برای شام پلو مرغ؛ که همه به شیوه محلی تهیه میشوند. گردشگرانی که میآیند خیلی لذت میبرند.»
شهیزاده آنقدر با گردشگران به این طرف و آن طرف روستا رفته که راهنمایی خودجوش شده است: «گردشگران را به دیدن قلعه شاداب میبرم، به جاهای زیبای دریاچه. آثار باستانی را نشانشان میدهم و تا جایی که میدانم درباره تاریخ این آثار به آنها اطلاعات میدهم.» خانه او از گل و چوب ساخته شده: «بارها خواستهام خانهام را مصالح جدید بازسازی کنم، اما گردشگران خارجی از چک، آلمان و... که به اینجا میآیند میگویند این خانه را با گل و چوب دوست دارند و از آن لذت میبرند.» آقای شهیزاده توانسته با کسبوکارش در صنعت صنایعدستی و گردشگری هم هنر دیرینه نسلهای پیشین را حفظ کند و هم برای بسیاری از اهالی روستا کارآفرینی کند. او بدون اینکه راهنمایی در این زمینه داشته باشد تنها با استفاده از امکانات اطرافش توانسته به صورت خودانگیخته به کسبوکار پررونقی برسد.
منبع : آتیه نو/ فاطمه علی اصغر