یدالله مهرعلیزاده
عضو هیئت علمی دانشگاه شهید چمران اهواز
تامین ۲۴/ تمام اقتصادها بر اشتغال تاکید دارند و با توجه به تجربه 10 برنامه توسعه در تاریخ برنامهریزی کشور، فرصت بینظیری است که بار دیگر چارچوبها و زمینههای برنامهریزی در کشور و ذیل آن ضرورتهای اشتغالزایی را بررسی کنیم. در ادبیات تحلیلی، اشتغال محصول و خروجی نظامی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است. اولین برنامه کشور ما در حوزه توسعه در سال 68، تدوین و به شکل نظامداری مورد توجه قرار گرفت. نقطه تمرکز این برنامه بر محورهای بازسازی و ایجاد زیرساختهای مناسب برای اقتصاد بود و در برنامههای سوم، چهارم و پنجم نیز تفکر حاکم، حرکت به سمت اصلاح ساختار و توسعه مبتنی بر دانایی بود. از شروع برنامه توسعه سوم بود که بر نیازهای تعیینکننده ساختارهای اقتصادی و اجتماعی اشراف پیدا کردیم و کمکم حال و هوای برنامهریزی در کشور پیدا شد. مضافا آنکه در برنامه چهارم داناییمحوری نیز به مابقی اهداف اضافه شد. از سوی دیگر باید گفت که عمده برنامههای اشتغالمحوری از برنامه سوم به بعد خود را نشان دادند که علت آن مواجهه با بحران رشد جمعیت سالهای ابتدای انقلاب و خرابیهای جنگ و ناکارآمدی در عرصه تولید و تقاضا بود که در سالهای 76 و 77 خود را در اقتصاد ایران نشان داد و برنامهریزان با توجه به اهمیت نگاه به بحث اشتغال، مواد و بندهایی را در برنامه سوم گنجاندند.
در برنامه پنجساله سوم توسعه کشور سیاستهایی از قبیل تشکیل شورای عالی اشتغال کشور، سیاستهای اصلاح قوانین و مقررات بازار کار و... جهتگیریهای اشتغال مشخص و از سالهای انتهایی دهه 70 بود که کارآفرینی وارد ادبیات اقتصاد ایران شد و بهعنوان نسخهای شفابخش تجویز شد. در برنامه چهارم این نگاه جدیتر شد و نگاه دانشبنیان و اصلاحی به ساختارهای اقتصاد و همراستاسازی کلیه ذینفعان و همگرایی بین قوا برای بحرانزدایی از معضل بیکاری در دستور کار قرار گرفت. از سال 85 به بعد طرحهایی از قبیل بنگاههای زودبازده، مشاغل خانگی، کارآفرینی و گسترش بنگاههای اقتصادی مورد اقبال قرار گرفت. در برنامه پنجم نیز همین رویه با نگاه عدالتمحورانه پی گرفته شد اما هیچکدام به موفقیت نائل نشدند.
در دولت تدبیر و امید نیز طرح «تکاپو» (سال 93) به اجرا درآمد و بنا بود در برش ملی تقاضای نیروی کار با عرضه این نیرو در قالب اشتغال پایدار و تنظیم رابطه علمی بین این دو حوزه پاسخ داده شود و در ادامه نیز قرار است طرح «حرکت» بهعنوان آخرین طرح دولت در زمینه تحریک اشتغال عملی شود که به نوعی میتوان گفت عصاره تمام طرحها و برنامههای گذشته است. در آسیبشناسی فضای مفهومی ناموفق این چارچوب و برنامهها، مواردی قابلطرح است از قبیل عدمثبات استراتژی مشخص و ضربتی، موقتی و موضعی بودن سیاستهای اشتغال و تغییر سیاستها با عوض شدن دولتها، حجم بالای اقتصاد غیررسمی، ناهماهنگ بودن زیرساختها بهویژه نظام آموزش کشور، نادرست بودن کاهش بیکاری با تزریق پول به اقتصاد، ابهام در جایگاه و کارایی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی در اشتغالزایی، ساختار نامناسب قدرت و نزاع قدرت سیاسی، ایدئولوژیک شدن علم اقتصاد در ایران و حکمرانی شایسته و... واقعیت این است که در بستر فضای اجتماعی بعد از انقلاب شاهد کاهش رشد اقتصادی ناشی از ناکارآمدی سه قوه در طراحی، تدوین و ارزیابی برنامههای اشتغالزایی در کشور هستیم که فضای اجتماعی کشور و بهتبع آن اشتغال کشور را دگرگون کرده است.
بعد از 25 سال برنامهریزی توسعه نتوانستهایم میان 4 نظام علم، دانش و مهارت، نظام ثروت، نظام قدرت و نظام منزلت اجتماعی ارتباط برقرار کنیم و شاهد آشفتگی فضای سرمایه فرهنگی و اجتماعی کشور هستیم که البته اگر جدی گرفته نشود و الزامات آن مورد توجه قرار نگیرد، به طور حتم مانند 5 برنامه گذشته در موضوع اشتغال به شکست میانجامد. شکستهایی که با نگاه به خروجی حاصلشده مانند تعداد بالای بیکاران، ناکارآمدی سیاستهای اشتغال، تورم، نرخ پایین مشارکت اقتصادی و سقوط شاخصهای ارزشافزوده، حکم به آن خواهیم داد.
منبع: هفته نامه آتیه نو