مشارکت در شهر؛ یک حق شهروندی

تامین 24 /این روند افزایشی در کشورهای در حال توسعه به شکل چشمگیری بیش از کشورهای توسعهیافته است. اگرچه رشد شهرنشینی در کشورهای توسعهیافته به معنای رشد اقتصادی است و افزایش جمعیت شهرنشین در اغلب این کشورها با توسعه اقتصادی همراه بوده، اما این مساله ضرورتا در خصوص کشورهای در حال توسعه صادق نیست و رشد شهرنشینی در این کشورها نتیجه عوامل متعددی مانند ادغام نقاط روستایی و تبدیل بسیاری از آنها به شهر، از رونق افتادن کشاورزی، نبود فرصتهای تحصیلی و شغلی، استقرار صنایع در اطراف شهرها و تمرکز منابع، خدمات و سرمایه در کلانشهرها است.
رشد شتابان شهرها از جمله تحولات شهری است که بر وضعیت کنونی و آینده شهرها اثرگذار خواهد بود. عوامل گوناگونی در شکلگیری تحولات شهری دخیل است. اندیشمندانی چون کاستلز و هاروی تحولات شهری را نتیجه تحولات سرمایهداری دانستهاند. در ایران نیز روند شهرنشینی، پس از دوره پهلوی اول، تحت تاثیر عوامل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، سیاستگذاریهای دولتی و البته جهانی شدن و در پی آن تغییر سبک زندگی، همواره سیر صعودی داشته است. بررسی سرشماریها حاکی از آن است که نسبت جمعیت شهرنشین ایران بین سالهای1390–1335 از 31 درصد به 74 درصد رسیده است. درصد بالایی از جمعیت شهرنشین ایران ناشی از مهاجرت روستاییان به شهرها است در حالی که در کشورهای توسعهیافته اروپایی با بهبود صنعت کشاورزی و با توجه به شرایط مناطق روستایی، افزایش جمعیت شهری را تا حدودی در کنترل گرفتهاند. مشابه این مهاجرتها بین شهرها و کلانشهرها نیز اتفاق میافتد و ساکنین شهرهای کوچک با انگیزههای مشابه آنچه اشاره شد، به کلانشهرها مهاجرت میکنند. در حال حاضر بخش عمده جمعیت شهرنشین کشور در کلانشهرها ساکن هستند. رشد شهرنشینی در شهرهایی مانند اصفهان که در مناطق کویری واقع شدهاند، بیشتر است.
این بدان علت است که روستاها با مشکلات اقلیمی از جمله خشکسالی دست به گریبان بوده بنابراین روستاییان به دنبال یافتن شغل جهت امرار معاش به شهرها مهاجرت میکنند. بر اساس مطالعات انجام شده در حوزه جمعیت، پیشبینی میشود در سالهای آتی تراکم جمعیت در نواحی شهری بیشتر خواهد شد. این روند لجامگسیخته شهرنشینی، منجر به افزایش و تشدید مشکلات شهرها شده است. معضل ترافیک، آلودگیهای محیطی، کمبود فضاهای تفریحی، ورزشی و فرهنگی از جمله این مشکلات هستند و افزایش نرخ جرم و جنایت و بیماریهای روحی، روانی و جسمی از جمله برآمدهای این معضلات خواهد بود. در چنین شرایطی، از یک طرف، مدیریت شهری به طور جدی در آمادهسازی و تامین منابع، زیرساختها، امکانات و خدمات دچار چالش شده و از طرف دیگر، روشهای سنتی برنامهریزی آنچنان که باید کارآمد نبوده و لزوم تغییر نگرش در برنامهریزی را نمایانتر کرده است. اگرچه تاریخچه برنامهریزی به پیدایش نخستین تمدنها برمیگردد لیکن برنامهریزی شهری مدرن به دنبال مشکلات انقلاب صنعتی به طور جدی مطرح شد و در ابتدا تمرکز برنامهریزی بر حل مشکلات ناشی از صنعتیشدن بود، اما از اواسط دهه۱۹۶۰، ناکارآمدی این سبک از برنامهریزی آشکار شد.
پس از آن برنامهریزی شهری رو به سوی مسایل اجتماعی و اقتصادی آورد و مباحثی چون دموکراسی، مشارکت مردم و عدالت مورد توجه اندیشمندان، مدیران و برنامهریزان شهری قرار گرفت. از دیدگاه نظریهپردازان، ناکارآمدی و یا پایین بودن اثربخشی برنامهریزی سنتی، دلایل متعددی داشته است. برای مثال به عقیده چپگرایانی مانند هاروی، نخبگان حاکم تنها به دنبال تامین منافع طبقات بالای جامعه هستند و باور ندارند که ایجاد یک شهر برنامهریزی شده برای همه شهروندان میسر باشد. اعتدالگرایانی چون لیندبلوم ، توسعهدهنده نظریه برنامهریزی اندک افزا نیز بر این عقیدهاند که برنامههای تهیه شده به روش سنتی، برنامههایی غیرمردمی و تحققناپذیر هستند. به علاوه سوزان فاینشتاین ، از مدافعان شهر عدالت- محور، عدم مشارکت همه افراد و نادیده گرفته شدن برخی گروهها در برنامهریزی سنتی را نقطه ضعف این سبک برنامهریزی دانسته و درباره اهمیت مشارکت همه افراد و طبقات چنین میگوید؛ آن دسته افرادی که نمیتوانند در تصمیمگیریها مشارکت کنند باید نمایندگانی انتخاب و معرفی نمایند. هیلی ، از طرفداران برنامهریزی مشارکتی نیز بر این باور است که حکمرانی شهری باید مردمسالارانه باشد. در همین چارچوب، مدیریت شهری جهان، در سه دهه گذشته، توجه فزایندهای به مشارکت مردمی در امر برنامهریزی داشته است. برنامهریزی مشارکتی ، نوعی برنامهریزی است که تمام ذینفعان که زندگی آنان تحت تاثیر برنامههای تهیه و تدوین شده در این فرایند شرکت کرده و ناظر بر چگونگی طراحی و اجرای آن هستند. از جمله شیوههای نوین برنامهریزی شهری که با افزایش اهمیت شهرها در اقتصاد و توسعه و همچنین آگاهی از ناکارآمدی برنامهریزی سنتی، ارائه و به کار گرفته شد میتوان به استراتژی توسعه شهری ، اشاره کرد.
CDS در واقع یک فرایند مشارکتی است که در برگیرنده همه اجزای اثرگذار جامعه و ذینفعان امر برنامهریزی شهری است. این شیوه نزدیک به دو دهه قبل توسط سازمان ائتلاف شهرها و با تمرکز و تاکید بر کاش فقر، افزایش مشارکت و توسعه پایدار به منظور حکمرانی خوب شهری ارائه گردید. همانطور که قبلا اشاره شد، بر اساس نظریات اندیشمندانی چون هاروی، فاینشتاین و هیلی، مشارکت مردم در سیاستگذاری، تصمیمگیری و برنامهریزیهای شهری در راستای برآورد اهداف عدالت اجتماعی گامی موثر در جهت مردمسالاری است. افزایش نقش مردم در برنامهریزی شهری نهتنها دستوپاگیر نخواهد بود بلکه موجب ارتقای کیفیت زندگی شهروندان، افزایش کارایی مدیریت شهری و همچنین بستری برای رشد و بالندگی شهر را نیز فراهم خواهد کرد. برنامهریزی مشارکتی در واقع به نوعی بهرهمندی از خردجمعی و به نوعی اجتناب از اعمال سلیقه فردی و گامی به سوی توسعه متوازن است. به طور کلی میتوان گفت حکمرانی موفق شهری به میزان تعامل و مشارکت بین شهروندان، شورای شهر، شهرداری و دیگر نهادهای مرتبط به مدیریت شهری بستگی دارد. در ایران بهرغم شعارهای برخی مدیران، مدیریت شهری تاکنون در امر مشارکت ضعیف عمل کرده است. از آنجا که شهرداریها عمدتا از طریق درآمدهای کسب شده از محل عوارض و مالیات شهری اداره میگردند، مشارکت مردم در برنامهریزی لازمه یک مدیریت شهری عدالتمحور است و میبایست فرصت مشارکت برای تمامی اقشار جامعه فراهم گردد. زیرا شهرداریها موظفند به بهترین نحو از درآمدهای حاصله استفاده کرده و پاسخگوی مطالبات مردم باشند.
در حقیقت یکی از دلایل تفاوت کیفیت زندگی در شهرها، شیوه برنامهریزی انجام شده است. برای دستیابی به این مهم ابتدا باید اقدامات زمینهساز انجام شود. آگاهسازی شهروندان از منافع و مزایای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مشارکت میتواند اولین گام بوده و باعث ایجاد انگیزه در آنها و بهبود روابط میان بخشهای مختلف مدیریت شهری و شهروندان جهت جلب مشارکت عمومی شود. از دیگر اقدامات اساسی، در دسترس قرار دادن بهموقع اخبار و اطلاعات برنامههای گذشته، حال و آینده است. زیرا شهروندان باید اطلاعات لازم را در اختیار داشته باشند و بدانند که در چه زمینه میتوانند مشارکت کنند. حال با توجه به معیارهای ذکر شده، باید پرسید در برنامههایی که اخیرا برای شهرهای کشور از جمله تهران و دیگر کلانشهرها تدوین شده، شهروندان تا چه اندازه مشارکت داشته و نهادهای ادارهکننده شهر تا چه حد به دنبال حفظ منافع عمومی و بهبود کیفیت زندگی شهروندان بودهاند؟ همچنین باید بررسی شود که چه راهکارهایی برای ارتقای میزان مشارکت شهروندان در برنامهریزیهای آینده وجود دارد؟ در این راستا، مطالعه تجارب کشورهای پیشرفته در به کارگیری شیوههای نوین در برنامهریزی شهری و استفاده از رسانهها و شبکههای اجتماعی مجازی میتواند راهچارهای برای ارتقای توان مدیریت شهری در ایران باشد.
منبع:ماهنامه قلمرو رفاه/ حمیدرضا ربیعی دستجردی